نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
25. آذر 1396 - 7:13
قلب خورشید همچنان در سینه رگ سفید فواره می کشید،اما آرام گرفته بودیم با آنچه دیدنی بود و دیدیم،آنچه دل را قرص می‌کرد مخلص کلام است رگ سفید،رو سفیدی آنهای ست که بی نشان و بی نام،با زبان عشق برادر همدیگرند نه با زبان مادری.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،مهرداد علی پور-ظهر،تلألؤ خورشید عریان،خنکای دلپذیر پاییز،نسیم آرام،دشتهای تا ابد ایستاده در مسیر تندبادهای چله زمستان،جاده ای که چون مار خوش خط و خال به خود می‌پیچید تا چاه ۱۴۷ و ما که چشم چشم می کردیم تا عمق فاجعه را در آرامش تصویر شده پاییزی با نگاه مسلم به تماشا بنشینیم،آری فقط تماشا کنیم .

از آرامشی که گفتم فقط صدای ناله ای از دور ما را خرامان خرامان،با دلی که با دلیل و بی دلیل می‌لرزید به سمت خود می کشید.

رسیدیم،خنکایی نبود،آرامشی نبود،خورشید ایستاده بود گویی به نظاره و دست به دندان می گزید،نسیمی نمی وزید،پاییز نبود شاید،هر چه بود بازگشت چله تابستان بود و تشبادهای خدانشناس،گویی قلب خورشید در رگ سفید به درد آمده بود،از کِه و از چِه خدا می داند،فقط آتش بود که از قلب درداندود خورشید از سینه رگ سفید بیرون می‌زد و زبانه می‌کشید.

راستی صدای ناله ای که گفتم همین صدای رودم ای رود قلب آتش گرفته خورشید بود که گویی برای شهیدان کارگرِ رگ سفید شروه می خواند.

خاک را دیدم که دست و پا گم کرده بود و به هر سو می دوید،خاک بر سر می‌کرد شاید.آب،شرمنده بود از دل آتش گرفته آتش به جانانی که عباس وار به جنگ آتش می رفتند.

گفتم عباس؟آری گفتم عباس،مگر می شود از عباس گفت و از حسین نگفت؟مگر می شود نام حسین را برد و از زینب نگفت؟چقدر شبیهند حماسه ها به همدیگر

  مگر خاک نینوا حیران و سرگردان در ظهر تا همیشه ماندگار کربلا خاک بر سر کنان به هر سو نمی دوید؟مگر آب شرمنده  عباس عرق ریزان و شرمگین پوزه بر دشت نمی کشید؟مگر جگر زینب مثل مادر شهیدان رگ سفید آتش نگرفت؟

 مادر ،مادر، مادرِ تا همیشه جگرسوخته تاریخ،مادرِ کربلا،مادرِ جنگ،مادرِ شلمچه و کربلای هشت و فاو و خرمشهر،مادرِ زمین،مادرِ رگ سفیدِ اکنون آتش ریخته بر جانت آیا این گونه است که ما دیدیم؟

قلبت آیا سراچه ی کدام درد است که اینگونه از جگر رگ سفید زوزه کشان فریاد وااسفا می‌زند؟مادر،مادرِ بی پناهم،فرزندانت زیر رگبار آتشفشان قلب دردمندت اشهد می خوانند و به مصاف می روند.

مادر،مادرِ بی پناهم،تو را به سرخی رگهای فرزندانت در کربلای حسینی و کربلای خمینی شریان لجام گسیخته  رگ سفید را نه با آنچه در دل داری که می دانم شراره ایست که اینچنین زمین و زمان را بهم دوخته،که با هر آنچه در دستانت به مهر تقدیم میکنی،چونان خونی که حسین به آسمان پاشید و فرونشست و یا فرزندی که با عشق روانه شهادت کردی.

خودت فقط خودت به خاطره ها بسپار،به خاطره ای که در یادها بماند به نیکی،تا فرزند و فرزندزاده چون منی سالها بعد بخود بگوید،روزی در رگ سفید،لر،ترک،عرب،بختیاری و همه و همه،هیچکدام به زبان مادری سخن نمی گفتند،یک دست بودند،یک دسته بودند،یک رسته بودند،انگشت به انگشت،دست به دست،مشت به مشت،بی پیرایه و پیرهن،بی نشانی از جغرافیای زادبوم،با نام نامی مادرشان،مادرِ ایران به مصاف آتش رفتند.

اینک غروب،جاده از ترس،راه گم کرده بود،آشوب با دلیل و بی دلیل آرام گرفته بود،قلب خورشید همچنان در سینه رگ سفید فواره می کشید،اما آرام گرفته بودیم با آنچه دیدنی بود و دیدیم،آنچه دل را قرص می‌کرد مخلص کلام است.

رگ سفید،رو سفیدی آنهاییست که بی نشان و بی نام،با زبان عشق برادر همدیگرند نه با زبان مادری

چاه 147 میدان رگ سفید روز یکشنبه، 7 آبان ماه حین عملیات حفاری، بر اثر فوران گاز دچار آتش سوزی شد و دستگاه حفاری 95 فتح شرکت ملی حفاری ایران آتش گرفت و 2 تن از کارکنان این شرکت جان باختند.

انتهای پیام

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها