نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
24. ارديبهشت 1394 - 12:54
امام موسی کاظم علیه السلام
یادداشت/
امام موسی کاظم علیه السلام اسوه سخاوت وشکیبایی
نویسنده: 
محدثه سادات موحدی
کرم و سخاوت موسی بن جعفرعلیه السلام از دیگر صفات نیک آن بزرگواراست که همچون باران بر همگان نازل می شد و حتی شامل کسانی که به آزار و اذیت او می پرداختند نیزمی گردید.

به گزارش آفتاب جنوب،امام موسی کاظم علیه السلام امام هفتم از ائمه اثنى عشر عليهم السلام است که در ابواء(منزلى ميان مكه و مدينه) در روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ه.ق. متولد و به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الكاظم گرديد؛كنيه آن حضرت ابو ابراهيم بوده ولى به ابو على نيز معروف بوده‏اندمادر آن حضرت حميده كنيزى از اهل بربر(مغرب) يا از اهل اندلس(اسپانيا) بوده است، امام موسى الكاظم(ع) هنوز كودک بود كه فقهاى مشهور مثل ابو حنيفه از او مسأله مى‏پرسيدند و كسب علم مى‏كردند،بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السلام (148 ه.ق) در بيست سالگى به امامت رسيد و 35 سال رهبرى و ولايت شيعيان را بر عهده داشت.

 

امام موسی بن جعفر علیه السلام در علم ، حلم، تواضع ، مكارم اخلاق ، كثرت صدقات ، سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بودو بدان و بدانديشان را با عفو و احسان بى‏كران خويش تربيت مى‏فرمودندوجلالت قدر ، علو شأن ، مكارم اخلاق و دانش وسيع حضرت امام موسى كاظم(ع) به قدرى بارز و روشن بود كه اكثريت شيعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرويدند ، زمخشرى در ربيع الابرار آورده است كه هارون فرزند مهدى در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مى‏پذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مى‏كنم به من واگذارى، هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود:« يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است.» هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مى‏ماند؟ امام فرمود:« مى‏دانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (يعنى خلافت و اداره سراسر كشور اسلام حق من است)و از آن روز هارون كمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.

 

امام موسی کاظم علیه السلام زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند ‏متعال داشت و اين جمله را بسیارتکرار مي کردند: «اللهم ‏اني أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب » (خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کني عفو را به من ارزاني دار )، امام علیه السلام بسيار به سراغ فقرا مي رفت و شب ها در ظرفی پول ، آرد و خرما می ريخت و به فقرای مدينه می رساند، در حالی که آنها نمی دانستنداین کمک ها از ناحيه چه کسی است.

 

هيچکس مانند امام حافظ قرآن نبود، با آواز خوشی قرآن می خواند، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل می داد، شنوندگان از شنيدن قرآنش می گريستند، مردم مدينه به او لقب «زين المجتهدين» داده بودند. مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردندو آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شبها و روزها برای دلجويی به خانه آنها می آمده است.

 

بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گراميش را  روی در روی  بد مي گفتند و سخنانی دور از ادب به زبان می راندند، ولی آن حضرت با بردباری و شکيبايی با آنها روبرو می شد، و حتی گاهي با احسان آنها را به صلاح می آورد، و تنبيه می فرمود. تاريخ ، برخی از اين صحنه ها را در خود نگهداشته است.

 

از ابوحنيفه نقل شده است که گفت: «او را در کودکی ديدم و از او پرسش هايی کردم چنان پاسخ داد که گويی از سرچشمه ولايت سيراب شده است، براستی امام موسی بن جعفر علیه السلام فقيهی دانا، توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود »، محمد بن نعمان نيز می گويد: « موسی بن جعفر را دريايی بی پايان ديدم که می جوشيد و می خروشيد و بذرهای دانش به هر سو می پراکند.

 

‏نفوذ معنوی امام موسي کاظم علیه السلام در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن يقطين صدراعظم (وزير) دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر (ع) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند؛سخن چينان دستگاه از علی بن يقطين در نزد هارون سخنها گفته و بدگویی ها کرده بودند، ولی امام (ع) به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تاکتيک خاص اغفالگرانه (تقيه) که در مواردی، برای رد گمی حيله های دشمن ضروری و شکلی از مبارزه پنهانی است، در دستگاه هارون بماند و به کمک شيعيان و هواخواهان آل علی (ع) و ترويج مذهب و پيشرفت کار اصحاب حق، همچنان پاي فشارد  بی آنکه دشمن خونخوار را از اين امر آگاهی حاصل شود .

 

 سرانجام بدگویی هایی که اطرافيان از امام کاظم علیه السلام کردند در وجود هارون کارگر افتاد و در سفری که در سال179 ه به حج رفت، بيش از پيش به عظمت معنوی امام (ع) و احترام خاصی که مردم براي امام موسي الکاظم (ع) قائل بودند پی بردو هارون سخت از اين جهت، نگران شد، وقتی به مدينه آمد و قبر منور پيامبر اکرم (ص) را زيارت کرد، تصميم بر جلب و دستگيری امام (ع) يعنی فرزند پيامبر گرفت.

 

هارون صاحب قصرهای افسانه ای در سواحل دجله، و دارنده امپراطوری پهناوراسلامی که به ابر خطاب می کرد: «ببار که هر کجا بباری در کشور من باريده ای و به آفتاب می گفت بتاب که هر کجا بتابی کشور اسلامی و قلمرو من است !» آن چنان از امام (ع) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدينه به بصره آورند، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام (ع) بستند و بعضی را نابهنگام و از راههاي ديگر ببرند، تا مردم ندانند که امام (ع) را به کجا و با کدام کسان بردند، تا يأس بر مردمان چيره شود و به نبودن رهبر حقيقی خويش خو گيرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعيدگاه امام (ع) بی خبر بمانند.

 

هارون از امام (ع) و از يارانی که  گمان می کرد  هميشه امام (ع)آماده خدمت دارد می ترسيد که اين ياران با وفا  در چنين هنگامی  شمشيرها برافرازند و امام خود را به مدينه بازگردانند، اين بود که با خارج کردن دو کجاوه از دو دروازه شهر ، اين امکان را از طرفداران آن حضرت گرفت و کار تبعيد امام (ع)را فريبکارانه و با احتياط انجام داد.

 

باری، هارون، امام موسي کاظم (ع)را با چنين احتياط ها و مراقبت هايی از مدينه تبعيد کرد، هارون، ابتدا دستور داد امام هفتم (ع) را با غل و زنجير به بصره ببرند و به عيسی بن جعفر بن منصور که حاکم بصره بود، نوشت، يک سال حضرت امام کاظم (ع) را زندانی کند، پس از يک سال والی بصره را به قتل امام (ع) مأمور کرد. عيسی از انجام دادن اين قتل عذر خواست. هارون امام را به بغداد منتقل کرد و به فضل بن ربيع سپرد. مدتي حضرت کاظم (ع) در زندان فضل بودودر اين مدت و در اين زندان امام (ع) پيوسته به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بود. هارون، فضل را مأمور قتل امام (ع) کرد ولی فضل هم از اين کار کناره جست.

 

چندين سال امام کاظم علیه السلام از اين زندان به آن زندان انتقال می يافت و در زندان های تاريک و سياهچال های دهشتناک، امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقيقی خود راز و نياز مي کرد و خداوند متعال را بر اين توفيق عبادت که نصيب وی شده است سپاسگزاري می نمود؛ عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183 ‏هجری در سن 55 سالگی به دست مردی ستمکار به نام «سندی بن شاهک » به دستور هارون مسموم و شهيد شد.

 

هارون با توجه به شخصيت والای موسی بن جعفر علیه السلام پس از درگذشت و شهادت امام نيز اصرار داشت تا مردم اين خلاف حقيقت را بپذيرند که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مسموم نشده بلکه به مرگ طبيعی از دنيا رفته است، اما حقيقت هرگز پنهان نمی ماندو. بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قريش در نزديکی بغداد به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پيدا گرديد، و مورد توجه خاص واقع گرديد، و شهر «کاظمين» از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.

 

 امام موسی بن جعفر علیه السلام با جمع روايات، احاديث ، احكام و احياى سنن پدر گرامى و تعليم و ارشاد شيعيان، اسلام راستين را كه با تعاليم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد علیه السلام نظم و استحكام يافته بود حفظ و تقويت كرد و در راه انجام وظايف الهى تا آنجا پايدارى نمود كه جان خود را فدا ساخت.

 

انتهای پیام/م

دیدگاه‌ها

واقعا متاسفم برای این سایت خبری اصلا بروز نیستین خیلی ضعیف عمل میکنید..ماهی یک خبر به زورکی میزنید

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها