نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
27. بهمن 1401 - 13:49
نزدیک به 40 سال از شهادت فرزند دردانه خانواده اسماعیلی می‌گذرد اما هنوز پس از گذشت این مدت، مادر با مرور خاطرات فرزندش اشک می‌ریزد گویا شهید تازه از میان آن‌ها پر کشیده است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،این روزها هر گوشه کشورمان لاله‌زار شهداى گران‌قدر اسلام است، شهدایی که هرکدام با قطره‌قطره خون پاک خویش درخت تناور این انقلاب خون‌بار را تناورتر می‌سازند. سلام و درود خداوند قادر بر دل‌های صبور مادرانی که پس از هجرت فرزندانشان تنها به نشانه‌ای از پیکر پاک آنان دل‌بسته‌اند و با شکیبایی و صبوری خود نقشی ارزشمند و ماندگار از خود بر جای نهاده‌اند.

قلبی که همچنان در تپش دیدار است

واژه انتظار برای مادرانی که چشم‌هایشان را سال‌ها است به درب منزل دوخته‌اند تا شاید خبری از جگرگوشه‌هایشان برسد، بسیار هم آشناست. مادران شهدایی که هرروز به شوق شنیدن خبری از فرزندشان صبح را با انتظار به شب می‌رسانند و در تب‌وتاب رسیدن به فرزند بغض در گلو نهفته دارند و قلبشان همچنان در تپش دیدار است.

مادران شهدایی مفقودالاثر که ناله‌هایشان همچنان بوی انتظار می‌دهد و در خلوت خود به گلزار شهدا می‌روند و درد دل می‌کنند تا آرام شوند ولی خوشحال و سرافراز هستند از اینکه فرزندشان گام در مسیر شهادت و کسب رضای الهی گذاشته است.

 بااین‌حال خانواده اسماعیلی از خانواده‌های سرشناس شهرستان گچساران هستند، رمضان اسماعیلی (پدر) و عبدالحمید اسماعیلی (فرزند) از شهدای این خانواده‌اند که علاوه براین دو شهید والامقام خواهرزاده‌ عبدالحمید یعنی "قدرت الله حیدری "  هم از شهدای دفاع مقدس است.

 همچنان چشم‌به‌راه بازگشتش هستم

خانم اسماعیلی هم مادر شهید "قدرت الله حیدری " و هم فرزند شهید "رمضان اسماعیلی " و هم خواهر شهید "عبدالحمید اسماعیلی " است. مادر شهید جاویدالاثر "قدرت الله حیدری " ، می‌گوید: پدرم در عملیات فتح خرمشهر و در خردادماه سال 61 شهید شدند، برادرم نیز در آذرماه سال 60 در عملیات سوسنگرد و فتح بستان به شهادت رسیدند و پسرم هم در منطقه طلاییه در اسفندماه 62 به مقام شهادت نائل آمدند که همچنان چشم‌به‌راه بازگشتش هستم.

وی می‌افزاید: پدرم همیشه ما را به خواندن نماز، تلاوت قرآن، حفظ حجاب و انجام فرایض دینی تشویق می‌کردند و عبدالحمید، برادر شهیدم هم به‌مانند پدرم بارها ما را به رعایت حجاب و امربه‌معروف و نهی از منکر سفارش می‌کردند و برادرم می‌گفت که "امربه‌معروف و نهی از منکر پیام امام حسین علیه‌السلام است و باید پیام سرور و سالار شهیدان را به سراسر دنیا برسانیم ".

مادر شهید حیدری در ادامه هم بیان می‌کند: اعضای خانواده‌ام برای حفظ و صیانت از اسلام و پاسداشت قرآن و ادامه راه اهل‌بیت علیهم‌السلام، همچون دیگر رزمندگان اسلام به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافتند و این مهم‌ترین اهداف خانواده‌ام بود.

زندگی‌نامه شهید رمضان اسماعیلی

قبل از انقلاب 57 شهید به‌عنوان یکی از کاسبان و بازاریان معروف گچساران بود که برای کسب معیشت خانواده و نیز کسب رزق و روزی حلال به مناطق چرام و دهدشت از توابع کهگیلویه و بویراحمد هم بعضاً مسافرت می‌کردند. این شهید والامقام در این مناطق با شرکت در مساجد و ماه محرم با نوحه‌سرایی و روز عاشورا با شبیه‌خوانی و تعزیه مردم را با قیام کربلا آشنا نموده و این اقدام وی در صفای روح و تقرب به معبود نقش مهمی داشت. او بااخلاق پسندیده و نحوه برخورد مناسب با مردم باعث جذب مردمان این دیار می‌شد.

کمک به اعتصابیون صنعت نفت گچساران

شهید اسماعیلی با ساخت مُهر (حک کردن اسم روی مهر) در شهرها و روستاهای اطراف شهرستان کمک مؤثری به افراد بی‌سواد می‌کردند، قبل از شروع قیام مردم؛ وی حاضر نمی‌شدند بالای سردر مغازه‌اش پرچم شاهنشاهی نصب کنند که با آغاز قیام در سال 57 ایشان حاضر شدند به‌عنوان اولین نفر مبلغ 5 هزارتومان (که آن روز مبلغ قابل‌توجهی بود) برای کمی به اعتصابیون شرکت نفت گچساران بپردازند.

 وی با آغاز قیام مردم با شعار کوبنده درراهپیمایی‌ها و تظاهرات و با شرکت در نماز جماعت و دیگر مراسلات مذهبی دین خود را به انقلاب ایفا می‌کردند و پس از به شهادت رسیدن فرزند معلمش حتی یک‌لحظه آرام و قرار نداشتند و در سوگ فرزندش نگریست بلکه کوبنده‌تر از همیشه فریاد رسای امام خمینی (ره) را فریاد زدند و یاد نهضت عاشورای امام حسین علیه‌السلام را در مراسم عزاداری احیاء می‌کردند.

در تب‌وتاب رسیدن به فرزند

این شهید والامقام وقتی نوحه می‌خواندند، سینه‌زنان با شور و هیجان به یاد سرور شهیدان سینه می‌زدند، در مراسم عبادی سیاسی نماز جمعه وقتی فریاد الله‌اکبر سر می‌دادند صدای ایشان از همه رساتر بود. بعد از چند ماه از شهادت فرزند روح ایشان در تب‌وتاب رسیدن به فرزند شهیدش بود؛ به همین جهت برای رسیدن به درجه رفیع شهادت و برای ضربه زدن به صدام با شعار کوبنده مرگ بر صدام یزید کافر عازم جبهه شدند و در عملیات فتح خرمشهر (بیت‌المقدس) به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. پیام شهید رمضان اسماعیلی:" به جبهه می‌روم که انتقام خون فرزندم را از صدام و صدامیان بگیرم و قیام امام خمینی (ره) را زنده نگه‌دارم ".

نامه شهید قدرت الله حیدری به دوستانش

پس از عرض سلام و سلامتی، پیروزی و موفقیت شما دوست عزیز؛ از خداوند متعال طالبم و امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال و با عزمی راسخ بتوانید در پشت جبهه خدمات ارزنده‌ای برای رضای خدا به خلق خدا بکنید باری دوست عزیز (منصور) اگر از حال این حقیر بخواهید الحمدالله سلامتی برقرار است و به دعاگویی شما نیز مشغول هستم راستی از این‌که موقع آمدن من به جبهه طوری بود که نتوانستم از شما خداحافظی کنم و معذرت می‌خواهم.

برادر عزیز من در چند روز مرخصی خود وقتی با چهره نورانی شما روبرو می‌شدم خیلی روحیه می‌گرفتم و خوشحال می‌شدم که دوستانی همچون شما دارم. واقعاً برای من سربلندی است که در آنجا باش ما دوستان باشم و رفتار شما دوستان عزیز را سرمشق خود قرار دهم.

اگر منصور آمده، سلام مرا به او برسان و بگو از اینکه در این چند روز با صحبت کردن با او بی‌نصیب بوده‌ام خیلی افسرده‌ام. ولی چاره چیست. شاید خدا می‌خواسته که با پیروزی حضورشان برسم. خلاصه دوست عزیز بیشتر از این مزاحم اوقات شما نمی‌شوم. من در روز جمعه حرکت کردم و آمدم دکان تا از شما خداحافظی بزنم ولی یادم آمد که روزهای جمعه مغازه بسته است. خداحافظ شما دوست عزیز و مهربان و سلام مرا به دوستان امرالله میشان، جان محمد و برادر قشقایی برسان. سلام مرا به علی آقا هم برسان. به امید دیدار.       

نامه دیگر شهید به دوستانش

حضور مبارک دوستان مهربانم منصور امینی، قدرت الله کشکولی، سلام. پس از هر چیز سلام گرم و پرشورم را از راه‌های دور به حضورتان می‌رسانم و امیدوارم حالتان خوب باشد و هیچ‌گونه ناراحتی نداشته باشید.

اگر جویای حال من باشید الحمدالله سلامتم و مشغول دیدن آموزش در پادگان شهید دستغیب در کازرون قرار داریم و به دعاگویی شما برادران مشغولم. نمی‌دانید که چقدر دلم برای دوستانی مثل شماها تنگ‌شده و تنها کاری که می‌توانم انجام بدهم نوشتن نامه است.

من از این‌که برای یادگرفتن آموزش درراه خدا آمده‌ام خیلی خوشحالم و امیدوارم که شما این آمادگی را داشته باشید که اگر ما رفتیم و کاری نتوانستیم انجام دهیم، شما بیایید و کار صدام و صدامیان را یکسره کنید من به‌نوبه خود توانستم این کار و این هدف مقدس را دنبال کنم و امیدوارم خدا از من راضی باشد.

به امید پیروزی حق علیه باطل

 الآن که این نامه را می‌نویسم، وقت اذن مغرب است و خیلی عجله می‌کنم دیگر وقت عزیزتان را نمی‌گیرم در ضمن سلام مرا به برادر قشقایی و غلام ... برسانید، بقیه دوستان را هم سلام برسانید به امید پیروزی حق علیه باطل خداحافظ همگی شما. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. 

سنگ قبری برای فرزند شهیدم

براین اساس نزدیک به 40 سال از شهادت فرزند دردانه این خانواده می‌گذرد اما هنوز پس از گذشت این مدت مادر با مرور خاطرات فرزندش اشک می‌ریزد گویا شهید تازه از میان آن‌ها پر کشیده است."قدرت الله حیدری " سال ۱۳۶۲ در منطقه طلاییه به شهادت رسید و پیکرش نیز بازنگشت که از همان زمان نیز دوران سخت انتظار آغاز شد.

این روزها نیز مزار نمادینی از شهید جاویدالاثر "قدرت الله حیدری " در گلزار شهدای گچساران رونمایی شده است تا تسلی‌بخش بی‌قراری‌ها و سنگ صبور دل‌تنگی‌های این مادر شهید باشد. خانم اسماعیلی دستی به سنگ مزار فرزند می‌کشد و دسته‌گل خود را تقدیم می‌کند و آهسته نیز فاتحه زمزمه می‌کند. آری این‌چنین خانواده‌هایی بودند که بار اصلی انقلاب و جنگ هشت‌ساله دفاع مقدس را به دوش کشیدند و از همه هستی‌شان برای اعتلای ایران اسلامی گذشتند، به قول مادر شهید قدرت الله حیدری "همه اعضای این خانواده انقلابی بودند ".

 

انتهای پیام/

 

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها