نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
14. ارديبهشت 1393 - 9:34
معلم شهید سید عبدالمحمد تقوی اولین و جوان ترین شهید معلم استان کهگیلویه و بویراحمد بود که در سال 1364 در عملیات فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

به گزارش آفتاب جنوب ،به گزارش سرویس جهاد و مقاومت پایگاه خبری تحلیلی  صبح زاگرس ، معلم شهید سیدعبدالمحمد تقوی، به عنوان شهید شاخص استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 93 از سوی سازمان بسیج معرفی شده است.

سازمان بسیج مستضعفین هر ساله برای معرفی بیشتر سرداران شهید هر استان، یکی از شهدای عزیز را به عنوان شهید شاخص معرفی می کند تا فرصت بیشتری برای معرفی بزرگی و رشادت های این شهیدان والامقام میسر شود.

معرفی این شهید عزیز به عنوان شهید شاخص سال 93 استان کهگیلویه و بویراحمد بهانه ای شد تا در گفت و گو با برادر این شهید بزرگوار، با بخشی از ویژگی های ایشان آشنا شویم.

شهید سیدعبدالمحمد تقوی، در 22 بهمن ماه 1343 در خانواده ای مذهبی در روستای سوق از توابع شهرستان کهگیلویه به دنیا آمد.

شهید تقوی دوران تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند و به دلیل علاقه فراوان به دروس اسلامی و حوزوی برای یادگیری علم و آموختن این دروس به قم و شیراز می رود.

وی از محضر علمایی همچون آیت الله شهید دستغیب، آیت الله امینی و آیت الله گلپایگانی بهره های فراوانی می برد. یادگیری شهید تقوی در علومی حوزوی به حدی بود که او را عارف واصل کامل می نامند.

شهید تقوی همزمان با شروع جنگ تحمیلی با لبیک گویی به فرمان خمینی کبیر راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا اینکه در 22 بهمن ماه 1364 در منطقه عملیاتی اروند در حمله به شهر فاو به آرزوی خود که همان شهادت و وصال معشوق بود رسید.

به منظور شناخت بهتر و آشنایی با فضایل و کمالات معلم شهید سید عبدالمحمد تقوی با برادر این شهید گرانقدر که او نیز همانند برادرش از علوم حوزوی بهره ای برده است گفتگویی انجام شده که از منظر مخاطبان این پایگاه خبری می گذرد.

حجت الاسلام سید علی اصغر تقوی عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران و استاد حوزه در زمان شهادت برادرانش شهید سیدعبدالمحمد و سیدمنصور سن زیادی نداشته و به همین دلیل خاطرات وی از زبان پدر و مادر و اقوام شهید بوده است.

شهید سیدعبدالمحمد فرزند چندم خانواده بود و در چه سالی متولد شدند؟

شهید عبدالمحمد تقوی فرزند دوم خانواده 6 نفری بودند که در تاریخ 22 بهمن ماه سال 1343 در روستای سوق دیده به جهان گشود.

وی بعد از دوره راهنمایی و به دلیل علاقه به دروس حوزوی برای ادامه تحصیل راهی شهرهای قم و شیراز شدند.

با شروع جنگ تحمیلی شهید عبالمحمد تقوی به منظور آموزش و تبلیغ دین راهی جبهه های جنگ حق عیله باطل شد و در تاریخ 22 بهمن ماه سال 1364 در منطقه اروند در حمله به شهر فاو به شهادت رسید.

شهید منصور تقوی برادر شهید عبدالمحمد در مردادماه سال 1351 دیده به جهان گشود و در مردادماه سال 1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

آیا شهید در دوران قبل از انقلاب فعالیت های سیاسی- مذهبی داشتند؟

بله، دوران فعالیت های سیاسی شهید از پیش از پیروزی انقلاب شروع شد ، وی که دوران نوجوانی خود را می گذراند به واسطه عموهایش که یکی در قم و دیگری در نجف اقامت داشتند و به تحصیل علوم حوزوی مشغول بودند، با اندیشه های امام خمینی(ره) آشنا شده و اقدام به انتشار اعلامیه ها و تصاویر ایشان می نمودند.

مهمترین شاخصه اخلاقی شهید چه بود؟

از همان دوران نوجوانی مهمترین شاخصه های اخلاقی و رفتاری نطق و کلام رسا و شیوای ایشان بود.

ایشان تحصیلاتش را تا مقطع سوم راهنمایی در شهر سوق ادامه دادند و از ابتدای مقطع دبیرستان ایشان ابتدا در شیراز درس طلبگی را در محضر شهید آیت الله دستغیب نا سال 1362 تلمذ می کنند و بعد به قم مسافرت می کنند و از سال 62 تا قبل از شهادت در قم در محضر آیت الله امینی و آیت الله گلپایگانی حضور داشتند و از جمله آثار و برکات حضور ایشان در حوزه تقریر و تحریر کلام اساتید بود.

تشکیل اولین کانون مردم نهاد در استان کهگیلویه و بویراحمد توسط شهید عبدالمحمد تقوی

در همان دوران نوجوانی ایشان کانونی را به نام سازمان مردم نهاد کانون اسلامی رشد با همکاری جوانان محله تشکیل داد که اولین کانون مردم نهاد در استان کهگیلویه و بویراحمد به شمار می آمد.

هدف شهید از راه اندازی این کانون چه بود و به طور کلی چه فعالیت هایی انجام می دادند؟

این کانون در سال های 58 و 59 آغاز به فعالیت کرد و تا سال 1364 به برنامه هایی در باب مباحث اسلامی، اخلاق، معاد، تبلیغ دین و معارف دینی پرداخته و در ایدئولوژی خود که همان ولایت فقیه است تأکید می کنند و با سخنرانی و خطابه در مجالس حضور پیدا می کرد.

از جمله فعالیت های ایشان ایراد سخنرانی در مسجد شهرهایی چون کهگیلویه، جهرم، یزد، امیدیه،کرمان ،آقاجاری و مراکز دانشگاهی بود که سخنرانی های او موجود است. همیشه خطابه ها و سخنانشان جلوتر از سن شان بود به گونه ای که تحسین خاص و عام را بر می انگیخت.

اولین و جوانترین معلم در سن 16 سالگی در استان کهگیلویه و بویراحمد

بر طبق اسناد موجود در سن 16 سالگی در سال 1360 آموزش و پرورش شهرستان کهگیلویه از مرحوم آیت الله دستغیب در خواست می کند ایشان را برای تدریس در مدارس کهگیویه معرفی کنند و همچنین از طرف کمیته امداد هم درخواستی مبنی بر برگزاری کلاس هایی در زمینه تبلیغات دین به وی داده شد.

افتتاح اولین کتابخانه عمومی در کهگیلویه و بویراحمد توسط شهید

 زمانی که خبری از کتابخانه در استان نبود،شهید با هزینه شخصی خود در شهر سوق مکانی را اجاره می کند و با کمک اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اولین کتابخانه را راه اندازی می کند.

گردگیری کتاب ها تنها دلخوشی مادر

شهید عبدالمحمد به دلیل علاقه زیاد به کتاب و مطالعه، کتاب هایی را با پول شهریه خود خریداری می کند که قریب به 2 هزار جلد کتاب که کتاب ها هم یادگاری برای دل مادر است خریداری نمود ،

این کتاب ها یادگارانی ارزشمند از شهید عبدالمحمد است به طوری که مادر شهید هر روز به به آن ها سر می زند و آن ها را گردگیری می کند.

اولین نویسنده در سال های 58 و59 در استان

در سال های 58 و 59 در استان نویسندگان زیادی وجود نداشتند هنوز در شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد تکنولوژی چاپ و نشرعلم به اندازه امروز پیشرفت نکرده بود ولی شهید تقوی از دل روستای سوق بلند می شود  و کتاب پرسش ها و پاسخ های ایدئولوژیک را با موضوع خداشناسی و با مقدمه علما و فقهای آن زمان تنظیم و به چاپ می رساند.

ماجرای عارف واصل کامل نامیدن شهید عبدالمحمد توسط یکی از علماء

 

وقتی این کتاب را خدمت برخی از علما می برند با وجود اینکه این علماء شهید عبدالمحمد را ندیده بودند ولی تقریری که بر این کتاب می زنند می گویند این شخص باید عارف واصل کاملی باشد در صورتی که شهید یک جوان 16 ساله است که اثری را در این حد ارائه می کند.

جامعه مدرسین به انتشار هر کتابی مبادرت نمی کند اما به دلیل محتوای ارزشمند کتاب شهید مبادرت به چاپ آن می کنند و مجموعه ای را تحت عنوان ذکر الله از ایشان به چاپ می رساند.

آثاری که مورد بی مهری مسئولین فرهنگی استان قرار گرفته

آثار متعددی از شهید به جا مانده است که متأسفانه مورد بی مهری برخی از مسئولین فرهنگی استان قرار گرفته است و خیلی از آثار ایشان منتشر نشده باقی مانده است.

مهمترین وصیت شهید در خصوص آثارش بود

مهمترین وصیت شهید در خصوص آثارش بود اگر امروز بخواهیم آثار این شهید را به چاپ برسانیم از عدد سنش بالاتر است کسی که در آن زمان هم حضور در جبهه را حفظ می کند و هم تحصیلات آکادمیک و حوزوی را ادامه می دهد و لذا عمر کوتاه شهید بابرکت بوده است.

در طول دوران کوتاهی که بابرادرتان بودید خاطره ای از ایشان دارید بیان کنید:

آنقدر مشغله ها و کارهایشان زیاد بود که حتی مادر آرزو می کرد که لحظه ای او را ببیند.

به دلیل اینکه ما خیلی کوچک بودیم و نمی توانستیم او را ببینیم لذا درک ما از ایشان چند خاطره بیشتر نیست و ایشان غالباً خارج از منزل حضور داشتند.

آنچه برای من خاطره است در حوزه عرفان عملی است، ایشان به تأثیر ذکر گفتن آگاه بودند و به این نکته رسیده بودند که ذکر لسانی مقدمه ذکر قلبی است و کسانی که درک بیشتری از ایشان داشتند برای ما تعریف می کنند وضعی را که ایشان می گذراند یعنی ذی طلبگی داشت.

شاید ماه ها با یک تومان در شهری مثل قم که نسبت به استان فاصله زیادی داشت سر می کرد.عموی ما تعریف می کرد که شب وقتی شهید به منزل ما می آمد تا نیمه های شب بیدار بود و به ذکر و عبادت مشغول بود.

راز خواب های شهید، شهادت دوستان بود

یکی از دوستانشان برای ما تعریف می کند برخی از شهدا یک روز قبل از شهادتشان در چادر ایشان بودند غالب دوستانشان اصرار داشتند که در سنگر شهیدعبدالمحمد باشند.

 می گفت من بعدها متوجه شدم که افرادی که شهید می شوند شب قبل را در چادر ایشان بودند که اسراری را با ایشان در میان می گذارند، من هم در اثر مداومت به او نزدیک شدم و توانستم از او بپرسم که جناب تقوی چطور است دوستانی که شب را در چادر شما به سر می برند فردا خبر شهادت آن ها را می شنویم، آیا صحبت هایی بین شما رد و بدل می شود، رازش چیست؟ شهید گفت بعداً برایت تعریف می کنم.

یکی از برادران به نام شهیدسعید کریمی (از شهدای شهرستان کهگیلویه) و برادرشان مجید کریمی فرمانده یکی از گردان ها بود از قضا یک شب مهمان ما بود و رادیویی داشت که همیشه همراهش بود آمد پیش شهید و با او در تنهایی صحبت  کرد، بعد با خنده و مزاح از چادر بیرون آمد، من از شهید کریمی شنیدم که می گفت من شهید نمی شوم اگر قرار باشد کسی شهید شود برادرم مهدی است چرا که ایمان او از من بهتر است.

 بعد شهید سید عبدالمحمد ایشان را در آغوش می گیرد و می گوید اخوی جان شفاعت. فردا غروب همان روز خبر شهادت سعید کریمی را برای ما می آورند.از شهید تقوی پرسیدم که چه رابطه ای بین شما و این آقایان که شهید می شوند وجود دارد ؟ شهید می گوید من گاهی اوقات بعد از نماز شب که می خوابم، خواب می بینم و در خواب مسائلی را می بینم که تعبیرش برای من این است که هر کس پیش من می آید شهید می شود.

کمی از برادر شهیدتان منصور تقوی و نحوه شهادتشان بگویید

شهید منصور تقوی فرزند سوم خانواده بود وی در مردادماه سال 1351  به دیده به جهان گشود و در مردادماه 1365 در مهران به درجه رفیع شهادت نائل شد. ایشان زمان جنگ دانش آموز بود، چون فاصله سنی زیادی با عبدالمحمد نداشت ارادت خاصی به او داشت و اخلاصی که در او می دید باعث شده که همواره او را همراهی کند.

بعد از آن که عبدالمحمد شهید می شود، شهید منصور را به منطقه غرب اعزامی می کنند و شهید عبدالمحمد در جبهه جنوب بود و در اعزام بعدی که برادرش عبدالمحمد بود اعزام می شود در سال 1365 در حمله مهران شهید منصور تقوی هم به در جه شهادت نائل می شود.

خوابی که باعث پیوستن منصور به عبدالمحمد شد

بعد از مدتی منصور از منطقه بر می گردد و مدتی را با خانواده سر می کند در این مدت خوابی می بیند و آن را برای مادرش تعریف می کند و می گوید مادر جان من خواب دیدم شهید عبدالمحمد آمده چکمه ها، لباس و شالش را به من امانت داده است و گفته این ها را نگه دار هر موقع گفتم آن ها را برای من بیاور.

تا اینکه چند ماهی از شهادت عبدالمحمد نگذشته بود، به نوعی سرپرستی خانواده هم به عهده شهید منصور بود و در سن چهارد ده سالگی به سر می برد و بارها به مادر اصرار می کرد به جبهه برگردد ولی خانواده ممانعت می کردند و می گفتند چون پسر دیگری در خانواده نیست که تولیت و سرپرستی اعضای خانواده را به عهده بگیرد اجازه نمی دهم برگردی.

فاصله شهادت دو برادر تنها شش ماه بود

 این برای خانواده سخت بود و مادر هر چه ممانعت می کرد فایده ای نداشت. در یکی از شب ها خوابی دید و این را برای مادر تعریف کرد و خواب مادر را قانع کرد که ایشان به جبهه برگردد.

 خواب ایشان این بود که « برادرم عبدالمحمد آمده و آن وسایل را از من می خواهد». گفت: دیگر ماندن دست من نیست و من باید امانت برادرم را به او برگردانم. از مادر تقاضایی می کند که برای هر مادری سخت است، از او تقاضا می کند همان لباس هایی را که شهیدعبدالمحمد موقع شهادت پوشیده بود به او بدهد و راهی شود. فاصله شهادت این دو برادر تنها شش ماه بود یعنی در سال 1365 در حمله مهران شهید سید منصور تقوی نیز به شهادت می رسد.

 مادر داغ یکی را بر دل داشت،زمانی کوتاهی نگذشت که داغ دومی هم بر دلش نشست. چگونه ای زن صبوری کردی ؟ و نوجوانانت را همانند سرورت زینب به جبهه فرستادی، راستی شنیده ام از آن زمان که فرزندانت را هدیه دادی از خانه بیرون نیامدی، و هر روز را باخاطرات آن ها سر می کنی.

 

فرزندان تو همان شیرانی هستند که ایران به آن ها افتخار می کند. غصه نخور مادر در آن روز برای شفاعت تو  می آیند و بر دستانت بوسه می زنند.

مادر شهیدان سیدعبدالمحمد و سیدمنصور هم مثل همه مادران شهدا حرف هایی برای گفتن داشت که شنیدنی بود.در وصف مادران این شهدا چه می توان گفت جز این که سکوت کنیم.اشک امانش نمی داد، اما خوشحال بود از این که در مورد پسرانش حرفی بزند، می گفتند سال ها است که از خانه بیرون نرفته و با کسی صحبت نکرده است.

بی‌بی‌جان دیرباز پسرانش را این گونه توصیف می کند: جوانانی رعنا و زیبا با قامت های بلند

بی بی جان می سوزی و می سازی

 

 هر چند مادر و فرزند از هم دور بودند و این فاصله باعث کمی علاقه عبدالمحمد به مادر نشد مادر ادامه می دهد:عبدالمحمد قبل از رفتن به جبهه به من گفت "مادر برای من دعاکن تا در راه امام حسین (ع) شهید شوم، و تنها چیزی که همیشه ورد زبانش بود می گفت"بی بی جان می سوزی و می سازی.

من برای این که بتوانم فرزندانی صالح به جامعه تحویل دهم قبل از هر چیز به لقمه حلال فکر می کردم و هیچ گاه در تربیت آنان کوتاهی نکردم.

بی بی جان دیرباز از روزهایی گفت که عشق شهادت تمام وجود فرزندانش را در بر گرفته بود و به ذکر خاطره‌ای از منصور شهیدش پرداخت و گفت: شش ماه بعد از آنکه عبدالمحمد شهید شده بود یک روز منصور به من گفت لباس های برادرم را برتنم کن تا بروم. بعد از شهادت عبدالمحمد لباسهایش را بالای سرم گذاشته بودم و هر روز آن را بو می کردم و می بوسیدم.

و این بار هم مادری صبورانه فرزندانش را راهی میدان می کند تا شاید خود را در غم های بی بی دو عالم شریک بداند.

مادر شهیدان تقوی می گوید: به منصور گفتم حداقل کیف برادر شهیدت را برای من بگذار با لبخندی آن ها را گرفت و با خود برد و این‌گونه بود که او نیز به برادر شهیدش پیوست.

مهمترین توصیه شهیدان تقوی چه بود؟

بی بی جان دیرباز از توصیه های فرزندانش هم گفت: شهیدان بیش از هر چیز حجاب را به آشنایان، فامیل و وابستگان توصیه می‌کردند و نسبت به رعایت حجاب اسلامی حساس بودند.

در زیر تصاویری از شهیدان سیدعبدالمحمد و منصور تقوی را مشاهده می نمایید.

 

انتهای پیام/م

 

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها