نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
18. آذر 1393 - 7:07
از برادرانم مي خواهم كه دنباله رو رزمندگان اسلام باشند و جبهه ها را خالي نكنند تا دشمن در مقابلشان سر تعظيم فرو آورد.

به گزارش آفتاب جنوب،شهيد قیاس مهدوی لار در سال 1348 در روستاي لار از توابع شهرستان باشت در خانواده اي متدین و محروم كه فقر بر آن سايه افكنده بود متولد شد و پدر و مادرش با وجود فقر مادي و تهيدستي شهيد را تا سن شش سالگي بزرگ كردند و در سال 1354 وي در روستاي لار روانه دبستان شد دوران ابتدايي خود را در خانه پدربزگش با هزاران زحمت و كوشش به موفقيت گذرانيد وي كه در نقطه اي دور از خانه پدرش بسر مي برد دوران ابتدايي را پشت سر گذاشت و در سال 1360 وارد دوران تازه اي از زندگي شد و دوره راهنمايي را شروع نمود.

 

 

شهيد در اين دوره مورد علاقه همگان و اخلاق و رفتار شهيد زبانزد خاص و عام بود و همه دوستان و فاميل او را فردي مظلوم و مهربان مي دانستند. تحصيلات راهنمايي خود را در مدرسه دوازده بهمن تلچگاه با موفقيت گذراند.

 

 

شهيد از نظر اخلاق و رفتار مورد رضايت كليه كساني بود كه با ايشان برخورد داشتند و هميشه در مسائل ديني فردي جدي بود، ‌وي فردي مؤمن، حزب الهي و در انجام فرايض مذهبي بسيار كوشا بود، ‌بعد از طي دوران راهنمايي جهت تحصيل در دوره دبيرستان به شهرستان گچساران آمد. شهيد به دليل فقر مادي كه خانواده اش با آن روبرو بود روزهاي تعطيلات را بصورت كار كردن سپري مي كرد شهيد به دليل فقر مادي كه داشت نتوانست تحصيلات دبيرستاني خود را ادامه دهد و مبادرت به ترك تحصيل نمود.

 

 

وي بعد از دو سال ترك تحصيل در تاريخ 66/18/12 در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مشغول به خدمت مقدس سربازي شد و سرانجام در تاريخ 67/4/4 در عمليات جزيره مجنون (پدخندق) با رشادت و مقاومت دليرانه خود و دوستان همرزمش به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

پيام شهيد:

از برادرانم مي خواهم كه دنباله رو رزمندگان باشند و جبهه ها را خالي نكنند تا دشمن در مقابلشان سر تعظيم فرو آورد.

اين شعر را قبل از رفتن به جبهه بر روي چند كتاب رساله نوشته بود:

مادر مگر خون من رنگين تر از خون حسين / مادر مگر جون من شيرين تر از جون حسين

اين كشته بي دست و پا منم چون حسين

 

 

نامه شهيد به پدرش

 

 

 

 

بسمه تعالي                                                      

                                                        في التاريخ 22/1/67

روز دوشنبه ساعت 5:11 دقيقه

خدمت پدر عزيز و بزرگوارم آقاي هادي مهدوي

سلام، ضمن توفيق عرض سلام، سلامتي و سعادت شما را كه تنها آرزوي من است از يگانه خداوند بزرگ ايزد منان خواهان و خواستارم و اميدوارم كه تمامي خانواده خودمان با خويشاوندان حالشان خوب باشد و هيچ گونه ناراحتي و نگراني عارض حالتان نشده باشد.

باري اگر جوياي احوالات اينجانب قياس مهدوي فرزند حقيرت را خواسته باشيد به حمدالله صحت و سلامتي برقرار است و هيچ گونه نگراني و ناراحتي وجود ندارد به جز دوري و ناديدني شما كه اميدوارم اين دوري و ناديدنيها به همين زودي زود پايان بپذيرد و همديگر را در اوقات خوشي ملاقات كنيم.

در ضمن پدر عزيز من تا الان كه روز 22 است يعني اينكه به مدت 8 روز است هنوز بيكار هستيم و منتظر نيروي جديد هستيم و آموزش هنوز شروع نكرده و فقط بيكار هستيم و مي خوريم و مي خوابيم و با ديگر رفقا فقط مسخره و شوخي مي كنيم و مي رويم بالاي پادگان براي آبهندول در ضمن در ياسوج باران خوب باريد نمي دانم پهلوي شما باريد يا نه.

در پايان پدر عزيزم هادي و مادرم دالشهري و برادرانم عليعباس و محسن و مجيد و علي و خواهرانم كوثر و گلناز و سيمين و همه ناز و پريسا و گلتاج و زهرا را سلام مي رسانم. محسن و مجيد و علي را به جاي من ببوسيد و سلام مرا به تمامي اهالي روستاي لار برسانيد و اميدوارم كه تمامي خانوادهايمان و برادران عزيز، از جان عزيزترم هميشه سالم و تندرست باشند و اگر توانستيد اين نامه رسيد جواب آن را برايم بدهيد و از حال و احوال روستا برايم توضيح دهيد و تا من بيايم مرخصي خلاصه كشك زياد درست بكنيد.

اميدوارم كه اين چند كلام ناقابل مرا از راهي دور و قلبي نزديك بپذيريد.

زياد مزاحم اوقات گرانبهاي شما نمي شوم   قربان شما قياس مهدوي

 

نامه اي كه مي روي بسويش             از جانب من ببوس دست و رويش

 

انتهای پیام/م

دیدگاه‌ها

بسیار بسیار جالب بود درود خدا برشهدای راه حق از مدیر سایت تشکر میکنم به خاطر اختصاص مطالبی در خصوص شهدای عزیز
ممنون از مدیر سایت که زنده نگه میدارن یاد وراه شهدای حق رو... در اخر افتخار میکنم به داشتن چنین دایی درسته ک ندیده از جمعمون طلوع کرد ولی یادش همیشه در دلهایمان باقی میماند

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها