نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
25. آبان 1393 - 17:08
مجید بهرامی هنرمند جوان تئاتر و سینما شب گذشته در بیمارستان پارس تهران دار فانی را وداع گفت.

به گزارش آفتاب جنوب،

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا، مجید بهرامی، بازیگر جوان تئاتر و سینمای کشورمان، ساعت 20:45 شامگاه شنبه، 24 آبان در بیمارستان پارس تهران درگذشت.

بهرامی که بیش از چهار سال با بیماری سرطان مبارزه کرد و تا آخرین روزها، همچنان پر امید و پر تلاش به فعالیت‌های هنری‌اش ادامه داد، سرانجام شامگاه شب گذشته جان به جان آفرین تسلیم کرد.

وی تاکنون در فیلم‌های «بدرود بغداد»، «گیلانه» و «دانه‌های ریز برف» و حضور روی صحنه نمایش‌هایی از جمله «سیاه‌ها»، «خانه‌ای در گذشتهٔ ما»، «عشق آباد»، «آنتیگونه» و «عجایب المخلوقات» تنها بخشی از کارنامه هنری مجید بهرامی به شمار می‌آید.

آخرین فعالیت هنری مجید بهرامی، بر‌پایی نمایشگاهی از عکس‌هایش با عنوان «طناب‌ها و امیدها» بود که تابستان امسال در خانه هنرمندان برگزار شد و عواید حاصل از آن صرف درمان بیماران سرطانی شد.

همچنین حسین طاهری مدیر کل هنرهای نمایشی در پیامی، این ضایعه دردناک را به خانواده آن زنده یاد و جامعه هنری و علاقه‌مندان به هنر تسلیت گفت. در پیام حسین طاهری آمده است:

هوالباقی

«نه من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی‌کنم.»

شاید باور مرگ مجید بهرامی عزیز بسیار دشوار باشد. بازیگری که سال‌ها مرگ را به مبارزه طلبید. او با لبخند همیشگی‌اش و انرژی بی‌مانندش گویی بیماری‌اش را به سخره گرفته بود. حالا مجید عزیز در میان ما نیست. اما آثارش، عکس‌هایش، و آن لبخند ناتمامش در یاد و خاطره ما جاودان باقی است. در گذشت این هنرمند سخت کوش را به خانواده داغدارش و همه هنرمندان تئاتر و دوستانش تسلیت می‌گویم و آرزوی صبر و تحمل برایشان دارم.

مجید سرسنگی نیر در متن پیام خود برای درگذشت مجید بهرامی آورده است:

 

به نام خدا، که کویش مقصد غایی همگان است

 

مدت ها بود که رنج می کشید و ما، رنج کشیدنش را می دیدیم، اما تلاش می کردیم غصه را در چهره هایمان نبیند. می دید، اما به روی خودش نمی آورد. به ما، حتی، روحیه می داد، می خندید، امیدوارمان می کرد، و ما با همه ی هراسی که در جانمان بود، امید دادنش را باور می کردیم.

 

همین چند وقت پیش بود که آمد و در اینجا–خانه هنرمندان–نمایشگاهی گذاشت؛ به نفع کودکان سرطانی! دیگر خودش برای خودش مهم نبود، رنج او به رنج های بزرگتری گره خورده بود: رنج همه ی آن ها که «رنج» می کشند.

 

می‌دانستیم یک روز، یا یک شب باید با این خبر بی رحم روبرو شویم؛ می دانستیم، اما باورش نمی کردیم. آنقدر از خودش انرژی و نشاط نشان داده بود، که حتی تصور مرگ هم در موردش مصداق نداشت.

 

مجید بهرامی، عاقبت، ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه ی شامگاه بیست و چهارم آبان هزار و سیصد و نود و سه چشمانش را تا ابد به روی این دنیای خاکی بست. اما دریچه ی قلبش بسته نشد، پنجره ی خاطراتش همچنان بازماند و شیرینی لحظاتی که با ما بود و مرگ را به سخره گرفته بود، جایی نرفت.

 

دوستش داشتیم، همچنانکه او همه را دوست داشت. هرچند دیگر بر صحنه نخواهد درخشید، هرچند «عجایب المخلوقات» دیگری را نخواهد آفرید، و هرچند دیگر همه ی ما را مبهوت استعداد و تعهدش نخواهد کرد، اما در صحنه ی زندگی ما همچنان نامش باقی است.

 

روحش شاد و قرین رحمت واسعه ی الهی باد.

انتهای پیام/و

نظرات کاربران

تازه های سایت

پربازدیدها