همين محدوديتها موجب ميشود تا اين روزنامهها و مؤسسات رسانهاي نتوانند در فعاليتهاي اقتصادي حضور چشمگيري داشته باشند. ضمن اينكه حاميان مالي يا همان اسپانسرها كمتر به سرمايهگذاري در عرصه فرهنگ تمايل نشان ميدهند يا اگر هم به سمت حوزههاي فرهنگي بروند، ترجيح ميدهند در بخشهايي سرمايه خود را به كار بيندازند كه بازگشت سرمايه تضمينشدهتري دارد. براي نمونه، بسياري از مؤسسات مالي و تجاري براي سرمايهگذاري در سينما سر و دست ميشكنند ولي سراغ تئاتر نميروند. مشابه همين مسأله در مورد كار رسانه نيز صدق ميكند.