نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
17. فروردين 1394 - 18:20
بازکاوی مفهوم تحریف، این اصطلاح قرآنی را بر شاخصه‌هایی چون ماهیت فرانوشتاری و تمرکز بر یک مصداق خاص استوار می‌داند.

به گزارش آفتاب جنوب،بازکاوی مفهوم تحریف، این اصطلاح قرآنی را بر شاخصه‌هایی چون ماهیت فرانوشتاری و تمرکز بر یک مصداق خاص استوار می‌داند.

چکیده

در آیاتی از قرآن ازجمله آیات: بقره / 75، نساء / 46 و مائده / 13 و 41 واژه تحریف به‌صراحت آمده است. این اصطلاح قرآنی که در رابطه با اهل‌کتاب به‌کار رفته، غالباً از سوی مفسران با تحریف عهدین پیوند داده شده است. گرچه آیات تحریف، جزئیات چگونگی و نوع این تحریف را بیان نکرده است، اما با توجه به آنچه از بررسی روایات مربوطه به‌دست می‌آید، می‌توان نتیجه گرفت که اصطلاح قرآنی تحریف در فضای مطالعات تفسیری اندکی توسعه معنایی یافته است. بازکاوی مفهوم تحریف، این اصطلاح قرآنی را بر شاخصه‌هایی چون ماهیت فرانوشتاری و تمرکز بر یک مصداق خاص استوار می‌داند.

طرح مسئله

آیاتی از قرآن کریم که در آنها به‌صراحت لفظ تحریف، آن‌هم به‌صورت فعل مضارع « یُحَرِّفُونَ» به‌کار رفته است، عبارتند از: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِه» (نساء / 46 و مائده / 13)، «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِه» (مائده / 41) و «یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّه ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ.» (بقره / 75)

‌این آیات از سوی بیشتر مفسران ‌در ارتباط با اهل‌کتاب و کتاب‌های مقدس ‌تفسیر شده است؛ اما به‌نظر می‌رسد قرائن موجود حاکی از لزوم بازنگری در برخی از این پیش‌فرض‌ها در تفسیر اصطلاح قرآنی «تحریف» است. در فرضیه ما، ‌ماهیت تحریف اساساً مبتنی بر دو شاخصه اصلی، یعنی ماهیت فرانوشتاری و عدم توسعه معنایی است که در ادامه به تبیین آنها می‌پردازیم:

ماهیت فرانوشتاری: ‌ماهیت تورات و انجیل موردنظر قرآن کریم و طبیعتاً مفهوم تحریف شکل‌گرفته پیرامون آن، ضرورتاً ‌امری نوشتاری نیست؛ بلکه اعم از نوشتاری، ‌شفاهی و حتی گفتمانی است. این در حالی است که در تحلیل آیات مربوطه و تبیین مفهوم تحریف، ‌به نوشتاری بودن به‌عنوان پیش‌فرض این پدیده نگریسته شده است. به‌عنوان نمونه، علامه طباطبایی در توضیح این تحریف می‌نویسند: «باید دید که منظور از تورات چیست و قرآن کریم از این اسم، چه کتابی را درنظر دارد؟ آن کتابی که در میقات در الواحی که قرآن کریم در سوره اعراف داستانش را آورده و به موسی نازل کرد، و یا این اسفاری که فعلاً در دست یهود است؟» (طباطبایی، 1393: ‌3 / 309) البته این پیش‌فرض را می‌توان نتیجه تشابه این تحریف با مفاهیم شکل‌گرفته پس از نزول قرآن در مورد تحریف و مقایسه عهدین با قرآن کریم نیز دانست.

عدم توسعه معنایی: ‌در تفسیر تاریخی اصطلاح تحریف، نمی‌توان بدون توجه به مصادیقی که روایات برای این اصطلاح ‌تعیین کرده‌اند، ‌معانی دیگری را به‌عنوان تفسیر این اصطلاح قرآنی ‌ارائه کرد. در فضای مطالعات کلامی، ‌معمولاً تحریف مصطلح به‌کاررفته در مورد تورات و انجیل، ‌مرتبط با همین آیات و یا مراد این آیات دانسته شده است. براین‌اساس، ‌پیش‌فرض اساسی متکلمانی که نقدهای متنی موجود در تورات و انجیل را به‌عنوان تفسیر تحریف یا بخشی از معنای آن برگزیده‌اند، ‌توجه به مسئله تحریف به‌عنوان امری مفهومی ـ نه مصداقی ـ است. این در حالی است که در روایاتی که به تفسیر این آیات پرداخته‌اند، ‌کتمان بشارت ظهور پیامبر اسلام در تورات و انجیل به‌عنوان مهم‌ترین مصداق این تحریف برشمرده شده است. در این روایات تفسیری، ‌به این مسئله اشاره شده که یهود ‌در آستانه ظهور پیامبر اسلام، ‌نام و خصوصیات وی را مخفی می‌کردند. به‌عنوان نمونه، ‌طبرسی، مفسر بزرگ آورده است:

اینان تورات را تحریف نموده و اوصاف نبی اکرم را تغییر داده تا عوام یهود را در شک و تردید واقع سازند. در تورات نبی اکرم به گندم‌گون و میانه‌بالا توصیف شده بود؛ درحالی‌که اینان او را درازقد معرفی کردند. (طبرسی، ‌1415: ‌1 / 191 و 233)

در روایت دیگری آمده است که علمای یهود، ‌صفت پیامبر را تغییر می‌دادند تا مستضعفین یهود دچار شک شوند. (طوسی، ‌بی‌تا: ‌1 / 322) در نمونه‌ای دیگر، از مجاهد نقل شده که منظور از «کلم»، تورات است؛ ‌زیرا آنها صفات پیامبر در تورات را کتمان می‌کردند. (طبرسی، 1415: ‌5 / 171) مفسر دیگری در تفسیر «تحریف» مورد بحث می‌نویسد: «یعنی کلام خدا را در مورد صفات پیامبر(ص) تغییر می‌دادند.» (میبدی، ‌1361: ‌3 / 60)

به‌هرصورت، ‌گستردگی این دسته از روایات به‌حدی است که با وجود عدم تصریح قرآن کریم به نوع، ‌مصداق و حتی زمان وقوع این تحریف، ‌ارتباط این تحریف با کتمان نام پیامبر(ص) را امری مسلم کرده است.

شواهد تفسیری

در اینجا به بیان دلایل و قرائنی می‌پردازیم که فرضیه ارائه‌شده را تقویت می‌کند. مایه اصلی این استدلال‌ها ‌از قرآن کریم گرفته شده و پیوسته از اقوال تفسیری مفسران شیعه و اهل‌سنت نیز ‌بهره برده شده است.

1. تصدیق تورات و انجیل توسط قرآن کریم

اصطلاح «تصدیق» ـ برخلاف اصطلاح تحریف ـ در مورد تورات و انجیل، به‌صراحت در قرآن کریم به‌کار رفته است. تعبیر «مصدق» ـ که هجده‌بار در قرآن کریم به‌کار رفته است ـ در بیشتر موارد، ‌توصیفی برای قرآن کریم است؛ ‌به این معنا که قرآن کریم، ‌کتاب‌های آسمانی پیشین، ازجمله تورات و انجیل را تأیید می‌کند. آیات قرآن ‌نه‌تنها قرآن را مصدق تورات و انجیل، ‌بلکه اساساً مصدق همه کتاب‌های آسمانی پیش از خود می‌داند. (مائده / 48) صاحب تفسیر تبیان می‌نویسد:

ان القرآن مصدق لما مع الیهود من بنی إسرائیل من التوراة. (طوسی، ‌بی‌تا: 1 / 185)

این تصدیق و تأیید ازآن‌جهت می‌تواند قرینه‌ای برای درک مفهوم تحریف به‌شمار آید که به‌ظاهر ‌با یکدیگر تنافی دارند.

در تبیین عدم تنافی این مسئله با تحریف این کتاب‌ها، ‌غالباً به تفکیک بین تورات و انجیل واقعی که به‌صورت وحی نازل شده و آنچه امروز به‌عنوان عهدین در دست اهل کتاب است، ‌اشاره می‌کنند. مفسری می‌نویسد:

قرآن ‌لفظ تورات را بر وحی نازل‌شده بر موسی از جانب خداوند متعال می‌داند؛ ولی قرآن روشن کرده و تأکید کرده که تورات و انجیلی که یهود به آن اعتراف کرده، غیر از آن چیزی است که امروز دست پیروان این دو دین است. (مغنیه، 1385: ‌3 / 6)

از نگاه این عده، ‌تصدیق کتاب تحریف‌شده اساساً ‌بی‌معناست. علامه بلاغی ‌ذیل آیه «وَآمِنُوا بما أ‌َنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ» (بقره / 41) می‌نویسد: «‌معنا ندارد که بگوییم قرآن، ‌تورات محرَف را تصدیق می‌کند.» (بلاغی، ‌1378: ‌1 / 89)

از نگاه صاحبان این دیدگاه، ‌حتی تصدیق تورات توسط عیسی(علیه السلام) نیز به‌معنای ‌تحریف نشده بودن تورات در آن زمان نیست. علامه طباطبایی دلالت آیه «ومصدقا لما بین یدی من التوراة» (آل‌عمران / 50) بر تحریف نشده بودن تورات تا زمان عیسی(علیه السلام) ‌را ناتمام می‌داند. وی ‌علت ناتمام بودن این مسئله را این‌گونه توضیح می‌دهد:

آیه مورد بحث آن توراتی را می‌گوید که در دو آیه قبل در خطاب به مریم می‌فرمود: به عیسی تعلیم می‌دهد، ‌نه آن توراتی که در عصر بعثت آن جناب در بین یهودیان بوده. ‌پس آیه مورد بحث هیچ دلالتی ندارد بر اینکه عیسی(علیه السلام) ‌تورات متداول در بین مردم آن روز را قبول داشته و تا آن روز، تورات تحریف نشده، ‌تا با جریان بخت‌نصر و طوطوز منافات داشته باشد؛ ‌همچنان‌که آیاتی که می‌گوید: ‌پیامبر اسلام تورات و انجیل را قبول دارد، ‌منظورش تورات و انجیل متداول در عصر نزول قرآن نیست؛ ‌بلکه تورات و انجیلی است که وحی به آن جناب تعلیم داده. (طباطبایی، 1393: ‌3 / 315)

ممکن است ‌از نگاه این مفسران، ‌این تفصیل و تفکیک ‌به‌گونه دیگری نیز صورت گیرد؛ به‌این‌صورت که تصدیق، ‌مربوط به مطالب تحریف‌نشده تورات و انجیل و تحریف، ‌مربوط به مطالب تحریف‌شده آن است. علامه در جای دیگری ‌چنین نظری دارد و تأیید و تحریف را مربوط به یک تورات می‌داند. وی می‌نویسد:

در تورات موجود و رایج بین یهود امروز، ‌مقداری از تورات اصلی که بر موسی(علیه السلام) نازل شده، وجود دارد و مقداری هم از مطالب تحریفی وجود دارد. خلاصه در تورات اصلی دستبرد شده که یا چیزهایی به آن اضافه کرده‌اند و یا از آن انداخته‌اند و یا لفظ آن را و یا جای آن را تغییر داده‌اند و یا تصرفاتی دیگر کرده‌اند. ‌این آن نظریه‌ای است که از قرآن کریم درباره تورات استفاده می‌شود و بحث دقیق و مفصل هم به همین نتیجه می‌رسد. (همان: ‌5 / 560)

برخی قرآن‌پژوهان نیز در تبیین تنافی ظاهری بین تصدیق و تحریف، ‌هریک از این دو توصیف را مربوط به شرایط زمانی خاصی می‌دانند. (Neuwirth, 2010: 373 - 378)

اما اینکه منظور قرآن از امر تصدیق و تأییدشده را ‌کتاب واقعی نازل‌شده ـ نه کتاب متداول در عصر نزول ـ بدانیم، ‌این سؤال پیش می‌آید که تأیید کتابی که وجود ندارد، چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟ ضمن آنکه اساساً هر تفصیل و تفکیکی، ‌اعم از تفصیل به تورات و انجیل اصلی و متداول یا تکفیک به قسمت‌های تحریف‌شده و قسمت‌های تحریف‌نشده تورات و انجیل، ‌تفاصیلی بدون دلیل است و آیات مربوطه، ‌ظهوری در آن ندارند. اتفاقاً حساسیت موضوع ‌ایجاب می‌کرد در صورت تحقق فرض مذکور، ‌قرآن کریم به این تفصیل می‌پرداخت.

ازاین‌رو به‌نظر می‌رسد مصداق امر تصدیق و تحریف‌شده، ‌یک چیز است و عدم فهم درست معنای تصدیق و تحریف از طرفی، و عدم فهم درست ماهیت عهدین از سوی دیگر، ‌سبب پدید آمدن سؤال در مورد چگونگی جمع این‌دو با هم شده است. در توضیح این مطلب باید گفت مراد از تصدیق و تحریف را باید با توجه به فضای نزول آیات تحلیل کرد. به‌عنوان مثال، ‌تأیید دانشجو توسط استاد، ‌ناظر به تأیید جنبه علمی دانشجوست، نه همه جنبه‌های وی. حال سؤال این است که آیا می‌توان در مسئله مورد بحث، ‌تأیید را به‌معنای تأیید کل تورات یا انجیل دانست، یا اینکه باید دایره این تأیید را براساس فضای نزول به بخش خاص و یا جهت خاصی از این کتاب‌ها مقید کرد؟

اساساً با توجه به ماهیت فرانوشتاری تورات و انجیل و طبعاً تحریف مربوط به آنها و آنچه که روایات به‌عنوان مصداق تحریف ‌مشخص کرده بودند، ‌تصدیق و تأیید یا تحریف ‌مبتنی بر ماهیتی غیر از ماهیت متصور نوشتارگونه تورات و انجیل است. ازهمین‌روست که قرآن کریم از زبان عیسی(علیه السلام) بلافاصله بعد از تصدیق تورات می‌گوید: «وَلِأ‌ُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ.» (آل‌عمران / 50) این عطف، ‌عطف توضیحی یا تفسیری نیست و به همان شریعت و احکامی اشاره دارد که آیین مسیح ‌آن را آورده است که البته ضرورتاً ماهیت نوشتاری ندارد.

به‌نظر می‌رسد روایات نیز به مواردی خاص به‌عنوان مصداق تصدیق اشاره کرده‌اند و آن را به‌معنای تصدیق کل تورات و انجیل مکتوب ندانسته‌اند. این تصدیق ‌همانند تحریف ناظر به مورد خاصی است. در تفسیر برهان، ‌حدیثی از امام حسن عسکری(علیه السلام) آمده است که در توضیح «مصدقا لما معکم» و خطاب به اهل کتاب می‌فرماید: ‌در کتاب شما نیز به مسئله رسالت محمد(ص) اشاره شده است. (بحرانی، 1403: ‌1 / 201)

این روایت ‌بسان روایات فراوان دیگری که ذیل آیات مربوط به تصدیق تورات و انجیل توسط قرآن ‌آمده است، بر این نکته تأکید دارد که تصدیق موردنظر قرآن به مورد خاصی، یعنی حقانیت پیامبر(ص) و رسالت وی اشاره دارد. طبری نیز بین مفهوم تصدیق و مسئله اقرار به نبوت پیامبر(ص) ‌نوعی هم‌معنایی برقرار می‌کند: «‌أن فی تصدیقهم بالقرآن تصدیقا منهم للتوراة لأ‌َن الذی فی القرآن من الأ‌َمر بالإ‌ِقرار بنبوة محمد(ص) و تصدیقه و اتباعه نظیر الذی من ذلک فی الإ‌ِنجیل والتوراة.» (طبری، 1392: ‌1 / 199)

نتیجه آنکه، وجود دو رویکرد تصدیق و تحریف در میان آیات قرآن، ‌شاهد مهمی بر دیدگاه منتخب و ابتنای تحریف بر ماهیتی فرانوشتاری است. آیات قرآن ‌نه‌تنها قرآن را مصدق تورات و انجیل، ‌بلکه اساساً مصدق همه کتاب‌های آسمانی پیش از خود می‌داند. (مائده / 48) روشن است که چه‌بسا در مورد سایر کتاب‌های آسمانی هیچ اثری هم در عصر نزول باقی نمانده باشد.

2. اشاره قرآن به موارد خاصی از معارف تورات و انجیل

با توجه به آنچه که به‌عنوان محتوای مطالب تورات و انجیل ‌مطرح است، ‌باید گفت نمی‌توان این مطالب را ضرورتاً به‌عنوان یک ماهیت نوشتاری درنظر گرفت. به‌عنوان نمونه، ازجمله مواردی که قرآن به آن اشاره کرده است، ‌آیه «وکَتَبْنَا عَلَیْهمْ فِیهَا أ‌َنَّ النَّفْسَ بالنَّفْس‌ِ ...» (مائده / 45) است؛ حال سؤال این است که آیا بیان این حکم ‌به‌معنای وجود یک حکم در یک متن نوشتاری مشخص است؟ در پاسخ باید گفت، مواردی ازاین‌دست در قرآن کریم که به تورات و انجیل نسبت داده شده است، می‌تواند به‌معنای حکمی باشد که جزئی از شریعت موسوی یا عیسوی است، نه اینکه ضرورتاً متنی از نوشتاری مشخص به‌نام تورات و انجیل باشد.

توجه به نمونه دیگر در آیه «وَمُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأ‌ُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذ‌ِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ» (آل‌عمران / 50) و دقت در عطف موجود در آیه که عطفی توضیحی است، ‌شاهد خوبی بر ماهیت فرانوشتاری است. صاحب المیزان با استناد به همین آیه می‌نویسد: «‌آیات قرآن دلالت دارد بر اینکه احکام دینی هرچه هست، در تورات بوده و انجیل تنها بعضی از احکام ناسخ را آورده است.» (طباطبایی، 1393: ‌3 / 310) همین‌طور ایشان با استناد به آیه «الَّذِینَ یَتَّبعُونَ الرَّسُولَ النَّبیَّ الْأ‌ُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإ‌ِنْجیل‌ِ» (اعراف / 157) می‌نویسد: «‌آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه انجیل مشتمل بوده بر بشارت از آمدن خاتم‌الانبیا(ص)؛ ‌همچنان‌که تورات نیز مشتمل بر آن بوده است.» (همان) ضمن عدم رد دیدگاه علامه طباطبایی، بیان این نکته ضروری است که دلالت این آیات بر یک ماهیت لزوماً نوشتاری، ‌تام نیست. در واقع تورات و انجیل ‌عبارت دیگری از شریعت موسوی و عیسوی هستند، نه لزوماً یک کتاب مشخص. گزیده دیگری از بیان علامه شاید تأیید همین بیان باشد؛ چنان‌که ایشان در تفسیر آیه 46 سوره مائده می‌نویسد: «‌انجیل چیزی جز امضای شریعت تورات و دعوت بشر به‌سوی تورات ندارد.» (همان: 565)

دقت در مواردی که از علامه طباطبایی نقل شد، ‌به همراه توجه به ماهیت فرامتنی تورات و انجیل، ‌ما را از پی‌جویی مفاهیمی چون اشتمال بر بشارت، ‌احکام ناسخ، ‌تبعیت انجیل از تورات و ... در فضایی متنی و نوشتاری باز می‌دارد.

ازجمله نمونه‌هایی که تصور محتوای متنی تورات و انجیل را با مشکل مواجه می‌کند، ‌اشاره قرآن به مطالبی است که هیچ نشانی از آنها در عهدین امروزی نیست. ‌محمد عزالدین دروزه، مفسر معاصر اهل‌سنت ‌با اشاره به مطالب ذکرشده در مورد عیسی(علیه السلام) در آیه «إ‌ِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عیسَیٰ إ‌ِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إ‌ِلَیَّ وَمُطَهرُکَ مِنَ الَّذ‌ِینَ کَفَرُوا ...» (آل‌عمران / 55) و تأیید وجود صریح و یا ضمنی این خطاب‌ها در انجیل‌های متداول، ( انجیل متی: ‌اصحاح 4 تا 12) ‌به وجود مواردی ازجمله آیات 33 تا 49 سوره آل‌عمران اشاره می‌کند که در این انجیل‌ها اثری از آنها نیست. آنچه انتظار وجود این موارد در قرآن کریم را ایجاد می‌کند، نحوه تعابیر قرآنی است؛ ‌به این صورت که با کلمه «اذ» ‌مخاطب را به آن مطالب یادآور می‌شود.

مفسر محترم، ‌موجود نبودن موارد مورد اشاره قرآن در انجیل را چنین توجیه می‌کند که این موارد، ‌در عصر پیامبر(ص) بین مسیحیان رواج داشته و در اوراقی نوشته شده که به دست ما نرسیده است. (دروزه، ‌1383: ‌7 / 162)

بنابراین می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که قرآن کریم با توجه به فضا و شرایط آن عصر، ‌بر این مسائل به‌عنوان اموری متداول در عرف جامعه نگریسته و این مطالب مندرج در قرآن ناظر به متن مشخصی به‌نام انجیل نبوده است.

3. اشاره قرآن به موارد تحریف در تورات و انجیل

‌قرآن کریم در موارد متعددی، نمونه‌هایی از تحریف را گوشزد کرده و برخی عقاید باطل را تخطئه می‌کند؛ اما این تخطئه ضرورتاً به این معنا نیست که این عقاید باطل، ‌بخشی از متن مکتوب تورات و انجیل است. از جمله این موارد، مسئله پسر خدا خواندن عیسی و عزیر است. (بقره / 113؛ مائده / 18) تعیبر قرآن به‌صورت «قالت الیهود» و «قالت النصاری» است که دلالتش بر یک اعتقاد نادرست، ‌بیشتر از اشاره به یک متن تحریف‌شده است. از اینها گذشته، توجه به این نکته ضروری است که قرآن کریم به مواردی که به‌عنوان نقدهای جدی محتوایی به تورات و انجیل مطرح است، ‌به‌صورت مستقیم ورود پیدا نکرده است. به‌عنوان نمونه، می‌توان به آیات سوره ص (آیه 25 ـ 21) در جریان حضرت داوود(علیه السلام) اشاره کرد که نحوه طرح جریان به‌گونه‌ای نیست که از آن ناظر بودن قرآن به متن متناظر آن در تورات برداشت گردد.

4. ادعای قرآن مبنی‌بر بی‌سابقه بودن طرح برخی موارد مرتبط با تورات و انجیل

برخی تعابیر قرآنی چنین ‌بیان می‌کند که مردم و پیامبر نسبت به تاریخ مطرح در قرآن، سابقه قبلی نداشته‌اند. این دسته آیات، ‌به بی‌سابقه بودن گزارش‌های تاریخی در بین مردم عصر نزول ‌تصریح کرده است؛ آیاتی چون «تِلْکَ مِنْ أ‌َنْبَاءِ الْغَیْب نُوحِیهَا إ‌ِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أ‌َنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْل‌ِ هَٰذَا» (هود / 49)، ‌»ذَٰلِکَ مِنْ أ‌َنْبَاءِ الْغَیْب نُوحِیه إ‌ِلَیْکَ» (آل‌عمران / 44) و «وَإ‌ِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِه لَمِنَ الْغَافِلِینَ» (یوسف / 3) ‌گویای این مسئله‌اند.

موضوع بی‌سابقه بودن تاریخ مطرح در قرآن، ‌که قرآن در چند مورد به آن تصریح کرده، ‌ابهاماتی را برای مفسران ایجاد کرده است. علامه طباطبایی در مورد علت این تعبیر در آیه سوره مبارکه هود می‌نویسد:

‌یعنی ای پیامبر اسلام، این داستان‌ها در عین اینکه صددر‌صد درست و صحیح و صدق محض است، ‌برای تو و قومت تا این زمان مجهول بود، ‌و آنچه از سرگذشت‌های مذکور قبل از نزول قرآن نزد اهل کتاب بوده، تحریف‌شده است. (طباطبایی، 1393: ‌3 / 297)

علامه در ادامه ‌حتی با توجه به داستان نوح(علیه السلام) در تورات محرَف، ‌به بی‌سابقه و غیبی بودن اخبار قرآن دراین‌خصوص تصریح می‌کند. (همان) وی در تبیین غیبی بودن داستان حضرت مریم در قرآن؛ «ذَٰلِکَ مِنْ أ‌َنْبَاءِ الْغَیْب» (آل‌عمران / 44) این‌گونه توضیح می‌دهد:

ازاین‌جهت آن را از اخبار غیبی شمرده که در عصر نزول قرآن اثری از این اخبار در دست نبود؛ ‌زیرا از داستان مریم آنچه در کتب دینی اهل کتاب آمده، به‌هیچ‌وجه اعتبار نداشت؛ ‌برای اینکه این کتب از دستبرد تحریف دور نمانده بود ... . نیز ممکن است منشأ غیب شمردن این داستان را امی بودن رسول خدا(ص) و گروندگان به آن جناب بدانیم، ‌نه تحریف کتب عهدین ... ولی وجه اول با سیاق موافق‌تر است؛ ‌برای اینکه اگر وجه دوم صحیح بود، باید می‌فرمود: «تو این داستان را نخوانده‌ای»؛ ولی فرموده: «‌تو در هنگام قرعه نزد ایشان نبودی.» (طباطبایی، 1393: 3 / 297)

با تأملی در نظر علامه باید گفت ظاهر آیات بیانگر آن است که مخاطبان نسبت به موضوع، ‌جهل بسیط داشته‌اند، نه مرکب؛ یعنی اصلاً این‌گونه داستان‌ها به گوششان نخورده بود، نه اینکه تحریف‌شده آن را شنیده بودند. آنچه که ماهیت فرامتنی تورات و انجیل مورد توجه قرآن کریم را بارز می‌کند، همین‌جاست؛ با این توضیح که این مطالب تاریخی در کتاب‌های مختلف تاریخی درج شده بود، اما در فرهنگ مردم آن زمان ‌حضور نداشت. اصل نوشتار، ‌امری حاشیه‌ای در جامعه آن روز و امی بودن، از شاخصه‌های بارز امت پیامبر(ص) بوده و ازآنجا‌که قرآن کریم ‌اساساً به ماهیت متنی مشخص به‌نام تورات و انجیل ‌توجهی ندارد، ‌شاخصه «بی‌سابقه بودن طرح برخی مطالب تاریخی» ‌ـ براساس این تحلیل ـ می‌تواند یکی از مهم‌ترین نشانه‌های ماهیت فرامتنی تورات و انجیل باشد.

5. ماهیت عهدگونه تورات

گونه‌ای از ماهیت تورات و انجیل را می‌توان از آیه 248 سوره بقره به‌دست آورد. در این آیه به جریان تابوت بنی‌اسرائیل و بقایای موجود در آن اشاره شده است. طبری در تفسیر خود درباره این آیه می‌نویسد: «‌آمده است که درون این تابوت، ‌عصای موسی و عصای هارون و برخی از الواح تورات بوده است.» (طبری، 1392: ‌2 / 388)

براساس شواهد تاریخی، ‌به‌نظر می‌رسد کتب دینی برای توده مردم ‌ماهیت عهدگونه‌ای داشته که هر چند وقت یک‌بار به آن مراجعه کرده و تعهد می‌دادند که براساس آن عمل کنند. سیوطی از قول وهب بن منبه چنین نقل می‌کند: ‌پیامبران بنی‌اسرائیل پس از موسی، ‌با این مأموریت به‌سوی مردم مبعوث می‌شدند که آنچه از تورات را که دچار نسیان شده، تجدید نمایند؛ «یبعثون إلیهم بتجدید ما نسوا من التوراة.» (‌سیوطی، 1414: ‌1 / 315) این بیان، ضمناً نشان می‌دهد که قالب کتبی این کتاب‌ها بیشتر جنبه تشریفاتی داشته است. در جریان درگیری بین بنی‌اسرائیل و عمالقه، ‌طبری روایتی را از سدی نقل می‌کند که عمالقه تورات آنها را گرفته بودند؛ «اخذوا توراتهم.» (همان: ‌2 / 375)

در تاریخ آمده است که یهود ‌این کتاب را همه‌جا با خود حمل کرده و از آن مواظبت می‌کردند. نیز گفته شده: ‌پس از ویرانی معبد دوم به‌دست رومیان و سقوط اورشلیم در سال 70 م، ‌یهودیان دریافتند که باید تورات را جایگزین معبد سازند و براین‌اساس، هر یهودی موظف بود یک طومار تورات را برای خود بنویسد یا آن را به روشی دیگر تهیه کند؛ یا آنکه گفته شده طومارهای تورات، ‌امر مقدسی شمرده می‌شد و لمس کردن متن آن ممنوع بود و این تقدس شامل پوشش و جعبه آن نیز می‌شد. (Scott Green, 2000: 154)

از عهد قدیم چنین برمی‌آید که در زمان‌هایی تورات ناپدید شده و بعدها کسانی مدعی شده‌اند که آن را یافته‌اند. در یکی از این موارد، ‌پادشاه تمام دستورات کتاب عهد را که در خانه خداوند پیدا شده بود، برای آنها خواند. سپس پادشاه با خداوند عهد بست که مطابق آنچه در آن کتاب نوشته شده، ‌رفتار نماید و تمام جماعت هم قول دادند این کار را بکنند. ( کتاب مقدس، عهد قدیم، ‌کتاب دوم پادشاهان، ‌فصل 8 ، ‌ش 22 و فصل 4، ‌ش 23) همچنین دراین‌باره آمده است:

تورات عبری را دانشمندان یهود در تابوت عهد جا داده بودند و هر هفت سال آن را از تابوت بیرون می‌آوردند و بر یهود می‌خواندند و این نسخه در فتنه‌های فلسطین از میان رفت. سپس عزیر با همکاری حجی و زکریا تورات را از نو جمع‌آوری کردند که آن نسخه هم از دست رفته است. نسخه عبرانی که در دست می‌باشد، در قرن نهم میلادی تنظیم شده و در قرن پانزدهم به طبع رسیده است. (بوکای، ‌1389: ‌19)

ازجمله مواردی که نشان می‌دهد تورات به‌عنوان عهدی بوده که باید پیوسته تجدید می‌شد، ‌آن است که پس از تبعید بابلی بنی‌اسرائیل، ‌از عزرای کاهن خواستند تورات موسی را برای قوم بخواند. عزرا و دیگر کاهنان ‌کتاب تورات را هر روز برای مردم می‌خواندند تا اینکه در روز هفتم ‌قرائت تورات به پایان رسید. ( کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب نحمیا، ‌باب هشتم و برای موارد مشابه ر.ک به: کتاب پادشاهان 2، ‌فصل 22 و 23؛ کتاب دوم تواریخ، ‌فصل 34) جالب اینکه، ماهیت عهدگونه بودن این تورات به‌قدری قوی بوده است که ویل دورانت ‌طولانی شدن قرائت به یک هفته را موجب تردید در این می‌داند که این کتاب، ‌همان کتاب شریعت موسی و کتاب عهدی باشد که یوشیا بر مردم خوانده است؛ چراکه به گفته وی، در کتاب عهد ‌تصریح شده است که آن را در مدت یک روز، ‌دو بار بر یهودیان فروخواندند. (دورانت، 1370: ‌1 / 382)

6 . توجه ویژه به برخی آیات

ممکن است تعبیرهایی در قرآن کریم، ‌امکان دسترسی به متن نوشتاری را تداعی کند که این خود شاهدی بر توجه قرآن به ماهیت نوشتاری تورات و انجیل باشد. برخی آیاتی که از آنها چنین برداشت شده است عبارتند از: «فَوَیْلٌ لِلَّذ‌ِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بأ‌َیْد‌ِیهمْ» (بقره / 79) و «وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ.» (مائده / 43)

ظاهر آیه اول دلالت بر این دارد که تحریف و به‌تبع آن، تورات و انجیل موردنظر قرآن، ‌هویتی نوشتاری دارد. این برداشت تفسیری با این سؤال اساسی روبه‌روست که این تحریف ‌اگر نتیجه بازنویسی متون بوده، ‌تا حدودی طبیعی است و امر غیر اختیاری نمی‌تواند مستحق توبیخ (ویل للذین..) باشد؛ ‌از سویی دیگر، ‌این سؤال اساسی مطرح است که این تحریف اگر ناظر به کتب متداول یهود و نصاری باشد، ‌تطبیق این ادعا با واقعیت تاریخی این کتاب‌ها نیازمند بررسی بیشتری است؛ چراکه تاریخ، ‌این‌گونه تغییر در متن تثبیت‌شده و رسمی این کتاب‌ها ‌را (به‌خصوص در زمان ظهور اسلام و چند قرن پس از تثبیت نهایی این کتاب‌ها) ‌به‌راحتی نمی‌پذیرد. البته این آیه در روایات تفسیری نیز به همان مصداق رایج و مشهور، یعنی کتمان نام پیامبر(ص) تفسیر شده است. (به‌عنوان نمونه بنگرید به: ‌طبرسی، ‌1415: ‌1 / 233)

در مورد آیه دوم، ‌طبری در تفسیر خود ‌عبارت «عندهم التوراة» را چنین تفسیر می‌کند: ‌»عندهم التورات التی انزلها علی موسی؛ نزد آنها همان توراتی است که بر موسی نازل شده است.» (طبری، ‌1392: ‌5 / 163) علامه طباطبایی نیز ذیل این آیه می‌نویسد:

در این آیه حکم تورات که در آن ایام در دست یهودیان بوده، فی‌الجمله تصدیق شده و آن توراتی بوده که بعد از فتح بابل، ‌عزرا با اذن کورش، پادشاه ایران جمع کرده و بنی‌اسرائیل را از اسارت بابلی‌ها نجات داده و اجازه داد که از بابل به فلسطین برگردند و هیکل معبد یهود ـ را ـ که به‌دست بابلی‌ها ویران شده بود ـ تعمیر کنند و همین تورات در زمان رسول خدا(ص) و تا به امروز در دست یهود است. پس قرآن تصدیق می‌کند که در تورات موجود، ‌حکم خدا وجود دارد؛ همچنان‌که می‌فرماید که در این تورات، تحریف و تغییر هست. (طباطبایی، ‌1393: ‌5 / 560)

در بیان عدم تنافی این‌گونه تعابیر قرآنی با ماهیت فرانوشتاری موردنظر قرآن از تورات و انجیل، ‌باید گفت در دسترس بودن این کتاب‌ها ‌با توجه به امی بودن مخاطبان ‌عملاً غیرممکن بوده است. با توجه به معنای «امیون» در آیه «وَمِنْهُمْ أ‌ُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إ‌ِلَّا أ‌َمَانیَّ وَإ‌ِنْ هُمْ إ‌ِلَّا یَظُنُّونَ» (بقره / 78) ـ که کلمه کتاب در آن به‌معنای تورات است (طبرسی، 1415: ‌‌1 / 230) ـ می‌توان گفت آنچه این کتاب گرفتار آن شده این است که در دست کسانی قرار گرفته که آن را نمی‌دانند؛ چون سواد خواندن ندارند و تنها برمبنای گمان و تقلید از دیگران، ‌به چیزی معتقدند که در واقع تورات اصلی مخالف آن است. در واقع باید گفت این آیه نیز دلیل دیگری بر وجود تورات در عصر نزول است؛ اما عدم سواد یا عدم آشنایی به زبان کتابت تورات و انجیل به این امر منجر می‌شد که حتی با وجود ظاهری این کتاب‌ها، ‌عملاً دسترسی به آنها ممکن نباشد.

علامه فضل‌الله نیز با اشاره به همین احتمال می‌نویسد:

ملاحظه می‌کنیم که قرآن ‌در مسئله کتمان حق، ‌خطاب‌های خود را متوجه اهل کتاب می‌کند، نه امت اسلام؛ با اینکه باید از امت بخواهد که با مطالعه خود تورات و تدبر در آن، حق را از باطل بشناسند. این نحوه خطاب نشان می‌دهد که ظاهراً مردم دسترسی به تورات نداشته‌اند تا از محتویات آن آگاهی یابند؛ چراکه یهود ‌آن را از مردم مخفی کرده بودند و تنها آنچه را که می‌خواستند، به مردم نشان می‌دانند. بالاتر آنکه، تورات به زبان عربی ترجمه نشده بود که بتوانند آن را بخوانند و لذا تنها راه اطلاع از آن، ‌از طریق علمای اهل کتاب بود و لذا قرآن با آنها تحدی می‌کند که اگر راست می‌گویید، تورات واقعی را نشان دهید. (فضل‌الله، ‌1402: ‌2 / 18)

بنابراین ‌به‌نظر می‌رسد آنچه می‌تواند به‌عنوان مراد از در دسترس بودن تورات و انجیل ‌قابل طرح باشد، با توجه به ماهیت فرامتنی آن قابل تحلیل است. مفهوم دسترسی به متن، ‌به‌دنبال تصور ماهیت متنی از تورات و انجیل به‌وجود می‌آید؛ درحالی‌که بررسی تعابیر مختلفی که می‌توانست به این دسترسی اشاره داشته باشد، ‌نشان می‌دهد که تفسیر این دسترسی به یک متن مشخص، ‌قابل اثبات نیست و منطقی‌تر آن است که این دسترسی براساس همان فضای غیر نوشتاری ترسیم گردد.

نتیجه

مفهوم تحریف در آیه شریفه «یحرفون الکلم عن مواضعه» و اساساً ماهیت تورات و انجیل موردنظر قرآن، ‌چنان‌که دریافت‌های تاریخی نیز آن را تأیید می‌کند، ‌ماهیتی فرانوشتاری بوده است. در تبیین مفهوم تحریف نیز نمی‌توان با توسعه معنایی بی‌دلیل، ‌از معنای ارائه‌شده توسط روایات که غالباً بر کتمان نام پیامبر(ص) متمرکز شده است، ‌فاصله گرفت؛ گرچه در نگاه اولیه و با توجه به چندلایگی معنایی متن قرآن، ‌امکان جمع این معانی دشوار نمی‌نماید. ‌اما به‌نظر می‌رسد با توجه به هویت تاریخی این آیه، ‌باید برای فضای نزول ارزش ویژه‌ای درنظر گرفت. ازاین‌رو، ‌تمسک به اطلاق معنایی و استناد به قاعده تفسیری «العبرة بعموم اللفظ لا خصوص المورد» ‌صحیح به‌نظر نمی‌رسد.

 

منابع و مآخذ

ـ قرآن کریم.

ـ بلاغی، ‌محمدجواد، ‌1378، ‌آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، تهران، ‌بنیاد بعثت.

ـ بحرانی، ‌سید هاشم، ‌1403 ق، ‌البرهان فی تفسیر القرآن، ‌بیروت، ‌موسسة الوفاء.

ـ بوکای، ‌موریس، ‌1389، ‌مقایسه‌ای میان تورات، ‌انجیل، ‌قرآن و علم، ‌ترجمه ذبیح‌الله دبیر، ‌تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

ـ دروزه، ‌محمدعزه، ‌1383، ‌التفسیر الحدیث، ‌قم، ‌مؤسسه اسماعیلیان.

ـ دورانت، ‌ویل، ‌1370، ‌تاریخ تمدن، ‌تهران، ‌شرکت افست.

ـ سیوطی، ‌جلال‌الدین عبدالرحمن، ‌1414 ق، ‌الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، ‌بیروت، ‌دار الفکر.

ـ طباطبایی، ‌سید محمدحسین، ‌1393 ق، ‌المیزان فی تفسیر القرآن، ‌بیروت، ‌مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

ـ طبرسی، ‌فضل بن حسن، ‌1415 ق، ‌مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ‌بیروت، ‌مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

ـ طبری، ‌محمد بن جریر، ‌1392ق، ‌جامع البیان فی تفسیر القرآن، ‌بیروت، ‌دار المعرفة.

ـ طوسی، ‌ابی‌جعفر محمد بن حسن، ‌بی‌تا، ‌التبیان فی تفسیر القرآن، ‌بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی.

ـ فضل‌الله، ‌سید محمدحسین، ‌1402 ق، ‌من وحی القرآن، ‌دار الزهرا، ‌الطبعة الثالثة.

ـ کتاب مقدس.

ـ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، ‌1361، ‌کشف الاسرار و عدة الابرار، ‌تصحیح علی‌اصغر حکمت، ‌تهران، ‌امیرکبیر.

ـ مغنیة، ‌محمدجواد، ‌1385، ‌تفسیر الکاشف، ‌ترجمه موسی دانش، قم، ‌بوستان کتاب.

ـ Neuwirth, Angelika, 2010, Der Qur(ص)an als Texte der Spätantike, Ein europäischer Zugang, Berlin, Insel Verlag, p 373 – 378.

ـ Scott Green,W, 2000, Scripture in Clasical Judaism, The Encyclopaedia of Judaism, eds. Leiden.

 

محمدحسن احمدی: استادیار دانشگاه تهران ـ پردیس قم.

فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 10

 

منبع: فارس

نظرات کاربران

تازه های سایت