نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
23. ارديبهشت 1394 - 11:58
اختلالات روانی یا رفتاری در جوامع مختلف انسانی کم و بیش مشهود است و بسیاری افراد در زندگی امکان ابتلا به ناراحتی های روانی را دارند. رفتار مناسب و منطقی با کسانی که از نظر روانی آسیب دیده اند می تواند در بهبود یا در اصلاح رفتار بیمار نقش اساسی داشته باشد.

به گزارش آفتاب جنوب,

به نقل از آناج، ما به دلایل مختلف در برخی شرایط دچار آشفتگی های هیجانی می شویم. گاهی احساس غمگینی می کنیم و زمانی حالت تنش و اضطراب، خشم و سردر گمی وجود ما را فرا می گیرد که این حالت ها چندان بطول نمی انجامد. چنین حالاتی در رفتارهای روزمره ما خیلی تکرار می شوند وحتی افرادی هم هستند که تحت هیچ شرایطی خشمگین نمی شوند. چنین حالات و تغییراتی غیر طبیعی نیست و بعنوان اوقات تلخی ؤعصبانیت و ناراحتی شناخته می شود.

بیماران روانی مزمن به افرادی اطلاق می گردد که بیماری آنها شروع و پیشرفت تدریجی داشته باشد و به مدت طولانی حدود(2سال) دوام یابد و تمایل به عود داشته باشد و منجر به افت عملکرد و ایجاد ناتوانی یا معلولیت شود.

450بیمار مزمن روانی آذربایجان شرقی در مراکز بهزیستی نگهداری می شوند

در خصوص بیماران مزمن روانی استان پای صحبت های محسن ارشدزاده، مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی می نشینیم، وی می گوید:بر اساس بند الف ماده 192 قانون توسعه سوم، مسوولیت نگهداری از بیماران مزمن روانی بر عهده سازمان بهزیستی گذاشته شده و از سال 80 بهزیستی استان اقدام به نگهداری بیماران مزمن روانی استان کرده است.

وی اظهار می کند: 5 مرکز نگهداری شبانه روزی بیماران مزمن روانی در سطح استان وجود دارد که تعداد 450 بیمار مزمن روانی زن و مرد در این مراکز نگهداری می شود و در شهرستان های مراغه، شبستر، تبریز و مرند این مراکز فعال هستند و همچنین در خود تبریز مرکز روزانه نگهداری از بیماران مزمن روانی داریم و خدمات ویزیت در منزل بیماران مزمن روانی را ارایه می کنیم.

وی خاطرنشان می کند: بیمارانی که تحت پوشش بهزیستی استان هستند هر ماه از مستمری و حمایت های بهزیستی بهره مند می شوند و 2 هزار و 500 نفر بیمار مزمن روانی مستمر بگیر تحت پوشش این سازمان است.

مدیرکل بهزیستی استان ادامه می دهد: کار درمان بیماران مزمن روانی بر عهده دانشگاه علوم پزشکی تبریز است ولی بیمارانی که مزمن هستند و به درمان جواب نمی دهند در مراکز بهزیستی نگهداری می شوند.

وی اظهار می کند: طبق آمار ارایه شده کشوری، 23/6 درصد جمعیت کشور دارای اختلالات روانی و رفتاری می باشند که حدودا یک درصد آنها دارای اختلالات مزمن روانی بوده و نیازمند حمایت و مراقبت شبانه روزی می باشند.

می دانستم محیطی که می روم ممکن است شرایطی خاص داشته باشد اما با این حال می خواستم که بیماران اعصاب و روان حاد ومزمن را از نزدیک ببینم، اما هیچ پیش بینی نکرده بودم که شاید وقتی وارد مرکز نگهداری بیماران مزمن روانی شوم، چه رفتاری باید بکنم و چگونه مصاحبه کنم.

به همراه همکار عکاسم وارد مرکز روزانه نگهداری بیماران مزمن روانی شدیم، خانه ای دو طبقه با حیاطی پر از گل های رز قرمز و زرد.

به طبقه زیر زمین می رویم، مکانی خلوت؛ نخست با مسوول این مرکز وارد گفت و گو می شویم، مسوول این بخش هم خانم دکتر جوان و سرزنده ای است که بار وی باز پذیرایمان می شود.

این طبقه از ساختمان پر است از آثار هنری زیبا که توجهمان را جلب می کند،آثاری چون گل های زیبا، مجسمه های از خمیر چینی، تابلوهای معرق کاری شده، شمع و غیره..

مسوول مرکز می گوید: این مرکز به صورت روزانه در اختیار بیماران مزمن روانی است که به این مرکز برای درمان مراجعه می کنند و یادگیری و ارایه آموزش های گل سازی و فرش بافی و غیره کارهایی است که به این بیماران آموخته می شود تا هم تحت درمان قرار بگیرند و به نحوی به آرامش برسند و هم اینکه برای اشتغال زایی آنها کاری کرده باشیم، این افراد بیماران مزمن روانی هستند که بیش از 2 سال است که مبتلا به بیماری روانی شامل اسکیزوفرنی، اختلال خلقی دو قطبی و روانی شدید هستند.

به نظر می رسد که بیماران با ساختن گل ها و آثار هنری زیبا به آرامش می رسیدند شاید هم اعصاب و روانشان با این کارها آرام می شد و سرگرم می شدند.

 

به طبقه بالا می رویم، در دو طرف سالن دو عدد میز بزرگ هست، دور یکی از میزها، حدود 20 نفر بیمار مرد و دور میز دیگر نیز 15 نفر زن و دختر نشسته اند.

سنگینی نگاهشان را حس می کنیم، با دیدن دوربین همکارم، زن ها بدبینانه به ما نگاه می کنند، سعی می کنیم با آرامش لبخند بزنیم و حس امنیت و دوستی را به نحوی به آنها منتقل کنیم.

کنار میز بانوان می نشینم، همگی نشسته و خیره به من نگاه می کنند، دختر حدودا 19 ساله ای مداد رنگی در دست گرفته و با عصبانیت فقط یک نقطه از کاغذش را رنگ می کند و هر لحظه بیشتر نوک مداد را به کاغذ می کوبد، انگار که بیتاب است.

مسوول روابط بهزیستی استان اشاره می کند که می توانم مصاحبه و با بیماران گفتگو کنم. دهانم قفل می شود..باورم نمی شود دچار ترسی عجیب می شوم، نمی دانم چه بپرسم و چه بگویم..چند دقیقه ای سکوت می کنم تا اینکه خانمی بیمار فوری روی صندلی کنارم می نشیند..نگاهش می کنم و سلام می دهم، جواب سلامم را می دهد..چشمانش انگار می خواهد از حدقه در بیاید، دو دو می زند..

می پرسم شما هم برای درمان اینجا می آیید؟

با حالت بی قراری و ترس می گوید: "بله خانم اینجا می آییم، همیشه اینجا می آییم یعنی چند سالی هست.."

می پرسم مشکل شما چیست؟

پاسخ می دهد: خانم من 40 سالم هست، خیلی وقته فکر می کنم افرادی در تعقیب من هستند و می خواهند مرا بکشند یا احساس می کنم حادثه بدی برایم اتفاق خواهد افتاد، این افکار اعصاب و ذهنم را بهم می ریزد و نمی توانم بخوابم.

 دختر مداد رنگی به دست، مدادش را پرت می کند و بعد نگاه خیره ای می کند و می خندد..من هم بی اختیار لبخند می زنم.

آقایان بسیار منظم همچون بچه مدرسه ای ها روی صندلی نشسته اند، بعضی ها سرشان را به زیر انداختند و برخی بی اختیار لبخند می زنند...

به سراغ مسوول مرکز می روم و می گویم اینجا نمی توانم مصاحبه کنم، می خواهم با یک بیماری که وضعیتش حاد و شدید است صحبت کنم.

داخل اتاقی می شوم و چند دقیقه بعد، آقایی حدودا 40 ساله با موهایی آشفته و نا مرتب وارد اتاق می شود..رنگ پوستش قرمز رنگ است انگار که با کسی گلاویز شده است روی گردنش هم جای زخمی تازه است، با خونسردی روی صندلی می نشیند..

می گوید: اسمم ناصر است، خیلی وقته اینجا می آییم، ازدواج نکرده ام چرا که کسی به من زن نداد..

می پرسم مشکل شما چیست؟

می گوید: مشکل خاصی ندارم، فقط گاهی به شدت عصبانی می شوم آنقدر زیاد که همه را کتک می زنم و هر چه دور و برم باشد می شکنم بعدش از کارم پشیمان می شوم و می خواهم خودم را بکشم و چاقو بر میدارم و خودم را زخمی می کنم ولی نمیمیرم..

از آقا ناصر تشکر می کنم.

صدای بزن و بکوبی از سالن به گوش می رسد، یک نفر آواز می خواند..کنجکاو می شوم و وارد سالن می شوم، می بینم یکی از بیماران که پیرمردی است بلند آواز می خواند و چند نفر هم دف می زنند و بقیه هم بلند کف می زنند..خوشحالی بی نهایتی بیماران را فراگرفته، هر کدام در عالم خودش شادی می کند..یکی از بیماران که خیلی شاد است با پشت دستش به گردن بیماری که سکوت کرده و به نظر غمگین می رسد می زند..

عکاسمان هم فرصت را از دست نمی دهد، عکس و فیلم می گیرد و در شادی آنها سهیم می شود..

نیم ساعتی بیماران شادی می کنند و هر کدام به نوبه آواز می خوانند..

ساعت دوازده ظهر است و بیماران آماده می شوند که به خانه بروند، یکی از بیماران را مهندس و دیگری را دکتر خطاب قرار می دهند..کنجکاو می شوم که ببینم که آیا واقعا دکتر و مهندسی هم بین آنها هست یا نه.

وارد حیاط می شویم، همه بیماران مرد با شور و ذوق جمع شده اند و از عکاسمان می خواهند که از آنها عکس یادگاری بگیرد..رده سنی بیماران تقریبا از 20 تا 60 یا 70 هست..چند پسر جوان هستند که فقط می خندند...پیرمردی هم کیسه ای به دست گرفته و هر کجا می رود کیسه را به همراه دارد..

در مورد کیسه پیرمرد از مسوول می پرسم، می گوید: بعضی از بیماران کیسه هایی به همراه می آورند و یک نوع وسواس دارند و برخی اشیاء خود چون جوراب، لیوان، شکلات، لنگه کفش و غیره را در داخل کیسه می گذارند و احساس می کنند شاید حادثه ای رخ بدهد و این وسایل لازمشان شود.

می پرسم انگار در بین بیماران دکتر و مهندسی هم هست..

بیمار مزمن روانی که دکترای تمامی رشته ها را اخذ کرده است

مسوول مرکز لبخندی می زند و می گوید: خیر، اینجا دکتر و مهندسی نداریم، برخی از بیماران مزمن روانی فکر می کنند که دکتر یا مهندس هستند.

پسر جوانی را نشانم می دهد که فکر می کند دکتر هست..

اسمش داود متولد 1360 است، می گوید: دچار بیماری شدید مزمن روانی هستم و شغلم عکاسی هست و به همراه پدر و مادرم زندگی می کنم.

می پرسم تحصیلاتتان چقدر است؟

داود می گوید: تحصیلاتم را تا مقطع دکترا تمام کردم، نخست دکترای ادبیات علوم انسانی گرفتم سپس به صورت جهشی دکترای صنعت، برق، قرآن، احکام، کارو دانش، پزشکی و دندان پزشکی را هم گرفتم.

وی با لحنی آمیخته از آرامش ادامه می دهد: خانم ولی من مریضم، تشنج می کنم و حالم بد می شود و مجبورم کارهایم(ویزیت بیمارانم) را نیمه تمام بگذارم به اینجا بیایم و درمان شوم، صبح اول وقت می آیم و نرمش می کنیم و بعد صبحانه میخوریم و بعد هم به کلاس های آموزشی چون نقاشی و کاردستی می رویم..وقتم را می گیرد...بعضی وقتها به من آمپول می زنند مثلا روزی هزار آمپول!

 

می پرسم چه آرزویی داری؟

جواب میدهد: آرزو دارم که شغل ثابتی داشته باشم و دیگر استیضاح نشوم، خانم من قبلا اول شده ام، اسمم تو اکثر کشورهای دنیا ثبت شده است حتی در مجلس شورای اسلامی نیز اول شده ام، حتی خود آقای لاریجانی به من گفت بیا این میز ریاستم را به تو میدهم، من نرفتم.

داود با اشتیاق می گوید: می خواستم کاندید ریاست جمهوری هم بشوم، نشد یعنی یکسری افراد نگذاشتند، من دشمن زیاد دارم البته وقت هم ندارم..

از حرفای داود خنده ام نمی گیرد، مریض است و شاید اگر ما هم دچار بیماری شدید مزمن روانی بودیم، خدا می دانست در چه وضعی به سر می بردیم..

به یکی دیگر از مراکز نگهداری بیماران مزمن روانی شهر تبریز می رویم.

این مرکز بیشتر شبیه به کارگاه هست.

بیماران این مرکز وضعیت بهتری دارند، یعنی رو به بهبودی هستند.

به طبقه بالا می رویم، همه بیماران مرد هستند و هر کدام مشغول کارهایی چون فرش بافی، معرق کاری، بسته بندی و غیره هستند.

وارد اتاق فرش که می شویم، چند بیمار به همراه مربی خود فرش ابریشم می بافند و در آرامشی وصف نشدنی به همراه موسیقی به کار مشغولند.

گوشه ای هم بیماری نشسته و تکه ای از چوب را می برد و به قول خودش معرق کاری می کند و واقعا شاهکار هایی خلق می کند، تابلو های بسیار زیبایی را درست می کند.

در اتاق دیگر 18 نفر مشغول بسته بندی هستند، موسیقی شادی پخش می شود و بیماران با شور و ذوق کار می کنند و آواز می خوانند.

 هزاری مسئول فنی و مرکز توانبخشی کارگاهی تولیدی حمایتی مهرآوران نیز در گفتگو با آناج می گوید: کارگاه های حمایتی فعالیت های خود را با هدف توانمندسازی مددجویان، تحت نظر سازمان بهزیستی آغاز کرده اند. منظور از مددجویان، افرادی هستند که در سن اشتغال (15 سال به بالا) قرار دارند اما به دلیل برخی مشکلات روانی، ذهنی یا جسمی قادر به فعالیت در بازار کار نیستند و فاقد مهارت های اجتماعی ،برنامه ریزی، مدیریت زمان، خودیاری و غیره هستند. مثلا برخی فاقد مهارت پوشش، آرایش، مدیریت پول و درآمد هستند و به تبع آن قادر به فعالیت در بازار کار نیستند.

وی اظهار می کند:هدف و چشم انداز این نوع کارگاه ها این است که مددجویان مربوطه پس طی دوره های حاد بیماری، تحت نظارت متخصص روان پزشک و با مصرف دارو، برخی خدمات آموزشی و کاردرمانی را دریافت کنند.

خدمات آموزشی شامل برگزاری کلاس های آموزشی و کاردرمانی شامل آموزش عملی برخی مهارت ها می باشد. چشم انداز ما این است که، با توجه به میزان شدت و وخامت بیماری مددجویان و باتوجه به میزان خدمات ارائه شده، مددجویان بتوانند دوباره وارد بازار کار شده و به فعالیت های خود ادامه دهند.

هزاری بیان می کند: پذیرش ما بالای 70 نفر است که در رده های سنی 15 تا 60 سال قرار دارند، البته مددجویان قبل از ورود به حرفه آموزی حتما باید دوره بازتوانی را سپری کنند.

وی با بیان اینکه موفقیت های ما با توجه به هدف تعیین شده سنجش می شود و ما بیشتر سعی بر این داریم که بازتوانی در حد بازار کار را به خوبی انجام بدهیم، اعلام می کند: سالانه نزدیک 10 درصد از مددجویان ما وارد بازار کار می شوند.

بهزاد 33 ساله هم یکی از بیماران مزمن روانی است که در پاسخ به سوال ما می گوید: هر روز به این مرکز می آیم و تحت درمان هستم و هم اینکه کار یاد می گیرم و اشتغال زایی می کنم.من قبلا مریض نبودم، ولی زمانی که 19 سالم بود بیمار شدم، همه چیز با خواب های وحشتناک و کابوس ها شروع شد هر روز کابوس میدیدم و اجنه و اشباح به خوابم می آمدند و من می ترسیدم تا اینکه اجنه و اشباح دیگر به خوابم نمی آمدندو هر روز آنها را در وقت بیداری می دیدم و می ترسیدم و بعدش اعصابم بهم می ریخت و تشنج می کردم.

مصاحبه با بهزاد تمام می شود..یکی از پرستاران مرکز به من نزدیک می شود در خصوص بیماران توضیحاتی می دهد.

پرستار می گوید: همین بهزاد وضعیت خاصی دارد، قبلا عاشق یکی از پرستاران شده بود هر روز برایش کادو می آورد و نمی دانستیم چرا این رفتار را می کند بعدا متوجه شدیم که برادر بهزاد ازدواج کرده  و بهزاد تحت تاثیر قرار گرفته بود و می خواست ازدواج کند و روز به روز حالش بدتر شد تا اینکه بستری اش کردیم و اکنون حالش رو به بهبودی است.

 گوشه ای از سالن بیماری کت و شلواری که ظاهری مرتب دارد توجهم را جلب می کند، با تلفن حرف می زند.

عکاسمان می پرسد،شما کجا می روید؟..

با خنده و با شرم می گوید: من قرار دارم می روم سر قرار، خیلی خوشتیپ شده ام امروز..

کار گزارش تمام می شود، این گزارش با سایر کارهایم بسیار متفاوت بود و تاکنون انقدر تحت تاثیر قرار نگرفته بودم.. باید بدانیم که افرادی در جامعه هستند که به دلایل مختلفی کنترل خود را از دست می دهند و ممکن است دچار برخی بیماری های روانی شوند، به هیچ وجه نباید این افراد را مورد تمسخر قرار دهیم یا آنها را اذیت کنیم، چون این بیماری ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد.

متاسفانه خیلی از افراد توانایی و مهارت لازم را برای روبرو شدن با کسی که از بیماری یا اختلال روانی رنج می برد، ندارند؛ به همین دلیل ممکن است رفتاری با بیمار بکنند که به تشدید بیماری وی دامن بزند. رفتار درست و سنجیده با بیمار روانی بخشی از فرآیند درمان به شمار می آید.انکار بیماری روانی چه از سوی بیمار و چه اطرافیان وی به یک اندازه می تواند فرآیند بهبود و درمان را به عقب بیندازد؛ پس پذیرش بیماری گام نخست در درمان است.

در نتیجه می توان گفت که اختلالات روانی یا رفتاری در جوامع مختلف انسانی کم و بیش مشهود است و بسیاری افراد در زندگی امکان ابتلا به ناراحتی های روانی را دارند. رفتار مناسب و منطقی با کسانی که از نظر روانی آسیب دیده اند می تواند در بهبود یا در اصلاح رفتار بیمار نقش اساسی داشته باشد. در برخورد با بیمار روانی رفتار افراد باید از شکیبایی و متانت و پختگی لازم برخوردار باشد. هرگز نباید رفتار ما با بیمار روانی همراه با پرخاشگری و استهزا و تحقیر و ترحم باشد؛ بلکه باید اعتماد به نفس و عزت نفس را که از پایه های اصلی بهداشت روانی است به بیمار انتقال دهیم.

 ویژگیهائی از بیماریهای روانی

تغیرات غیر طبیعی در تفکر ،عاطفه ،حافظه و قضاوت فرد که از صحبت کردن و رفتار او شناخته می شود.این تغییرات باعث ناراحتی حاصل از آن باعث اختلال در فعالیتهای روزمره شغلی ،تحصیلی ، فردی و ارتباط با دیگران می شود.

علائم ونشانه های بیماریهای روانی

بیماریهای روانی با نشانه ها وعلائمی شناخته می شود که می تواند توسط بیمار بازگو شود یا توسط دیگران مشاهده گردد.

اختلال در عملکرد جسمی

اختلال در خواب بیمار روانی ممکن است دیر بخواب رود،صبح زودتر از زمان دلخواه از خواب بیدار شود و خواب سبک و سطحی داشته باشد. کابوسهای مداوم او را ناراحت کند یا در خواب راه برود ،بسیار پرخواب باشد یا کلا خواب نداشته باشد. اشتها و غذا خوردنتند غذا خوردن و گاه بی اشتهایی در بیماران روانی مشاهده می شود. گاه بیمار از غذا خوردن لذت نمی برد . گاه افزایش یا کاهش وزن دارد.

میل جنسی

تمایلات جنسی ممکن است در بیماریهای کاهش یا افزایش یابد.

اختلال در عملکرد روانیرفتاررفتار بیمار روانی ممکن است باعث ناراحتی خود یا دیگران شود . گاه بسیار خشن و بی قرار است و یاخشونت شدید با دیگران برخورد می کند . لجبازی ، بهانه گیری، عصبانیت، پرتاب کردن اشیاء، شکستن شیشه ها و گاه انزوا ، گوشه گیری و سستی و بی حالی مشاهده می شود.

گفتار و فکر کردن

گاه بیش از اندازه و سریع صحبت می کند، حاشیه پردازی می کند ، حرفهای غیر ضروری می زند،گاه بسیار کم حرف می شود، یا اصلا حرف نمی زند ، گاه افکار غیر منطقی دارد و اعتقادات غلط و اصرار بر آن بر فکر او مستولی می شود، به دیگران شک می‌کند، ار آنها می ترسد. دیگران را دشمن خود می داند وگاه کلام و افکار او کاملا بی ریط و نامفهوم می شود، گاه احساس گناه بی جا دارد و گاه بی مهابا هر موردی را بیان می‌کند .

هیجاناتگاه غمگین و افسرده و ناتوان و گاه به شکلی غیر معقول شادی و شعف او را در بر می گیرد . گاه شدیداُ مضطرب است و گاه بی مهابا می باشد.

ادراک

گاه صداهایی می شنود که وجود خارجی ندارد. یا چیزها و اشییی را می بیند که وجود ندارد.

حافظه

معمولاُ حافظه مختل می شود، ضعف تمرگز ،کاهش حافظه ، حافظه اشتباه و گاه در بعضی از موارد حافظه افزایش بیمار گونه دارد. بی توجهی به فعالیتهای فردی ، نیازهای جسمی و بهداشت فرد ممکن است دیده شود ممکن است مدتها استحمام وغذا خوردن و غیره نیز دچار اشکال شود، روابط بیمار روانی با خانواده ،دوستان ،همکلاسیها و سایر اطرافیان تغییر پیدا می کند. گاه بسیار افراطی و گاه با انزوا همراه است ، گاه به دیگران توهین می کند فحاشی می کند، آزار می دهد و گاه بی پروا عمل می کند،اشکال در مطالعه کردن ، عدم تمرکز و توجه ، اشکال در یادگیری و یادآوری در امتحان، افت تحصیلی ، ناتوانی در فعالیتهای گروهی و کلاسی و یا ناتوانی در شغل و کار از جمله علائم در بیماران روانی است .باید توجه کرد که علائم و نشانهای فوق در تمام بیماریهای روانی دیده نمی شوند و بعضی از آنها فقط مختص بیماریهای شدید و جنون می باشند.

علل بیماریهای روانی

هر نوع تغییری که در ساختار یا کارکرد مغز ایجاد می شود، می تواند باعث بیماری روانی گردد، تغییرات شیمیایی در سطح عصبی عامل اکثر اختلالات شدید و سایکوزها است. در این گونه مواقع مغز در معاینه معمولی طبیعی است. ضایعات ساختمانی مغز به دلائل عفونت، ضربه، نرسیدن خون، خونرزیزی ،تومر،مصرف طولانی الکل ، کمبودغذایی، صرع درمان نشده و بیماریهای پیش رونده مغزمی تواند باعث اختلال روانی شود.

عوامل ارثی

فقط در تعدادی از بیماریهای روانی دیده می شود که افراددیگری هم از فامیل بیمار به همان بیماری مبتلا باشند. بنابر این گفته می شود که استعداد ابتلاء به بیماری روانی از والدین به کودکان منتقل می شود، اما بروز و ظهور بیماری با عوامل زیادی ارتباط دارد که ممکن است فرد مستعد مبتلا به بیماری بشود و یا نشود. تجارب دوران کودکی

برای رشد سالم یک فرد محبت و عشق متعادل ، راهنمایی مناسب ، تشویق و نظم وانظباط از ضروریات دوران کودکی اوست .

انواع بیماریهای روانی بیماریهای روانی انواع مختلف دارند. برخی بسیار شدید و ناتوان کننده و برخی خفیف و غیر قابل تشخیص هستند. با وجود اینکه در کتب معتبر روانپزشکی بیماریهای روانی به ۱۷ طبقه تقسیم شده اندولی بطور کلی بیماریهای روانی به چند دسته تقسیم می شوند.

بیماران روانی مزمن به افرادی اطلاق می گردد که بیماری آنها شروع و پیشرفت تدریجی داشته باشد و به مدت طولانی حدود(2سال) دوام یابد و تمایل به عود داشته باشد و منجر به افت عملکرد و ایجاد ناتوانی یا معلولیت شود. خدماتی چون پذیرش بیماران روانی مزمن در مراکز نگهداری و توانبخشی بیماران روانی مزمن ، پذیرش و مشاوره و درمان بیماران روانی مزمن در مراکز روزانه بیماران روانی مزمن، آموزش حرفه ای به منظور اشتغال بیماران روانی مزمن در کارگاههای حمایت شده تولیدی،حمایت مالی جهت نگهداری بیماران روانی مزمن در منزل،نظارت بر مراکز بیماران روانی مزمن با توجه به دستور العمل ها، برنامه ریزی ذر جهت آموزش پرسنل مراکز و همچنین خانواده های بیماران روانی مزمن ،اجرای طرح غربالگری جهت کودکان دارای اختلالات نافذ رشد در کودکان بین سنین 18 تا 36 ماهگی، پذیرش بیماران روانی مجرم در مرکز حفاظت شده قضایی،اقدام در جهت بیمه تکمیلی درمان بیماران روانی مزمن به بیماران روانی مزمن ارائه میگردد.

آیا اختلالات روانی قابل پیش بینی است؟

پیش‌گیری در اختلالات روان‌پزشکی هم مانند سایر بیماری‌ها در سطوح مختلفی قابل انجام است. یک سطح مهم پیش‌گیری، به اصطلاح پیش‌گیری ثانویه است که به معنی تشخیص و درمان زودهنگام بیماری است. سطح دیگر به پیش‌گیری‌های ابتدایی‌تر مربوط است که در واقع با کاهش زمینه‌های مستعدکننده‌ی فرد و اجتماع برای بروز این اختلالات مربوط است. مثلاً یکی از عوامل زمینه‌ساز بروز این اختلالات ویژگی‌های شخصیتی و روان‌شناختی افراد است؛ و بنابراین، هر گونه مداخله‌ای برای بهبود کیفیت فرزندپروری و تأثیرات آن بر شخصیت افراد، ارتقای مهارت‌های فردی و اجتماعی برای مواجهه با استرس‌های روزمره و امثال آن می‌توانند باعث پیش‌گیری از بروز این اختلالات و ارتقای سلامت روان جامعه شوند. سطح دیگر پیش‌گیری به عوامل کلان اجتماعی و از جمله تعیین‌گرهای اجتماعی سلامت مربوط می‌شود؛ چرا که بخش زیادی از سلامت جامعه تحت تأثیر فاکتورهای کلان اجتماعی همچون بی‌کاری، شکاف طبقاتی و بحران‌های اقتصادی و مانند آن است که بهبود آن‌ها، سلامت روان جامعه را همراه خواهد داشت.

این بخش از مداخلات پیش‌گیرانه هم بخشی بسیار مهم است که نیازمند هم‌کاری بین‌بخشی اجزای مختلف دولت و خود جامعه است. در نهایت، باید تلاش کنیم افراد جامعه و همین طور سیاست‌گذاران به درکی دقیق از سلامت روان و بیماری‌های روانی دست بیابند و بدانند که بیماری‌های روانی مانند سایر بیماری‌هایی که انسان‌ها و جوامع با آن روبه‌رو می‌شوند، قابل‌پیش‌گیری و درمان هستند؛ و وجود آن‌ها نشانه‌ای از نقص یا بدی فرد نیست. همان طور که فردی که دچار دیابت است به دلیل بیماری خود احساس شرمندگی نمی‌کند یا جامعه او را مقصر نمی‌بیند، فرد دچار اختلال روانی هم نباید احساس شرم کند و باید بتواند از حقوق خود برخوردار باشد و بتواند به راحتی به خدمات درمانی دسترسی داشته باشد و از آن استفاده کند.

انتهای پیام/م

نظرات کاربران

تازه های سایت