روز 18 فروردین 1358 اميرعباس هويدا نخستوزيری که سيزده سال ریاست دولت را در عصر پهلوی دوم بر عهده داشت در پي يك محاكمه علني اعدام شد.
به گزارش گروه تاریخ مشرق، امیر عباس «ممدوح» که بعدها نام خانوادگی خود را به «هویدا» تغییر داد در سال 1285 ش در تهران متولد شد. پدرش حبیب الله عین الملک و مادرش افسرالملوک، نتیجه عزت الدوله، تنها خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. تنها برادر وی «فریدون» نام داشت که بعدها با خواهر حسنعلی منصور ازدواج کرد. هنگامی که علی محمد باب فتنه بابیت را در شیراز آغاز کرد از جمله افرادی که به حلقه مریدان او پیوست میرزا رضا قناد، پدر حبیب الله عین الملک (پدر بزرگ امیر عباس هویدا) بود.
هم چنین پس از مرگ باب، میرزا رضا از جمله افرادی بود که«حسینعلی» بهاء ملقب به «بهاءالله» را تا عکا واقع در اسرائیل همراهی کرد. پس از مرگ بهاء و جانشینی «عباس افندی» وی همچنان از افراد نزدیک وی محسوب می شد و بارها از طرف وی مورد مدح قرار گرفت حتی برای مدتی هم فرزندانش نام خانوادگی «ممدوح» را انتخاب کرده بودند. میرزا رضا از جمله افراد 9 نفری بود که هنگام قرائت وصیتنامه عباس افندی بالای سر او حاضر بودند.
حبیب الله عین الملک هم راه پدر را در پیش گرفت و به سلک بهائیان پیوست و از طرفداران عباس افندی شد. امیر عباس دو ساله بود که پدرش به عنوان سر کنسول ایران در دمشق منصوب شد و خانوادگی به آن جا رفتند. این در سالی است که هنوز میرزا رضا قناد زنده است و عباس افندی هم آخرین سال عمرش را سپری میکند و این مأموریت با توجه به حضور بهائیان در عکا از موارد قابل تأمل است. حدود سه سال بعد پس از بازگشت به ایران و اقامت حدود هشت ماهه دوباره به همان پست مشغول شد با این تفاوت که این بار سرزمین فلسطین و هم چنین دفتر کنسولی ایران در بیروت هم به حوزه کارش اضافه شد.
امیر عباس تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از این که پدرش تصمیم گرفت ادامهی کار خود را در بیروت انجام دهد در مدسه ی فرانسوی آن جا به ادامه ی تحصیلات پرداخت. او در این مدرسه به گروهی موسوم به تمپلرها(templar) پیوست.
از لحاظ تاریخی تمپلرها سلحشورانی بودند که در جنگ های صلیبی علیه مسلمین میجنگیدند. عده ای بر این عقیده اند که همین تمپلرها بودند که هسته ی اولیه ی فراماسونری را تشکیل دادند. این مدرسه شاخه ای بود از «آلیانس جهانی اسرائیل» که در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به گرفتاری های آنان در سراسر جهان بر پا شده بود. هم چنین مدتی هم در مدرسه آمریکایی بیروت تحصیل کرد و تحت آموزش تعالیم امپریالیستی و صهیونیستی قرار گرفت.
هویدا پس از گذراندن مراحل اولیه تحصیلات، راهی اروپا شد. تنها کتابی که به همراه داشت «مائده های زمینی» نوشته آندره ژید بود که از کتاب های محبوب وی محسوب می شد.کتابی که نویسنده آن اعلام میکرد که «دیگر به گناه ایمانی ندارم». او آرزو داشت تا در دانشگاه فرانسه درس بخواند. ابتدا به انگلستان رفت و طی مدت یک سال زبان انگلیسی راتکمیل کرد و آماده بود تا برای دانشگاه به فرانسه برود که ناگهان در روابط بین ایران و فرانسه بحرانی حاصل شد و او نتوانست ویزا ی تحصیل در آن جا را بدست آورد و لاجرم به بروکسل رفت و در رشته ی علوم سیاسی به تحصیل پرداخت.
هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت.دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت. داستان از این قرار بود که در یکی از نشریات فرانسه کلمه «شاه» در فارسی را با کلمه ی «شا» در فرانسه به معنی گربه جناس شده بود و همین امر باعث شد تا رضاشاه سفیر ایران را از فرانسه احضار کند.
هویدا پس از پایان تحصیلات در سال 1321 شمسی به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد. وی همچنین در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دوره ی یکساله ی آن به وزارت خارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد. پس از مدتی به بیروت رفت تا مقدمات بازگشت مادرش به ایران را فراهم کند و در پس از بازگشت به تهران به عنوان وابسته ی سفارت ایران در پاریس در مرداد1324 ش به فرانسه رفت. هنگامی که امیر عباس در فرانسه بود فریدون هویدا(تنها برادر امیرعباس که چهار سال از او کوچک تر بود) در رأس هیأتی وارد پاریس شد. هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت. دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت. در این زمان مسئله مهمی که رخ داد داستان قاچاق بود .هنگامی که فرانسه درگیر جنگ جهانی دوم بود گروهی از ثروتمندان آنجا توانسته بودند که دارایی خود را به بانکهای کشور سوئیس منتقل کنند و حال که اوضاع آرام بود در پی این بودن که اموال خود را به فرانسه بازگردانند. به همین دلیل به سراغ افراد دیپلمات می رفتند چرا که آن ها عنوان «پیک سیاسی» داشتند. افراد زیادی در این دام افتادند که از جمله آنها امیر عباس هویدا بود. رادیو پاریس اعلام کرد:«عده زیادی از ایرانیان مقیم پاریس بازداشت شده اند و جرم آنها قاچاق مواد مخدر بوده است. در میان بازداشت شدگان نام عده ای از اعضای سفارت دیده می شود.»
در گزارش ساواک اسم امیر عباس هویدا آورده شده است.
این واقعه تنها با تکذیب نامه هویدا و حسنعلی منصور پایان یافت که از جمله علل آن می توان به منصوب شدن انوشیروان سپهبدی به وزیر خارجه و هم چنین اوضاع آشفته داخلی ایران که دائما شاهد تغییر دولت ها بود اشاره کرد. در همین زمان عبدالله انتظام که هویدا را به عنوان پسرخوانده پذیرفته بود و هویدا هم او را «patron» یا ارباب خطاب می کرد به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت منصوب شد. در نتیجه امیر عباس هویدا راهی اشتوتگارت گردید و حسنعلی منصور هم به آن جا آمد.
در سال 1328 شمسی با منصوب شدن عبدالله انتظام به عنوان وزیر مختار راهی لاهه شد و امیر عباس هم به ایران بازگشت. اوضاع کشور با توجه به فعالیتهای مصدق و آیت الله کاشانی بحرانی بود. به همین سبب هویدا به فکر خارج شدن از کشور افتاد و توانست تا سمتی را در کمیسیون پناهندگان در ژنو برای خود بدست آورد و در سال 1330ش به آن جا رفت. «ارنست وان هک» که نقش اساسی در ایجاد لژهای فراماسیونی در ایران داشت حامی سر سخت او در این مأموریت بود.
پس از کودتای 28 مرداد عبدالله انتظام به عنوان وزیر امور خارجه تعیین شد و تصمیم به بازگرداندن هویدا به ایران گرفت اما بنا به درخواست وان هک؛ هویدا تا سال 1335ش در تشکیلات سازمان ملل در ژنو باقی ماند. گروهی هویدا را از اعضای «شورای آمریکایی صهیونیزم» (AZL) می دانند که فعالیت های او در سازمان ملل پوششی بر عضویت او در این شورا بوده است.
در این سال زمینه از هر لحاظ برای بازگشت هویدا به ایران فراهم بود. حسنعلی منصور رییس دفتر نخست وزیر بود، عبدالله انتظام هم به دلیل خدماتش به کنسرسیوم به عنوان وزیر مشاور مشغول به کار بود تا برای ریاست شرکت ملی نفت آماده شود. هم چنین منصور هم به او گفته بود که باید ایران بازگردد چرا که رابطینش در آمریکا وعده کرده اند که «نوبت ما به زودی خواهد رسید». با این حال با کمک رجبعلی منصور – پدر حسنعلی- که سفیر ایران در ترکیه بود امیر عباس به آن جا رفته و به عنوان نفر دوم سفارت مشغول کار شد.
هویدا افرادی از هم مسلکان بهایی خود را گردآورد از جمله:
-«فؤاد روحانی» که از بهائیان تحصیل کرده در انگلستان بود که در زمان نخست وزیری هویدا مشاور عالی او بود و هم چنین هویدا قصد داشت او را دبیر کل سازمان همکاری منطقه ای ایران، ترکیه و پاکستان کند.
- «هوشنگ فرخان» تحصیل کرده در رشته مهندسی نفت در امریکا که از بهاییان بود و از اعضای لژ فراماسیون آفتاب و هم چنین مدیر عامل شرکت ملی گاز
- «یدالله شهبازی»، تحصیل کرده در رشته حقوق، که از بهاییان بود و از افراد مورد اعتماد افسران اسرائیلی که با دکتر المودی-فرماندار سابق تا آویو-رفت و آمد های نزدیک داشت.
- «وجیهه معرفت»؛ زنی که به علت ارتباطات خصوصی اش با مردان مختلف از نظر ساواک فردی منحرف بود و البته تا پایان عمر کاری هویدا همواره منشی مخصوص او بود.
- «پرویز راجی» که با اشرف پهلوی روابطی داشت و رییس دفتر هویدا در شرکت نفت و هم چنین نخست وزیری را برعهده داشت. او در 1338 با «ساواک» نیز مرتبط شد و به عضویت این سازمان درآمد. در 1340 ش. حسنعلی منصور به پیشنهاد امریکاییها تشکیلاتی به نام «کانون مترقی» به وجود آورد. این تشکیلات که بعدها به حزب «ایران نوین» تغییر نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در کشور به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیل کردگان دانشگاههای امریکا و اروپا شرکت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشکیلات شد. در آبان 1342ش به علت مخالفت انتظام با زیاده روی های اسدالله علم نخست وزیر، منوچهر اقبال به جای او برگزیده شد. رابطه ی وی با هویدا خوب نبود.
پس از این که حسنعلی منصور در هفدهم اسفند همین سال به نخست وزیری رسید هویدا هم به وزارت دارایی منصوب شد. هویدا با این که علاقه داشت در رأس وزارت خارجه قرار گیرد اما به وزارت دارایی رفت تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه دارد چرا که مأمور اصلی تهیه بیلان و فعالیت های کنسرسیوم بود. علاوه بر این به دلیل اختلافی که بین منوچهر اقبال و منصور بوجود آمده بود منصور او را وزیر دارایی کرد تا از نظر اداری اقبال زیر نظر او قرار گیرد. حدود 42 روز قبل از صدور فرمان نخست وزیری منصور خبرگزاری آلمان خبر نخست وزیری او را مخابره کرد!
از جمله اقدامات هویدا در زمان وزارت دارایی تصویب لایحه دریافت200 میلیون دلار وام و هم چنین خرید 25 هزار تن ذرت از امریکا و خرید 60 هزار تن گندم از شوروی بود. همچنین وی نظام کامپیوتری مدرنی در وزارت دارایی به راه انداخت.از جمله مواردی که در دوران وزارت دارایی هویدا باعث ایجاد تنش در جامعه شد مسئله گران کردن بنزین و نفت بود که می خواست با این کار مقدمات شکست منوچهر اقبال را در مذاکرات نفت فراهم کندتا بعدا خود در رأس شرکت نفت قرار گیرد.
عمر آشنایی منصور و هویدا حدود بیست سال بود. در ساعت 10 صبح 1/11/1243 ش حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی جلوی مجلس شورای ملی ترور شد و او را به بیمارستان پارس که رئیس آن دکتر منوچهر شاهقلی، پزشک بهایی و عضو مؤسس کانون مترقی بود بردند.این که چرا او را به نزدیک ترین مرکز درمانی نبردند از نکاتی است که باید بررسی شود. هنگامی که تیم پزشکی خبر مرگ منصور را به هویدا دادند در حالی که هنوز دکتر ها در اتاق پیش هویدا بودند او با شاه تماس گرفت و این خبر را به زبان انگلیسی به این نحو به شاه رساند: «Your majesty, he is dead »
هویدا اولین ارتباط خود را با «رنه دومان » شروع کرد که تا آخر عمر ادامه داشت. هم چنین هنگامی که در سال 1321ش به ایران بازگشت با زنی به نام «پروین» رابطه داشت که البته گویا با اولین مأموریت او به فرانسه رابطه اش با این زن قطع شد.هنگام اقامت در اشتوتگارت هم زنان زیادی با او در ارتباط بودند؛ اما اولین و آخرین همسر رسمی وی «لیلا امامی» نوه دختری وثوق الدوله، عاقد قرارداد 1919، بود که به طور رسمی 5 سال با یکدیگر زندگی کردند .
*نامه امام خمینی(ره) به هویدا
امام خميني در 27 فروردين 1346 طي نامهاي به اميرعباس هويدا نخستوزير وقت، خيانتها، خطاها، وابستگيها و جنايات رژيم شاه را بر شمرد و فجايع حكومت نسبت به دين و دنياي مردم را محكوم كرد:
بسم اللهالرحمن الرحيم - و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم - 5 محرم الحرام 1387
«جناب آقاي هويدا! لازم است نصايحي به شماها بكنم و بعضي از گفتنيها را تذكر دهم چه مختاردر پذيرش آن باشيد يا نه. اين مدت طولاني كه به جرم مخالفت بامصونيت امريكاييها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسي در تبعيد به سر ميبرم مراقب مصيبتهايي كه به ملت مظلوم و بيپناه ايران وارد ميشود بودهام و ازآنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار ميگذرد كم و بيش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب كمال تأسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريباً از حدود تبليغات راديو و روزنامههاي غير آزاد و بعضي نوشتههاي مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگي ملت افزوده ميشود ورشكستگي بازار و بازرگانان محترم روز افزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سرتا پا گزاف بازار سياه براي اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقبافتادگي به اسم ملت مترقي نگهداشته است. حكومت پليسي غير قانوني شما و اسلاف شما به خواست آنان كه ميخواهند ملل شرق به حال عقبافتادگي باقي باشند حكومت قرون وسطائي، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب آزادي، حكومت وحشت و قلدري است.
به اسم مشروطيت بدترين شكل حكومت استبداد و خودسري و با نام اسلام بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسماني است، با اسم تعاليم عالية اسلام يك يك احكام اسلام را زير پاي گذاشته و اگر خداي نخواسته فرصت يابيد خواهيد گذاشت و با گزافه دعوي تعالي وترقي، كشور را به حال عقبافتادگي نگهداشتهايد. اينها حقايق تلخي است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روي بعضي بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل ميكنند احساس وظيفه كنند و از رياكاريها و سالوسبازيهاي شماها گول نخورند.
جشنهاي غير ملي كه به نفع شخصي در هر سال چندين مرتبه تشكيل ميشود و در هرمرتبه مصيبتهاي جان گداز براي اسلام و مسلمين و ملت فقير پا برهنة ايران ببار ميآورد، يكي از آنها است. با سر نيزه پليس از مردم بيچاره بيپناه خرجهاي گزاف آنها گرفته ميشود، يكي از جشنها كه من نميتوانم اسمي روي آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازي با احساسات ملت، گفته ميشود چهار هزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بيواسطه از بازار و غيره با زورو ارعاب اخاذي شده، خون دل فقرا خرج نامجويي و خودكامگي است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفه خود و حقوق خود آشنا نشده است هر روز براي شماها عيد و شادي و براي ملت بدبختي و نكبت است.
توأم با اين جشنهاي ناميمون آن قدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عاراست از ذكر آن. شماها در كاخهاي مجللي كه در هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليونها تومان خرجهاي گزاف كه تصورش براي ملت ممكن نيست نشستهايد و مخارج آن را از كيسه اين ملت بدبخت اخاذي نمودهايد و ناظر فقر و گرسنگي ملت و ورشكستگي بازار و بيكاري جوانان فارغالتحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شئون اقتصادي كشور بلكه به طوري كه گزارش دادهاند دخالت اسرائيل در فرهنگ ميباشيد.ناظر فقدان ضروريات اولية زندگي در غالب دهات نزديك به مركز چه رسد به دهكدههاي دور افتاده از قبيل آب آشاميدني سالم، حمام و وسائل بهداشت هستيد.
ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكدهها هستيد. ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذي و غارتگري مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد. بالاخره ناظر حبسها و ارعابها و تهديدهاي غير قانوني هستيد و در خوشي و عياشي و بازيهاي خجلتآور غوطه خورده و به قبرستاني كه نامش ايران است فاتحه ميخوانيد. چه طور وجدان خود را راضي ميكنيد براي حكومت زودگذر اين قدر چاپلوسي از اجانب كرده ذخاير ملت را به رايگان يا به مقداري ناچيز تسليم آنها نموده و ظلم وستم به زير دستان يعني ملت بدبخت ميكنيد؟ چرا راضي ميشويد حكومت خود و ملت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفي كنيد؟ نقض قانون اساسي سند عقبافتادگي است. رفراندم غير قانوني و در عين حال قلابي سند عقب افتادگي است. آزاد نگذاشتن ملت براي انتخاب وكيل و نصب اشخاص معلومالحال به دستور ديگران بيدخالت ملت دليل ضعف و عقبافتادگي است. شماها ميدانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آخر كنار برويد.
و اگر ده روز آزادي به گويندگان و نويسندگان بدهيد جرائم شما بر ملاء خواهد شد... تسليم به خواستهاي دولت پوشالي اسرائيل و به خطرانداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكري است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است.اعطاي مصونيت به اجانب سند بزرگ عقبافتادگي و بيحيثيتي و تسليم بيقيد و شرط است... كوبيدن حوزههاي علميه و حمله مسلحانه به مدرسه فيضيه و صحن مطهر قم و كشتار دسته جمعي پانزده خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمي دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماي اعلام و محصلين حوزههاي علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجه داشت؟ آنها نميخواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به يغما ببرند و كسي حرفي نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد. آنها نميخواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مأمور اجرا هستيد. مأمور چشم و گوش بسته. مأمور بيچون و چرا. .. چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نميگذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحوه معامله ميكنيد؟ آقاي هويدا من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم. شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش پيدا كرده و صاحب عناوين شدهايد. اينقدر با حيثيت اين ملت بازي نكنيد. به جاي اين همه گزافه و جنجال، خدمتي به اين سر و پا برهنهها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانههاي مختلف آنها را رنج ندهيد.... از قهر خدا بترسيد. از قهر ملت بهراسيد، با احكام خداي تعالي به نام مترقي بازي نكنيد؛ با اسم قرآن به احكام اسلام لطمه نزنيد، با حوزه دينيه به اسم سرباز وظيفه پوچ بيفايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد و بالاخره علماي امت را وادار نكنيد كه با شما به طور ديگر سلوك كنند. اينها شمهاي از فجايع شماها است نسبت به دين و دنياي ملت و گفتني زياد است، ميگويم شايد شماها متنبه شويد و به خود آييد.
شايد مراجع اسلام و علماي اعلام و خطبا گرام احساس وظيفه كنند، شايد طبقه جوان و روشنفكر و اصناف مختلف بيدار شده احساس وظيفه كنند، شايد جوامع بشري و مدعيان بشردوستي احساس وظيفه كنند، شايد سازمان ملل و غير آن بيش از اين به نفع كشورهاي بزرگ راضي نشوند ملل ضعيف پايمال شوند. شايد هيئت حاكمه و دستگاه جبارتا دير نشده به خود آيند. (ان ربك لباالمرصادـ والله من ورائهم محيط والسلام علي من اتبع الهدي) -
روحالله الموسوي الخميني
میرزا رضا قناد، پدر بزرگ هویدا دو پسر داشت؛ عین الملک و میرزا جلیل. پسران میرزا جلیل هویدا هم به وسیله ی همان دست هایی که امیر عباس را به قدرت رساندند به دیوان سالاری پهلوی راه یافتند. امیر عباس هم در سال 1321 ش پس از بازگشت به ایران شهرت خود را از «ممدوح» به «هویدا» تغییر داد و نام خانوادگی عموزاده های خود را دارا شد.
در سال 1341 ش که قرار می شود هویدا دارای سلاح کمری باشد ستاد ارتش برگه ای را تنظیم می کند که در آن آمده است:«طبق دستور شماره 41301/59679-3/9/21[13] اداره کل آمار،نام خانوادگی نامبرده از کلمه(ممدوح) به (هویدا) تغییر یافته است.» در این زمان بهائیان مأمور به تقیه بودند و مأمور بودند تا خود را ظاهرا مسلمان نشان دهند.به همین دلیل در فرم های استخدام دین خود را اسلام می نوشتند. هم چنین بزرگ بهائیان هم به تقیه در نماز جماعت اهل سنت شرکت می کرد. فعالیت های او در کمیسری عالی سازمان پناهندگان در ژنو را هم باید در راستای ایجاد دولت مورد علاقه اش، دولتی که تنها پادزهر سامی ستیزی باشد، دانست. دريكي از گزارش هاي ساواك اشاره شده است:
«... آقاي امير عباس هويدا به پشتيباني بيت العدل اعظم مدت سيزده سال بر ايران حكومت كرد و جامعه بهائيت به پيشرفت هاي قابل توجهي رسيد و افراد متنفذ بهايي پست هاي مهمي را در ايران اشغال كردند و پولهاي مملكت را به خارج فرستادند. »
هویدا بهائیان را بر دیگران برتری داد و پس از رسیدن به منصب صدارت گروهی از وزرای بهایی را جایگزین گروهی دیگر کرد. از جمله فرخ رو پارسای را وزیر آموزش و پرورش کرد. هم چنین اظهارات حسن ارفع درباره انتقال هویدا از ترکیه نیز گویای این مطلب است. پس از ترکیه هویدا بسیار علاقه داشت تا به دمشق برود و در آن جا فعالیت کند تا تسهیلات بیش تری را برای بهائیان فراهم کند اما به شرکت نفت آمد تا تسهیلات لازم برای کنسرسیوم نفت اسرائیل را که کعبه مقصود بهائیان بود تأمین کند.
هویدا تا زمانی که در خارج از کشور بود خدماتش به بهائیان زیاد در داخل کشور بازتابی نداشت اما با ورودش به ایران و ادامه اقداماتش چشم های متعددی او را زیر نظر گرفتند. مثلا حسین کی استوان دخالت مستقیم هویدا در جلوگیری از مالیات دو میلیون تومانی صاحب پپسی کولا که حبیب ثابت پاسال از بزرگان فرقه بهائیت بود افشا کرد. و یا این که پس از تصادفی که در بازگشت از شمال با رانندگی لیلا امامی رخ داد فردی به نام قاسم اشراقی نامه ای به دکتر فرهنگ مهر ارسال کرد که در آن صراحتا به بهائیت هویدا اشاره شده است:«جناب آقاي دكتر فرهنگ مهر معاون محترم دارايي به مناسبت پيشامدي كه براي جناب آقاي هويدا وزير محترم دارايي رخ داده، خواهشمند است مراتب تأثر وتأسف اينجانب و برادرانم را به عموم هم مسلكان، بخصوص جناب آقاي ثابت پاسال مدير محترم تلويزيون ايران كه بزرگترين خدمتگزار فرقه ما هستند، ابلاغ فرماييد. احترامات فائقه را تقديم مي دارم. قاسم اشراقي»
*دستگیری صوری هویدا
رژیم تصمیم گرفت تا به شکل صوری گروهی از چهره های منفور را دستگیر کند تا عصبانیت مردم کاهش یابد.از جمله این افراد امیرعباس هویدا بود که در تاریخ 17/8/57 دستگیر شد.
در تاریخ18/8/57 در نوفل لوشاتو امام در جواب خبرنگاران در باره توقیف هویدا فرمودند:«توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد» همچنین فردای آن روز دوباره در جواب خبرنگاران دیگری فرمودند:«تمام این ها تشبثاتی است که هیچ کدام ارزش و واقعیت ندارد. هویدا از شرکاء شاه و یک شریک ضعیفی بود که در خیانت ها با شاه شرکت داشت و شاه ظاهرا هویدا را برای نجات خودش دستگیر کرده است. غرض این است ملت را فریب دهد که می خواهد اصلاحات کند.» و نیز در مصاحبه با روزنامه لبنانی النهار فرمودند:«گرفتن هویدا و امثال او که در دزدی و فساد شریک شاه بوده اند برای فریب مردم است، این ها هم تأثیری ندارد.»
هنگامی که نیروهای ارتش اعلام بی طرفی کردن و نگهبانان هویدا که ساواکی بودند فرار کردند هویدا فرار نکرد و خودش را تحویل نیروهای انقلاب داد. وی به ظاهر می گفت که من که کاری نکرده ام که نگران باشم اما در واقع وی به این فکر بود که در کودتایی که شکل خواهد گرفت نیروهای انقلابی شکست خواهند خورد و او قدرت را در دست خواهد گرفت اما این نقشه او غلط از آب در آمد و این کودتا در 21 بهمن ماه با درایت و تدبیر امام(ره) خنثی گردید .
*محکومیت هویدا پس از انقلاب
هویدا پس از تشکیل دو دادگاه به ریاست آقای خلخالی در 18فروردین 58 به اعدام محکوم شد. روز 24 اسفند 1357 دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران با قرائت كيفرخواستي 16 مادهاي عليه اميرعباس هويدا نخستوزير مخلوع رژيم پهلوي، براي وي درخواست اعدام و مصادره اموال کرد .
بازپرسی از امیرعباس هویدا از بامداد 22 اسفند در محل دادسرای انقلاب اسلامی ایران آغاز شد. هویدا که 13 سال در مقام نخست وزیری و پس از آن در مقام وزارت دربار شاهنشاهی نبض اقتصادی ، سیاسی و کشاورزی ایران را در دست داشت و مسئول بسیاری از نابسامانیها در کشور شد ، با اوج گرفتن مخالفتهای مردم و تظاهرات پراکنده علیه رژیم به دستور شاه و توصیه کارتر از نخست وزیری کناره گرفت و جای خود را به جمشید آموزگار سپرد . شاه بعداً هویدا را به وزارت دربار منصوب کرد . اما هویدا در این مقام کماکان نفوذ تاثیرگذار خود را در دولت حفظ کرد و همین امر باعث اختلاف شدید بین او و آموزگار گردید . هویدا که با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری در خانه اش بازداشت شد و به یک آپارتمان خصوصی در محوطه زندان اوین انتقال یافت ، پس از پیروزی انقلاب توسط مردم بازداشت و به کمیته انقلاب اسلامی اعزام گردید . او از زمان انتقال به کمیته تحت بازجویی قرار گرفت و در فرصتهای مختلف ، به سئوالهای بازجویان کمیته انقلاب پاسخ گفت . بر اساس پرونده ای که از همین بازجوئیها تشکیل شد هویدا از صبح روز 22 اسفند 1357 در دادگاه حاضر شد و به مدت دو روز به پرسشهای مختلف مسئولان دادگاه پاسخ داد . وی به بسیاری از مسائل و اتهاماتی که به وی وارد شده بود جواب داد اما هرگز خود را مقصر ندانست . هویدا در این محاکمات تصریح کرد هیچ کاری را بدون مشورت و بدون دستور شاه انجام نداده و در مقام نخست وزیری آلت دستی بوده تا فرامین شفاهی و کتبی شاه را اجرا کند .
متن کیفرخواست 16 مادهاي دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران عليه اميرعباس هويدا نخستوزير مخلوع رژيم پهلوي به این شرح است :
دادگاه انقلاب اسلامی ایران ، تهران
آقاي امير عباس هويدا، فرزند حبيب الله، به شماره شناسنامه 3542 صادره از تهران، متولد 1295 وزير سابق دربار شاهنشاهي منقرض و نخست وزير اسبق شاه ساقط، تبعه ايران، متهم است به :
1 - فساد در ارض
2 - محاربه با خدا و خلق خدا و نايب امام زمان(ع)
3 - قيام عليه امنيت و استقلال مملكت با تشكيل كابينه هاي دست نشانده آمریکا و انگليس و حمايت از منافع استعمار گران
4 - اقدام بر ضد حاكميت ملي با حفظ سلطه سلطان دست نشانده آمریکا و دخالت در انتخابات مجالس قانون گذاري و عزل و نصب وزرا وفرمانداران با نظر و خواست سفارتخانه هاي خارجي
5 - واگذار كردن بي قيد و شرط منابع زير زميني از نفت و مس و اورانيوم و غيره به بيگانگان
6 - گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي امپرياليسم آمریکا و همدستان اروپايي اش بر ايران، منجمله از طريق نابودي صنايع داخلي و تضعيف آنها در برابر رقباي خارجي و تبديل ايران به بازار مصرف كالاهاي خارجي
7 - پرداخت درآمدهاي ملي حاصل از نفت به شاه و فرح و نيز تسليم اين درآمدها به ممالك وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهاي بالا و گزاف و شرايط اسارت بازار آمریکا و ساير دول غرب
8 - نابود ساختن كشاورزي و دامپروري و از بين بردن جنگلها
9 - شركت مستقيم در فعاليت هاي جاسوسي به نفع غرب و صهيونيسم
10 - دسته بندي با توطئه گران بين المللي در پيمانهاي سنتو و ناتو و سركوبي ملتهاي ايران و فلسطين و ويتنام »
11 - عضو فعال سازمان فرماسونري در ايران در لژ فروغي با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصي متهم
12 - شركت در خفه كردن و ارعاب مردم حق طلب و استعمار شده ايران با دستگيري آزاديخواهان و كشتار مردم بي دفاع و ضرب و جرح و شكنجه و آزار آنان و نقض آزادي هاي اساسي انساني مصرح در قانون اساسي وقت و قوانين موجود، از جمله اعلاميه حقوق بشر و قوانين الهي از جمله با توقيف روزنامه ها و اعمال سانسور در مطبوعات و كتب.
13 - مؤسس و اولين دبير كل حزب استبدادي رستاخيز ملت ايران
14 - اشاعه فساد فرهنگي و اخلاقي و شركت در تحكيم پايه هاي استعمار، از جمله شركت در برقراري مجدد كاپيتولاسيون، يعني ايجاد قضاوت كنسولي در مورد آمریکائيان
15 - شركت مستقيم در قاچاق هروئين در فرانسه، در معيت حسنعلي منصور
16 - دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اكاذيب با انتشار روزنامه هاي دست نشانده و گماردن سردبيران جيره خوار در رأس نشريات و سانسور اخبار و انتشار اخبار و گزارشهاي مجعول كه تمام اين اقدامات در اجراي توطئه استعمار گران بيگانه و سلطان دست نشانده به منظور اسارت و استثمار هر چه بيشتر ملت ايران بوده است، سلطاني كه حسب اقرار متهم، به وسيله آمريكا روي كار آمده است....
نظر به صورت جلسات هيأت دولت و گزار شهاي شوراي عالي اقتصاد و مقالات و شكايت شاكيان و نويسندگان، از جمله آقاي دكتر علي اصغر حاج سيد جوادي و فتاوي علما و مراجع تقليد و مندرجات روزنامه ها و اسناد بدست آمده از ساواك و اسناد موجود در نخست وزيري و شهادت دكتر آزمون وزير كابينه متهم و شهادت آقاي جعفريان و آقاي نيكخواه در همين دادگاه و اظهارات اقارير شخصي متهم، چون وقوع جرايم منتسبه قطعي و محقق است، تقاضاي رسيدگي و صدور حكم اعدام متهم و مصادره اموال وي را از پيشگاه دادگاه محترم دارم - دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران
منابع :
- زندگی و زمانه هویدا ، ابراهیم ذوالفقاری ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- روزنامه اطلاعات 23 و 24 اسفند 1357
- روزشمار توصيفي تحليلي جمهوري اسلامي ايران ، 22 بهمن تا 29 اسفند 1357 ، محسن غني ياري ، جلد اول
روز 18 فروردین 1358 اميرعباس هويدا نخستوزيری که سيزده سال ریاست دولت را در عصر پهلوی دوم بر عهده داشت در پي يك محاكمه علني اعدام شد.
به گزارش گروه تاریخ مشرق، امیر عباس «ممدوح» که بعدها نام خانوادگی خود را به «هویدا» تغییر داد در سال 1285 ش در تهران متولد شد. پدرش حبیب الله عین الملک و مادرش افسرالملوک، نتیجه عزت الدوله، تنها خواهر تنی ناصرالدین شاه بود. تنها برادر وی «فریدون» نام داشت که بعدها با خواهر حسنعلی منصور ازدواج کرد. هنگامی که علی محمد باب فتنه بابیت را در شیراز آغاز کرد از جمله افرادی که به حلقه مریدان او پیوست میرزا رضا قناد، پدر حبیب الله عین الملک (پدر بزرگ امیر عباس هویدا) بود.
هم چنین پس از مرگ باب، میرزا رضا از جمله افرادی بود که«حسینعلی» بهاء ملقب به «بهاءالله» را تا عکا واقع در اسرائیل همراهی کرد. پس از مرگ بهاء و جانشینی «عباس افندی» وی همچنان از افراد نزدیک وی محسوب می شد و بارها از طرف وی مورد مدح قرار گرفت حتی برای مدتی هم فرزندانش نام خانوادگی «ممدوح» را انتخاب کرده بودند. میرزا رضا از جمله افراد 9 نفری بود که هنگام قرائت وصیتنامه عباس افندی بالای سر او حاضر بودند.
حبیب الله عین الملک هم راه پدر را در پیش گرفت و به سلک بهائیان پیوست و از طرفداران عباس افندی شد. امیر عباس دو ساله بود که پدرش به عنوان سر کنسول ایران در دمشق منصوب شد و خانوادگی به آن جا رفتند. این در سالی است که هنوز میرزا رضا قناد زنده است و عباس افندی هم آخرین سال عمرش را سپری میکند و این مأموریت با توجه به حضور بهائیان در عکا از موارد قابل تأمل است. حدود سه سال بعد پس از بازگشت به ایران و اقامت حدود هشت ماهه دوباره به همان پست مشغول شد با این تفاوت که این بار سرزمین فلسطین و هم چنین دفتر کنسولی ایران در بیروت هم به حوزه کارش اضافه شد.
امیر عباس تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از این که پدرش تصمیم گرفت ادامهی کار خود را در بیروت انجام دهد در مدسه ی فرانسوی آن جا به ادامه ی تحصیلات پرداخت. او در این مدرسه به گروهی موسوم به تمپلرها(templar) پیوست.
از لحاظ تاریخی تمپلرها سلحشورانی بودند که در جنگ های صلیبی علیه مسلمین میجنگیدند. عده ای بر این عقیده اند که همین تمپلرها بودند که هسته ی اولیه ی فراماسونری را تشکیل دادند. این مدرسه شاخه ای بود از «آلیانس جهانی اسرائیل» که در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به گرفتاری های آنان در سراسر جهان بر پا شده بود. هم چنین مدتی هم در مدرسه آمریکایی بیروت تحصیل کرد و تحت آموزش تعالیم امپریالیستی و صهیونیستی قرار گرفت.
هویدا پس از گذراندن مراحل اولیه تحصیلات، راهی اروپا شد. تنها کتابی که به همراه داشت «مائده های زمینی» نوشته آندره ژید بود که از کتاب های محبوب وی محسوب می شد.کتابی که نویسنده آن اعلام میکرد که «دیگر به گناه ایمانی ندارم». او آرزو داشت تا در دانشگاه فرانسه درس بخواند. ابتدا به انگلستان رفت و طی مدت یک سال زبان انگلیسی راتکمیل کرد و آماده بود تا برای دانشگاه به فرانسه برود که ناگهان در روابط بین ایران و فرانسه بحرانی حاصل شد و او نتوانست ویزا ی تحصیل در آن جا را بدست آورد و لاجرم به بروکسل رفت و در رشته ی علوم سیاسی به تحصیل پرداخت.
هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت.دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت. داستان از این قرار بود که در یکی از نشریات فرانسه کلمه «شاه» در فارسی را با کلمه ی «شا» در فرانسه به معنی گربه جناس شده بود و همین امر باعث شد تا رضاشاه سفیر ایران را از فرانسه احضار کند.
هویدا پس از پایان تحصیلات در سال 1321 شمسی به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد. وی همچنین در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دوره ی یکساله ی آن به وزارت خارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد. پس از مدتی به بیروت رفت تا مقدمات بازگشت مادرش به ایران را فراهم کند و در پس از بازگشت به تهران به عنوان وابسته ی سفارت ایران در پاریس در مرداد1324 ش به فرانسه رفت. هنگامی که امیر عباس در فرانسه بود فریدون هویدا(تنها برادر امیرعباس که چهار سال از او کوچک تر بود) در رأس هیأتی وارد پاریس شد. هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت. دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت. در این زمان مسئله مهمی که رخ داد داستان قاچاق بود .هنگامی که فرانسه درگیر جنگ جهانی دوم بود گروهی از ثروتمندان آنجا توانسته بودند که دارایی خود را به بانکهای کشور سوئیس منتقل کنند و حال که اوضاع آرام بود در پی این بودن که اموال خود را به فرانسه بازگردانند. به همین دلیل به سراغ افراد دیپلمات می رفتند چرا که آن ها عنوان «پیک سیاسی» داشتند. افراد زیادی در این دام افتادند که از جمله آنها امیر عباس هویدا بود. رادیو پاریس اعلام کرد:«عده زیادی از ایرانیان مقیم پاریس بازداشت شده اند و جرم آنها قاچاق مواد مخدر بوده است. در میان بازداشت شدگان نام عده ای از اعضای سفارت دیده می شود.»
در گزارش ساواک اسم امیر عباس هویدا آورده شده است.
این واقعه تنها با تکذیب نامه هویدا و حسنعلی منصور پایان یافت که از جمله علل آن می توان به منصوب شدن انوشیروان سپهبدی به وزیر خارجه و هم چنین اوضاع آشفته داخلی ایران که دائما شاهد تغییر دولت ها بود اشاره کرد. در همین زمان عبدالله انتظام که هویدا را به عنوان پسرخوانده پذیرفته بود و هویدا هم او را «patron» یا ارباب خطاب می کرد به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت منصوب شد. در نتیجه امیر عباس هویدا راهی اشتوتگارت گردید و حسنعلی منصور هم به آن جا آمد.
در سال 1328 شمسی با منصوب شدن عبدالله انتظام به عنوان وزیر مختار راهی لاهه شد و امیر عباس هم به ایران بازگشت. اوضاع کشور با توجه به فعالیتهای مصدق و آیت الله کاشانی بحرانی بود. به همین سبب هویدا به فکر خارج شدن از کشور افتاد و توانست تا سمتی را در کمیسیون پناهندگان در ژنو برای خود بدست آورد و در سال 1330ش به آن جا رفت. «ارنست وان هک» که نقش اساسی در ایجاد لژهای فراماسیونی در ایران داشت حامی سر سخت او در این مأموریت بود.
پس از کودتای 28 مرداد عبدالله انتظام به عنوان وزیر امور خارجه تعیین شد و تصمیم به بازگرداندن هویدا به ایران گرفت اما بنا به درخواست وان هک؛ هویدا تا سال 1335ش در تشکیلات سازمان ملل در ژنو باقی ماند. گروهی هویدا را از اعضای «شورای آمریکایی صهیونیزم» (AZL) می دانند که فعالیت های او در سازمان ملل پوششی بر عضویت او در این شورا بوده است.
در این سال زمینه از هر لحاظ برای بازگشت هویدا به ایران فراهم بود. حسنعلی منصور رییس دفتر نخست وزیر بود، عبدالله انتظام هم به دلیل خدماتش به کنسرسیوم به عنوان وزیر مشاور مشغول به کار بود تا برای ریاست شرکت ملی نفت آماده شود. هم چنین منصور هم به او گفته بود که باید ایران بازگردد چرا که رابطینش در آمریکا وعده کرده اند که «نوبت ما به زودی خواهد رسید». با این حال با کمک رجبعلی منصور – پدر حسنعلی- که سفیر ایران در ترکیه بود امیر عباس به آن جا رفته و به عنوان نفر دوم سفارت مشغول کار شد.
هویدا افرادی از هم مسلکان بهایی خود را گردآورد از جمله:
-«فؤاد روحانی» که از بهائیان تحصیل کرده در انگلستان بود که در زمان نخست وزیری هویدا مشاور عالی او بود و هم چنین هویدا قصد داشت او را دبیر کل سازمان همکاری منطقه ای ایران، ترکیه و پاکستان کند.
- «هوشنگ فرخان» تحصیل کرده در رشته مهندسی نفت در امریکا که از بهاییان بود و از اعضای لژ فراماسیون آفتاب و هم چنین مدیر عامل شرکت ملی گاز
- «یدالله شهبازی»، تحصیل کرده در رشته حقوق، که از بهاییان بود و از افراد مورد اعتماد افسران اسرائیلی که با دکتر المودی-فرماندار سابق تا آویو-رفت و آمد های نزدیک داشت.
- «وجیهه معرفت»؛ زنی که به علت ارتباطات خصوصی اش با مردان مختلف از نظر ساواک فردی منحرف بود و البته تا پایان عمر کاری هویدا همواره منشی مخصوص او بود.
- «پرویز راجی» که با اشرف پهلوی روابطی داشت و رییس دفتر هویدا در شرکت نفت و هم چنین نخست وزیری را برعهده داشت. او در 1338 با «ساواک» نیز مرتبط شد و به عضویت این سازمان درآمد. در 1340 ش. حسنعلی منصور به پیشنهاد امریکاییها تشکیلاتی به نام «کانون مترقی» به وجود آورد. این تشکیلات که بعدها به حزب «ایران نوین» تغییر نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در کشور به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیل کردگان دانشگاههای امریکا و اروپا شرکت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشکیلات شد. در آبان 1342ش به علت مخالفت انتظام با زیاده روی های اسدالله علم نخست وزیر، منوچهر اقبال به جای او برگزیده شد. رابطه ی وی با هویدا خوب نبود.
پس از این که حسنعلی منصور در هفدهم اسفند همین سال به نخست وزیری رسید هویدا هم به وزارت دارایی منصوب شد. هویدا با این که علاقه داشت در رأس وزارت خارجه قرار گیرد اما به وزارت دارایی رفت تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه دارد چرا که مأمور اصلی تهیه بیلان و فعالیت های کنسرسیوم بود. علاوه بر این به دلیل اختلافی که بین منوچهر اقبال و منصور بوجود آمده بود منصور او را وزیر دارایی کرد تا از نظر اداری اقبال زیر نظر او قرار گیرد. حدود 42 روز قبل از صدور فرمان نخست وزیری منصور خبرگزاری آلمان خبر نخست وزیری او را مخابره کرد!
از جمله اقدامات هویدا در زمان وزارت دارایی تصویب لایحه دریافت200 میلیون دلار وام و هم چنین خرید 25 هزار تن ذرت از امریکا و خرید 60 هزار تن گندم از شوروی بود. همچنین وی نظام کامپیوتری مدرنی در وزارت دارایی به راه انداخت.از جمله مواردی که در دوران وزارت دارایی هویدا باعث ایجاد تنش در جامعه شد مسئله گران کردن بنزین و نفت بود که می خواست با این کار مقدمات شکست منوچهر اقبال را در مذاکرات نفت فراهم کندتا بعدا خود در رأس شرکت نفت قرار گیرد.
عمر آشنایی منصور و هویدا حدود بیست سال بود. در ساعت 10 صبح 1/11/1243 ش حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی جلوی مجلس شورای ملی ترور شد و او را به بیمارستان پارس که رئیس آن دکتر منوچهر شاهقلی، پزشک بهایی و عضو مؤسس کانون مترقی بود بردند.این که چرا او را به نزدیک ترین مرکز درمانی نبردند از نکاتی است که باید بررسی شود. هنگامی که تیم پزشکی خبر مرگ منصور را به هویدا دادند در حالی که هنوز دکتر ها در اتاق پیش هویدا بودند او با شاه تماس گرفت و این خبر را به زبان انگلیسی به این نحو به شاه رساند: «Your majesty, he is dead »
هویدا اولین ارتباط خود را با «رنه دومان » شروع کرد که تا آخر عمر ادامه داشت. هم چنین هنگامی که در سال 1321ش به ایران بازگشت با زنی به نام «پروین» رابطه داشت که البته گویا با اولین مأموریت او به فرانسه رابطه اش با این زن قطع شد.هنگام اقامت در اشتوتگارت هم زنان زیادی با او در ارتباط بودند؛ اما اولین و آخرین همسر رسمی وی «لیلا امامی» نوه دختری وثوق الدوله، عاقد قرارداد 1919، بود که به طور رسمی 5 سال با یکدیگر زندگی کردند .
*نامه امام خمینی(ره) به هویدا
امام خميني در 27 فروردين 1346 طي نامهاي به اميرعباس هويدا نخستوزير وقت، خيانتها، خطاها، وابستگيها و جنايات رژيم شاه را بر شمرد و فجايع حكومت نسبت به دين و دنياي مردم را محكوم كرد:
بسم اللهالرحمن الرحيم - و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم - 5 محرم الحرام 1387
«جناب آقاي هويدا! لازم است نصايحي به شماها بكنم و بعضي از گفتنيها را تذكر دهم چه مختاردر پذيرش آن باشيد يا نه. اين مدت طولاني كه به جرم مخالفت بامصونيت امريكاييها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسي در تبعيد به سر ميبرم مراقب مصيبتهايي كه به ملت مظلوم و بيپناه ايران وارد ميشود بودهام و ازآنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار ميگذرد كم و بيش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب كمال تأسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريباً از حدود تبليغات راديو و روزنامههاي غير آزاد و بعضي نوشتههاي مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگي ملت افزوده ميشود ورشكستگي بازار و بازرگانان محترم روز افزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سرتا پا گزاف بازار سياه براي اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقبافتادگي به اسم ملت مترقي نگهداشته است. حكومت پليسي غير قانوني شما و اسلاف شما به خواست آنان كه ميخواهند ملل شرق به حال عقبافتادگي باقي باشند حكومت قرون وسطائي، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب آزادي، حكومت وحشت و قلدري است.
به اسم مشروطيت بدترين شكل حكومت استبداد و خودسري و با نام اسلام بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسماني است، با اسم تعاليم عالية اسلام يك يك احكام اسلام را زير پاي گذاشته و اگر خداي نخواسته فرصت يابيد خواهيد گذاشت و با گزافه دعوي تعالي وترقي، كشور را به حال عقبافتادگي نگهداشتهايد. اينها حقايق تلخي است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روي بعضي بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل ميكنند احساس وظيفه كنند و از رياكاريها و سالوسبازيهاي شماها گول نخورند.
جشنهاي غير ملي كه به نفع شخصي در هر سال چندين مرتبه تشكيل ميشود و در هرمرتبه مصيبتهاي جان گداز براي اسلام و مسلمين و ملت فقير پا برهنة ايران ببار ميآورد، يكي از آنها است. با سر نيزه پليس از مردم بيچاره بيپناه خرجهاي گزاف آنها گرفته ميشود، يكي از جشنها كه من نميتوانم اسمي روي آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازي با احساسات ملت، گفته ميشود چهار هزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بيواسطه از بازار و غيره با زورو ارعاب اخاذي شده، خون دل فقرا خرج نامجويي و خودكامگي است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفه خود و حقوق خود آشنا نشده است هر روز براي شماها عيد و شادي و براي ملت بدبختي و نكبت است.
توأم با اين جشنهاي ناميمون آن قدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عاراست از ذكر آن. شماها در كاخهاي مجللي كه در هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليونها تومان خرجهاي گزاف كه تصورش براي ملت ممكن نيست نشستهايد و مخارج آن را از كيسه اين ملت بدبخت اخاذي نمودهايد و ناظر فقر و گرسنگي ملت و ورشكستگي بازار و بيكاري جوانان فارغالتحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شئون اقتصادي كشور بلكه به طوري كه گزارش دادهاند دخالت اسرائيل در فرهنگ ميباشيد.ناظر فقدان ضروريات اولية زندگي در غالب دهات نزديك به مركز چه رسد به دهكدههاي دور افتاده از قبيل آب آشاميدني سالم، حمام و وسائل بهداشت هستيد.
ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكدهها هستيد. ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذي و غارتگري مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد. بالاخره ناظر حبسها و ارعابها و تهديدهاي غير قانوني هستيد و در خوشي و عياشي و بازيهاي خجلتآور غوطه خورده و به قبرستاني كه نامش ايران است فاتحه ميخوانيد. چه طور وجدان خود را راضي ميكنيد براي حكومت زودگذر اين قدر چاپلوسي از اجانب كرده ذخاير ملت را به رايگان يا به مقداري ناچيز تسليم آنها نموده و ظلم وستم به زير دستان يعني ملت بدبخت ميكنيد؟ چرا راضي ميشويد حكومت خود و ملت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفي كنيد؟ نقض قانون اساسي سند عقبافتادگي است. رفراندم غير قانوني و در عين حال قلابي سند عقب افتادگي است. آزاد نگذاشتن ملت براي انتخاب وكيل و نصب اشخاص معلومالحال به دستور ديگران بيدخالت ملت دليل ضعف و عقبافتادگي است. شماها ميدانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آخر كنار برويد.
و اگر ده روز آزادي به گويندگان و نويسندگان بدهيد جرائم شما بر ملاء خواهد شد... تسليم به خواستهاي دولت پوشالي اسرائيل و به خطرانداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكري است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است.اعطاي مصونيت به اجانب سند بزرگ عقبافتادگي و بيحيثيتي و تسليم بيقيد و شرط است... كوبيدن حوزههاي علميه و حمله مسلحانه به مدرسه فيضيه و صحن مطهر قم و كشتار دسته جمعي پانزده خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمي دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماي اعلام و محصلين حوزههاي علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجه داشت؟ آنها نميخواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به يغما ببرند و كسي حرفي نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد. آنها نميخواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مأمور اجرا هستيد. مأمور چشم و گوش بسته. مأمور بيچون و چرا. .. چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نميگذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحوه معامله ميكنيد؟ آقاي هويدا من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم. شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش پيدا كرده و صاحب عناوين شدهايد. اينقدر با حيثيت اين ملت بازي نكنيد. به جاي اين همه گزافه و جنجال، خدمتي به اين سر و پا برهنهها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانههاي مختلف آنها را رنج ندهيد.... از قهر خدا بترسيد. از قهر ملت بهراسيد، با احكام خداي تعالي به نام مترقي بازي نكنيد؛ با اسم قرآن به احكام اسلام لطمه نزنيد، با حوزه دينيه به اسم سرباز وظيفه پوچ بيفايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد و بالاخره علماي امت را وادار نكنيد كه با شما به طور ديگر سلوك كنند. اينها شمهاي از فجايع شماها است نسبت به دين و دنياي ملت و گفتني زياد است، ميگويم شايد شماها متنبه شويد و به خود آييد.
شايد مراجع اسلام و علماي اعلام و خطبا گرام احساس وظيفه كنند، شايد طبقه جوان و روشنفكر و اصناف مختلف بيدار شده احساس وظيفه كنند، شايد جوامع بشري و مدعيان بشردوستي احساس وظيفه كنند، شايد سازمان ملل و غير آن بيش از اين به نفع كشورهاي بزرگ راضي نشوند ملل ضعيف پايمال شوند. شايد هيئت حاكمه و دستگاه جبارتا دير نشده به خود آيند. (ان ربك لباالمرصادـ والله من ورائهم محيط والسلام علي من اتبع الهدي) -
روحالله الموسوي الخميني
میرزا رضا قناد، پدر بزرگ هویدا دو پسر داشت؛ عین الملک و میرزا جلیل. پسران میرزا جلیل هویدا هم به وسیله ی همان دست هایی که امیر عباس را به قدرت رساندند به دیوان سالاری پهلوی راه یافتند. امیر عباس هم در سال 1321 ش پس از بازگشت به ایران شهرت خود را از «ممدوح» به «هویدا» تغییر داد و نام خانوادگی عموزاده های خود را دارا شد.
در سال 1341 ش که قرار می شود هویدا دارای سلاح کمری باشد ستاد ارتش برگه ای را تنظیم می کند که در آن آمده است:«طبق دستور شماره 41301/59679-3/9/21[13] اداره کل آمار،نام خانوادگی نامبرده از کلمه(ممدوح) به (هویدا) تغییر یافته است.» در این زمان بهائیان مأمور به تقیه بودند و مأمور بودند تا خود را ظاهرا مسلمان نشان دهند.به همین دلیل در فرم های استخدام دین خود را اسلام می نوشتند. هم چنین بزرگ بهائیان هم به تقیه در نماز جماعت اهل سنت شرکت می کرد. فعالیت های او در کمیسری عالی سازمان پناهندگان در ژنو را هم باید در راستای ایجاد دولت مورد علاقه اش، دولتی که تنها پادزهر سامی ستیزی باشد، دانست. دريكي از گزارش هاي ساواك اشاره شده است:
«... آقاي امير عباس هويدا به پشتيباني بيت العدل اعظم مدت سيزده سال بر ايران حكومت كرد و جامعه بهائيت به پيشرفت هاي قابل توجهي رسيد و افراد متنفذ بهايي پست هاي مهمي را در ايران اشغال كردند و پولهاي مملكت را به خارج فرستادند. »
هویدا بهائیان را بر دیگران برتری داد و پس از رسیدن به منصب صدارت گروهی از وزرای بهایی را جایگزین گروهی دیگر کرد. از جمله فرخ رو پارسای را وزیر آموزش و پرورش کرد. هم چنین اظهارات حسن ارفع درباره انتقال هویدا از ترکیه نیز گویای این مطلب است. پس از ترکیه هویدا بسیار علاقه داشت تا به دمشق برود و در آن جا فعالیت کند تا تسهیلات بیش تری را برای بهائیان فراهم کند اما به شرکت نفت آمد تا تسهیلات لازم برای کنسرسیوم نفت اسرائیل را که کعبه مقصود بهائیان بود تأمین کند.
هویدا تا زمانی که در خارج از کشور بود خدماتش به بهائیان زیاد در داخل کشور بازتابی نداشت اما با ورودش به ایران و ادامه اقداماتش چشم های متعددی او را زیر نظر گرفتند. مثلا حسین کی استوان دخالت مستقیم هویدا در جلوگیری از مالیات دو میلیون تومانی صاحب پپسی کولا که حبیب ثابت پاسال از بزرگان فرقه بهائیت بود افشا کرد. و یا این که پس از تصادفی که در بازگشت از شمال با رانندگی لیلا امامی رخ داد فردی به نام قاسم اشراقی نامه ای به دکتر فرهنگ مهر ارسال کرد که در آن صراحتا به بهائیت هویدا اشاره شده است:«جناب آقاي دكتر فرهنگ مهر معاون محترم دارايي به مناسبت پيشامدي كه براي جناب آقاي هويدا وزير محترم دارايي رخ داده، خواهشمند است مراتب تأثر وتأسف اينجانب و برادرانم را به عموم هم مسلكان، بخصوص جناب آقاي ثابت پاسال مدير محترم تلويزيون ايران كه بزرگترين خدمتگزار فرقه ما هستند، ابلاغ فرماييد. احترامات فائقه را تقديم مي دارم. قاسم اشراقي»
*دستگیری صوری هویدا
رژیم تصمیم گرفت تا به شکل صوری گروهی از چهره های منفور را دستگیر کند تا عصبانیت مردم کاهش یابد.از جمله این افراد امیرعباس هویدا بود که در تاریخ 17/8/57 دستگیر شد.
در تاریخ18/8/57 در نوفل لوشاتو امام در جواب خبرنگاران در باره توقیف هویدا فرمودند:«توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد» همچنین فردای آن روز دوباره در جواب خبرنگاران دیگری فرمودند:«تمام این ها تشبثاتی است که هیچ کدام ارزش و واقعیت ندارد. هویدا از شرکاء شاه و یک شریک ضعیفی بود که در خیانت ها با شاه شرکت داشت و شاه ظاهرا هویدا را برای نجات خودش دستگیر کرده است. غرض این است ملت را فریب دهد که می خواهد اصلاحات کند.» و نیز در مصاحبه با روزنامه لبنانی النهار فرمودند:«گرفتن هویدا و امثال او که در دزدی و فساد شریک شاه بوده اند برای فریب مردم است، این ها هم تأثیری ندارد.»
هنگامی که نیروهای ارتش اعلام بی طرفی کردن و نگهبانان هویدا که ساواکی بودند فرار کردند هویدا فرار نکرد و خودش را تحویل نیروهای انقلاب داد. وی به ظاهر می گفت که من که کاری نکرده ام که نگران باشم اما در واقع وی به این فکر بود که در کودتایی که شکل خواهد گرفت نیروهای انقلابی شکست خواهند خورد و او قدرت را در دست خواهد گرفت اما این نقشه او غلط از آب در آمد و این کودتا در 21 بهمن ماه با درایت و تدبیر امام(ره) خنثی گردید .
*محکومیت هویدا پس از انقلاب
هویدا پس از تشکیل دو دادگاه به ریاست آقای خلخالی در 18فروردین 58 به اعدام محکوم شد. روز 24 اسفند 1357 دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران با قرائت كيفرخواستي 16 مادهاي عليه اميرعباس هويدا نخستوزير مخلوع رژيم پهلوي، براي وي درخواست اعدام و مصادره اموال کرد .
بازپرسی از امیرعباس هویدا از بامداد 22 اسفند در محل دادسرای انقلاب اسلامی ایران آغاز شد. هویدا که 13 سال در مقام نخست وزیری و پس از آن در مقام وزارت دربار شاهنشاهی نبض اقتصادی ، سیاسی و کشاورزی ایران را در دست داشت و مسئول بسیاری از نابسامانیها در کشور شد ، با اوج گرفتن مخالفتهای مردم و تظاهرات پراکنده علیه رژیم به دستور شاه و توصیه کارتر از نخست وزیری کناره گرفت و جای خود را به جمشید آموزگار سپرد . شاه بعداً هویدا را به وزارت دربار منصوب کرد . اما هویدا در این مقام کماکان نفوذ تاثیرگذار خود را در دولت حفظ کرد و همین امر باعث اختلاف شدید بین او و آموزگار گردید . هویدا که با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری در خانه اش بازداشت شد و به یک آپارتمان خصوصی در محوطه زندان اوین انتقال یافت ، پس از پیروزی انقلاب توسط مردم بازداشت و به کمیته انقلاب اسلامی اعزام گردید . او از زمان انتقال به کمیته تحت بازجویی قرار گرفت و در فرصتهای مختلف ، به سئوالهای بازجویان کمیته انقلاب پاسخ گفت . بر اساس پرونده ای که از همین بازجوئیها تشکیل شد هویدا از صبح روز 22 اسفند 1357 در دادگاه حاضر شد و به مدت دو روز به پرسشهای مختلف مسئولان دادگاه پاسخ داد . وی به بسیاری از مسائل و اتهاماتی که به وی وارد شده بود جواب داد اما هرگز خود را مقصر ندانست . هویدا در این محاکمات تصریح کرد هیچ کاری را بدون مشورت و بدون دستور شاه انجام نداده و در مقام نخست وزیری آلت دستی بوده تا فرامین شفاهی و کتبی شاه را اجرا کند .
متن کیفرخواست 16 مادهاي دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران عليه اميرعباس هويدا نخستوزير مخلوع رژيم پهلوي به این شرح است :
دادگاه انقلاب اسلامی ایران ، تهران
آقاي امير عباس هويدا، فرزند حبيب الله، به شماره شناسنامه 3542 صادره از تهران، متولد 1295 وزير سابق دربار شاهنشاهي منقرض و نخست وزير اسبق شاه ساقط، تبعه ايران، متهم است به :
1 - فساد در ارض
2 - محاربه با خدا و خلق خدا و نايب امام زمان(ع)
3 - قيام عليه امنيت و استقلال مملكت با تشكيل كابينه هاي دست نشانده آمریکا و انگليس و حمايت از منافع استعمار گران
4 - اقدام بر ضد حاكميت ملي با حفظ سلطه سلطان دست نشانده آمریکا و دخالت در انتخابات مجالس قانون گذاري و عزل و نصب وزرا وفرمانداران با نظر و خواست سفارتخانه هاي خارجي
5 - واگذار كردن بي قيد و شرط منابع زير زميني از نفت و مس و اورانيوم و غيره به بيگانگان
6 - گسترش نفوذ سياسي و اقتصادي امپرياليسم آمریکا و همدستان اروپايي اش بر ايران، منجمله از طريق نابودي صنايع داخلي و تضعيف آنها در برابر رقباي خارجي و تبديل ايران به بازار مصرف كالاهاي خارجي
7 - پرداخت درآمدهاي ملي حاصل از نفت به شاه و فرح و نيز تسليم اين درآمدها به ممالك وابسته به غرب و سپس اخذ وام با نرخهاي بالا و گزاف و شرايط اسارت بازار آمریکا و ساير دول غرب
8 - نابود ساختن كشاورزي و دامپروري و از بين بردن جنگلها
9 - شركت مستقيم در فعاليت هاي جاسوسي به نفع غرب و صهيونيسم
10 - دسته بندي با توطئه گران بين المللي در پيمانهاي سنتو و ناتو و سركوبي ملتهاي ايران و فلسطين و ويتنام »
11 - عضو فعال سازمان فرماسونري در ايران در لژ فروغي با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصي متهم
12 - شركت در خفه كردن و ارعاب مردم حق طلب و استعمار شده ايران با دستگيري آزاديخواهان و كشتار مردم بي دفاع و ضرب و جرح و شكنجه و آزار آنان و نقض آزادي هاي اساسي انساني مصرح در قانون اساسي وقت و قوانين موجود، از جمله اعلاميه حقوق بشر و قوانين الهي از جمله با توقيف روزنامه ها و اعمال سانسور در مطبوعات و كتب.
13 - مؤسس و اولين دبير كل حزب استبدادي رستاخيز ملت ايران
14 - اشاعه فساد فرهنگي و اخلاقي و شركت در تحكيم پايه هاي استعمار، از جمله شركت در برقراري مجدد كاپيتولاسيون، يعني ايجاد قضاوت كنسولي در مورد آمریکائيان
15 - شركت مستقيم در قاچاق هروئين در فرانسه، در معيت حسنعلي منصور
16 - دادن گزارش خلاف واقع و اشاعه اكاذيب با انتشار روزنامه هاي دست نشانده و گماردن سردبيران جيره خوار در رأس نشريات و سانسور اخبار و انتشار اخبار و گزارشهاي مجعول كه تمام اين اقدامات در اجراي توطئه استعمار گران بيگانه و سلطان دست نشانده به منظور اسارت و استثمار هر چه بيشتر ملت ايران بوده است، سلطاني كه حسب اقرار متهم، به وسيله آمريكا روي كار آمده است....
نظر به صورت جلسات هيأت دولت و گزار شهاي شوراي عالي اقتصاد و مقالات و شكايت شاكيان و نويسندگان، از جمله آقاي دكتر علي اصغر حاج سيد جوادي و فتاوي علما و مراجع تقليد و مندرجات روزنامه ها و اسناد بدست آمده از ساواك و اسناد موجود در نخست وزيري و شهادت دكتر آزمون وزير كابينه متهم و شهادت آقاي جعفريان و آقاي نيكخواه در همين دادگاه و اظهارات اقارير شخصي متهم، چون وقوع جرايم منتسبه قطعي و محقق است، تقاضاي رسيدگي و صدور حكم اعدام متهم و مصادره اموال وي را از پيشگاه دادگاه محترم دارم - دادستان دادگاه انقلاب اسلامي ايران
منابع :
- زندگی و زمانه هویدا ، ابراهیم ذوالفقاری ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- روزنامه اطلاعات 23 و 24 اسفند 1357
- روزشمار توصيفي تحليلي جمهوري اسلامي ايران ، 22 بهمن تا 29 اسفند 1357 ، محسن غني ياري ، جلد اول
نظرات کاربران