به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب، روح الله قابضی-با توجه به گستره فضای مجازی و بعضا مشاهدات میدانی، روزانه صحنه های مختلفی از درد و رنج و بدبختی و فقر مردم در نقاط مختلف کشور به خصوص استان محروم کهگیلویه و بویراحمد را می بینم،گرچه همه ناراحت کننده است اما برخی اجتناب ناپذیر بوده و برخی هم امید به بهبود است و می توان خودرا به نوعی تسکین داد.
اما هفته گذشته وقتی معاون پارلمانی رئیس جمهور جناب اقای امیری به استان و شهر یاسوج سفر کاری داشتند در استقبال از ایشان صحنه های در برخی نقاط استان خلق شد که واقعا بیش از تمام آنچه قبلا دیده بودم ناراحت کننده و حقارت امیز بود.با اینکه بنا نداشتم در روزهای پایانی سال مطلب ناراحت کننده ای بنویسم اما قسمت این بود .
گفته می شود مهمان حبیب خداست و آموزه های دینی ما هم بر همین فرض استوار است که احترام مهمان چه مهمان شخصی و چه اداری در حد مقدورات نگه داشته شود. استان ما هم به تبع شرایط خاص خودش در مهمان نوازی شهره است . اما انچه در این سفر مشاهده شد فراتر از احترام به مهمان و مهمان نوازی بود .صف های طولانی زنان و مردان برنو به دست بویراحمدی و نواختن ساز و دهل و سرودهای زنانه(کل و سرود ) برای یک مسئول رده چندم قلب هم استانی منصفی را به درد می آورد.
این موضوع از دو بعد قابل بررسی است.یک طرف داستان مردم هستند .مردم با توجه به شرایط اقتصادی و مشکلات و بیکاری فرزندان دست به برخی رفتارها میزنند که بعضا عقلانی و منطقی نیست.اما به گواه تاریخ مردم لر همیشه انسان های ازاده ای بوده اند و در سخت ترین شرایط حاضر به کرنش در برابر اربابان قدرت نشده اند .صحنه های زیادی از مبارزه مردم استان ما با حکومت های قبلی در این خصوص در تاریخ ثبت و ضبط شده است.
یکی از دلایل کوهستانی بودن و عدم توسعه استان در گذشته به همین موضوع بر می گردد که مردم ان حاضر نبودند درمقابل رژیم کرنش نشان داده و تسلیم شوند.امروز متاسفانه شرایط اقتصادی مردم استان ما و حوزه های مورد اشاره وضعیت خوبی ندارد و مردم به شدت در فقر و تنگدستی و بیکاری و سایر مشکلات هستند.به گونه ای که طبق اعلام مسئولان بعضا مشکل تامین آب اشامیدنی نیز دارند.این قبیل مشکلات با این مدل استقبال همخوانی ندارد و واقعا درد اور و نگران کننده است.
اما در سوی دیگر این میدان مسئولان هستند که مقصر اصلی را انها می دانم.ممکن است مردم تحت فشار مشکلات اقتصادی اقدامی انجام دهند اما مسئولان ما نباید اجازه ترویج چنین رفتارهایی را بدهند. متاسفانه فضای چاپلوسی فردی به شدت رواج پیدا کرده است و این موضوع در حال تسری به بدنه اجتماعی نیز است.
نظام جمهوری اسلامی برخاسته از متن مردم بود .حضرت امام بنیانگذار جمهوری اسلامی و سایر سابقون انقلاب خود را همواره نوکر و خدمتگذار مردم می دانستند.اما انچه در این سفر مشاهده شد با این دیدگاه زمین تا اسمان فاصله دارد. افتخار داریم پیرو مکتب شیعه بوده و مدعی اجرای عدالت علوی هستیم. امام علی(ع) که مظهر ساده زیستی و عدالت است در نهج البلاغه می فرماید :”الناس علی دین ملوکهم”؛ یعنی مردم به روش و طریقه حاکمان و پادشاهان خویش زندگی می کنند.
اگر هر کشوری را به مثابه خانه ای فرض کنیم ، پدر خانواده هر سبک فکری، اخلاقی و رفتاری که داشته باشد، بر رعیت و یا فرزندان خود نیز تاثیر گذار است. متاسفانه بازی با احساسات مردم به فضایی برای خوش خدمتی مسئولان تبدیل شده است و در این زمینه سعی در ربودن گوی سبقت از هم دارند.
مسئولان ما بعضا وظیفه اصلی خود یعنی خدمت بی منت را فراموش کرده و به حواشی می پردازند.مدعی هستیم مردم ولی نعمت ما هستند اما عمکلرد ما بعضا این را تایید نمی کند.امروزه به علت عملکرد نادرست برخی مسئولان چاپلوسی و تملق و خود نمایی و شعار گرائی ابزاری برای پیشرفت اداری افراد تبدیل شده است.
چه بسیارند افراد با درایت و با سوادی که به علت داشتن روحیه آزادمنشی و عدم تملق فرصت خدمت پیدا نکرده و به حاشیه رفته اند. مشاهده شد مسئولان استان با لبخد ظفرمندانه بر لب نیز در این مسیر همراهی می کنند .معتقدم لبخند افراد در این برنامه به مثابه لگد زن به افتخارات این مردم ،تحقیر و له شدن عزت آنان است.
این استان مهد مردان بزرگ است.جای جای این استان مظهر شجاعت و مبارزه است. با عملکرد نسنجیده خود چوب حراج به ارزشهای این مردم نزنیم.ممکن است گفته شود خودجوش بوده اما تجربه ما نشان می دهد این قبیل برنامه ها بدون هماهنگی قبلی و صرف هزینه امکان پذیر نیست.معتقدم با هر مسئولی در هر رده ای که با این موضوع مرتبط است باید برخورد شود.
واقعا دیدن این کلیپ این برنامه چه حسی نزد افراد بیننده یا شخص مقام مهمان مورد اشاره ایجاد می شود و در مورد این مردم چه فکر می کند. جز تحقیر و تمسخر مردم نام دیگری می توان بر آن نهاد .یکی از مواردی که امروز باعث بی اعتمادی مردم به مسئولان شده است تشریفات اضافی و رشد تجملات و اشرافی گری نزد مسئولان است . اصولا هدف انقلاب اسلامی حذف این گونه فخر فروشیها و کاهش فاصله طبقاتی بود.
مردم ما جان و جوان و مال دادند که این گونه برنامه ها نباشد.امروز عملکرد غلط برخی مسئولان باعث شده است مردم بویر احمد در مقابل یک مسئول درجه چندم کشور این گونه به خط شده و ادای احترام نمایند.این موضوع با روح ازادمنشی مردم سازگار نیست.مسئولان ما شانی جز نوکری مردم ندارد .نباید اجازه داده شود این گونه برنامه های استقبال در این استان باب شود .چرا مردم را اینگونه به خط می کنید و با احساسات انها بازی میکنید .اگر مرحمی بر زخم اها نیستیم نمک پاش زخم انان نیز نپاشیم.
چرا برای خوشایند مقامات بالالتر عزت، ابرو و احساسات پاک مردم شرافتمند و در عین حال دردمند این استان را وسیله قرار داده و به عبارتی به تمسخر گرفته اید.در چند روز گذشته که کلیپ های این برنامه در فضای مجازی دست به دست می شود تمام افراد هم استانی و خارج از استان ابراز ناراحتی شدیدی می کردند .همه احساس حقارت می کردند .از فرصت استفاده می کنم و پیشنهادی که مدتها به ان فکر می کردم را عرضه می دارم و ان هم تبریک گفتن دختر بچه ها با لباس محلی به مقامات است که هر چه فکر کردم جز تشریفات زائد دلیلی برای ان پیدا نکردم.
جائی که همه مسئولان منطقه خود به استقبال امده اند وجود این دختر بچه ها که بعضا دچار استرس و تپش قلب نیز می شوند چه ضرروتی دارد.پیشنهاد می شود حذف این برنامه به عنوان پایلوت از کهگیلویه و بویراجد شروع شود. در این قسمت ذکر داستانی از کریم خان زند خالی از لطف نیست.
کریم خان بر تمام ایران حکومت می کرد اما تمایلی به تاج گذاری نداشت و خود را «وکیل الرعایا» می نامید یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی پیش آمد و همین که چشمش به کریم خان افتاد، شروع به های های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت و طوری گریه می کرد که هق هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد. شاه دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند، سپس به حضور برسد.
مرد را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند. کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد. مرد گفت: «من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سال ها با وضع اسف باری زندگی کرده و نعمت بینایی و دیدن اطراف و اکناف خود محروم بودم تا اینکه روزی افتان و خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم. در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی و ضعف، بیهوش شده، به خواب عمیقی فرو رفتم! در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت: ابوالوکیل پدر کریم خان هستم. آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم! از خواب که بیدار شدم، خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدر دانی و سپاسگذاری از والد ماجد شما بود!».
مردک حقه باز که با ادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است، منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال دژخیم می گردد! موقعی که دژخیم حاضر گردید، کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشد! درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکیل الرعایا خواستند از گناه او در گذرد. کریم خان که ذاتاً آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند! هنگامی که نوکران شاه مشغول اجرای دستور شاه بودند ، کریم خان خطاب به او گفت: مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خردزدی می کرد.
من که مقام و مسند شاهی رسیدم، عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند. اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خردزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می کنی؟! اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند، دوباره چشمانت را در می آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری.
مطمنم اگر با چاپلوسی وفردی چه در سطح افراد عادی و از آن مهمتر چاپلوسی مدیران برخورد مناسب صورت گیرد و این موضوع به فرهنگ عمومی تبدیل شود نقش بسیار مهمی در سالم سازی فضای اداری و از ان مهمتر تقویت سرمایه اجتماعی خواهد داشت.در استان هم از نماینده محترم ولی فیقه،استاندار و نمایندگان محترم مردم در مجلس استدعا دارد در این قضیه پیشقدم گردیده و به تکلبف خود عمل کنند.
انتهای پیام
نظرات کاربران