نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
5. اسفند 1393 - 13:00
حضرت زینب
یادداشت/
زینب سلام الله علیها آفتاب عفت
نویسنده: 
محدثه سادات موحدی
حضرت زینب(س) در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پیام آسمانى قرآن و طبق آموزه‏هاى مادرش، فاطمه زهراعلیها السلام، حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى یک زن مسلمان مى‏دانست.

به گزارش آفتاب جنوب،زینب علیهاالسلام دختر حضرت على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج ‏سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت ‏با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با بركت ‏خویش، مشكلات و رنج‏هاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و... را تحمل كرد. این سختى‏ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود.

 

او را ام كلثوم كبرى، و صدیقه صغرى مى‏نامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقیله بنى هاشم‏» مى‏گفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود كه دو تن از آن‏ها (محمد و عون) در كربلا، در ركاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت ‏شهادت نوشیدند.

زینب کبرى‏علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.وى در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پیام آسمانى قرآن و طبق آموزه‏هاى مادرش، فاطمه زهراعلیها السلام، حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى یک زن مسلمان مى‏دانست و بر این باور بود که زن هنگامى به خداى خود نزدیک‏تر است که خود را از معرض دید مردان بیگانه حفظ نماید.

 

زینب کبرى‏ علیها السلام دختر آن مادرى است که براى احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا از منزل بیرون مى‏آمد و با دشمنان، به احتجاج مى‏پرداخت؛ اما سر تا پا محجوب و پوشیده؛ همان مادرى که وصیّت مى‏کند پیکرش را بعد از مرگ در تابوتى با دیواره‏هاى بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد، پس طبیعى است که دختر او هم باید این تعالیم بلند اسلام را رعایت نماید؛ چراکه حفظ شرف و حیثیّت زن، واجب و حجاب از ضروریّات دین است و اصولاً تمام فداکارى‏هاى این بانو براى تحقق احکام اسلام بود. بنابراین عفت و پاکدامنى خویش را حتى در سخت‏ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مى‏فشرد.

 

آن بانوى بزرگوار براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد زد که: «آیا این از عدالت است که زنان و کنیزان خویش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خداصلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‏هاى آنان را آشکار ساختى».

 

حضرت زينب(س) در خانواده وحي متولد شد. پدر بزرگوارش حضرت علي(ع) شجاع ترين مردان در صحنه نبرد و پيروز هميشه ميدان بود و مادرش حضرت زهرا(س) نيز شجاعت را به كمال دارا بود. امام علي(ع) نه تنها آرزوي شهادت داشت بلكه از اينكه در جنگ احد به شهادت نرسيد، ناراحت بود، كه با مژده رسول خدا(ص) به او، شكرگزاري كرد و سرانجام در 21 رمضان سال چهلم هجري به آرزوي ديرينه خود نايل گشت.

 

حضرت زهرا(س) نيز در هنگام دفاع از موضع ولايت، در حالي كه هنوز بانويي جوان بود، به شهادت رسيد.آري! حضرت زينب(س) دختر علي و فاطمه(س) است و مسلماً صفات و ويژگيهاي اين دو معصوم را به ارث خواهد برد.او از كودكي با شهادت آشنا گشت. قطعاً اين انس به شهادت، ريشه شهادت طلبي اين بانوي مكرمه است و به همين دليل در محرم سال شصت هجري، با كاروان شهادت همراه گرديد، هر چند اين همراهي به شهادت ايشان منجر نگرديد، لكن در جايگاههاي مختلف آمادگي خود را براي كشته شدن در راه خدا اظهار داشت."در مجلس ابن زياد، عبيدا...بن زياد، متوجه حضرت علي بن الحسين(ع) شد و گفت: اين مرد كيست؟ گفتند: علي بن الحسين. گفت: مگر علي بن الحسين را خدا نكشت؟!

 

حضرت فرمود: من برادري داشتم كه نام او نيز علي بن الحسين بود و مردم ظالم او را كشتند. گفت: بلكه خدا او را كشت! حضرت فرمود: خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مي گيرد. ابن زياد گفت: آيا تو جرأت داري كه به من جواب بدهي؟! او را ببريد و گردنش را بزنيد! عمه اش زينب(س) شنيد و فرمود: اي پسر زياد! تو كسي را از ما باقي نگذاشتي، اگر قصد كشتن او را داري، مرا نيز با او بكش."

 

حضرت زينب(س) در اين مجلس و در مواضع ديگري با جرأت و شجاعتي كه به ارث برده بود، همچون مادرش از مقام"ولايت" دفاع نمود، بدون اينكه از شهادت در راه خدا واهمه اي داشته باشد.پس از شهادت امام حسين(ع)، سپاه عمرسعد براي غارت خيمه هاي اهل بيت(ع) هجوم بردند. گروهي از آنان به امام سجاد(ع) رسيدند. امام(ع) در آن حال از شدت ضعف و بيماري نمي توانست از جاي خود برخيزد. وقتي سپاه عمرسعد به امام سجاد(ع) رسيد، يكي فرياد برآورد: به صغير و كبير آنها رحم نكنيد و احدي از آنان را باقي نگذاريد! ديگري گفت: شتاب نكنيد تا با امير عمر سعد در اين باره مشورت كنيم! شمر شمشير كشيد و قصد جان امام(ع) را نمود. حميدبن مسلم گفت: يا سبحان ا...! آيا كودكان كشته مي شوند؟ همانا او كودكي مريض است! شمر گفت: ابن زياد دستور كشتن فرزندان حسين را صادر كرده است.

 

حضرت زينب(س) با مشاهده اين منظره به امام سجاد(ع) نزديك شد و گفت: او كشته نخواهد شد تا من در دفاع از او كشته شوم.سخن حضرت زينب(س) سبب شد تا عمرسعد شمر را از تصميم خود منصرف سازد.

 

هر چند حضرت زينب(س) همراه ساير شهدا به شهادت نرسيد(كه البته از مهمترين دلايل آن مي توان به پيام رساني عاشورا، دفاع از جان بازماندگان خاندان حسين(ع) و سرپرستي كاروان اسيران اشاره نمود)، لكن در راه حفظ دين خدا از همه چيز گذشت و مصايب زيادي را تحمل نمود و به جرأت مي توان گفت در خاندان شهيدان كربلا از نظر تعداد بستگان شهيد، الگوست.

 

بي گمان صبر و شكيبايي حضرت زينب(س) همانند ديگر اعضاي اين خاندان مطهر، برخاسته از بينش و نگرش توحيدي ايشان بوده است. اگر بخواهيم اين خاندان را به صفتي ياد كنيم و بزرگ داريم مي بايست به سراغ آيات قرآن برويم و هر صفت و فضيلت نيكو و پسنديده اي را كه قرآن، كسي را بدان ستوده، در ايشان جست و جو كنيم؛ زيرا ايشان همانند جد بزرگوارشان حضرت پيامبر اكرم(ص) اسوه كامل و حسنه اي هستند كه مي بايست از آنها در زندگي تبعيت كرد.

 

در وصف ايشان همين بس كه خانواده اي بهشتي هستند و خداوند در سوره انسان و نيز آيات بسياري از جمله آيه 33 احزاب آنان را ستوده و بزرگ داشته است. خوي و خلق ايشان همان خلق قرآني است و حضرت زينب كبرا(س) نيز همانند ديگر اعضاي اين خاندان پاك، قرآن ناطق و انسان كاملي است كه هيچ ترديدي در منش و كنش و واكنش هاي ايشان نيست.

 

قرآن اگر كسي را به نامي ستوده است بدان معنا نيست كه او از ديگر صفات خالي بوده و يا آن را در حد كم تري دارا مي باشد بلكه به اين معناست كه وي در شرايطي قرار داشت كه اين خصلت و صفت در وي بيشتر نمود پيدا كرده است. اگر از صبر ايوب و يعقوب سخني مي رود بدان معنا نيست كه از ديگر صفات كامل برخوردار نبوده و يا كم تر در وي تجلي و ظهور يافته است بلكه بدان معناست كه وي را در زندگي وضعيتي بود تا اين گونه خود را نشان دهد.

 

زينب كبرا(س) نيز در طول زندگي دچار مسائلي شد كه اين صفت (صبر) در وي بيشتر تجلي و ظهور يافت و از اين رو صبر زينب(س) در زبان ها افتاد و ضرب المثل شد.زينب كبري(س) صاحب ودايع بي شماري شده، ذخاير عظيمي از ناحيه امام عصر او بدو سپرده شد كه تا به آخر رسالت خود، مي بايست در حفظ آنها بكوشد. ودايعي كه جانمايه آدمي هم در صورت لزوم مي بايست در مسير حفاظت از آنها سپري گردد.

 

گوهر لازم اين امر، به تشخيص ولي عصر او در زينب(س) وجود داشت. اولين و مهمترين اين ودايع، امام سجاد(ع) و مرواريد درياي امامت بود.تاريخ نگاران عاشورايي آن مقداري كه در توان داشتند از اين پاسداري براي آيندگان نقل نموده اند. از جمله، مي توان به گزارش حميد بن مسلم ازدي از به آتش كشيدن خيمه امام حسين(ع) استناد جست. (منتخب التواريخ ص 293)

 

غارتگران و دژخيمان پس از آن كه شاهد ذبحي عظيم بوده اند، ديگر هيچ منكري برايشان ناشدني نمي نمود و كشتن امامي در بستر و زني كه محافظ وي بود، برايشان ابداً ناگوار نمي آمد.حفظ اين وديعه است كه زينب(س) داغدار را از قتلگاه به سمت خيمه ها مي كشاند و از او كه غرق در اشك و آه و ماتم است شيري مي سازد كه فقط با آتشين كلام خود مي شورد و مي خروشد.

 

راوي نتوانسته از تنگناي كلماتش برهد و تمام آنچه را واقع شد، با تمام ويژگيهايش به ما منتقل سازد؛ ولي هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه اي بود كه همه نامردان شمشير به دست را از كرده خويش پشيمان ساخت، تمام شمشيرها را (به غلاف ها) برگرداند، چنانكه مأمور شدند زينت آلات دختركان را نيز به ايشان بازگردانند.

 

در كوفه اما زينب يك آشناست. خاطرات پرشكوه حضور حاكمي عادل به او هيمنه اي علوي داده است، چنانكه بدون هيچ گونه مصلحت انديشي، دشمن حقير را با خواري بر زمين كوفته است.منطق بي نظير امام(ع) دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد كه انتقام همه خواري خود را يكجا از امام(ع) بستاند. آن هيمنه علوي قامت رساي زينب را برپا داشت تا بار ديگر وديعه رسالت را حفظ نمايد.(نفوس المهموم، ص 355)

 

آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت.

 

انتهای پیام/م

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها