نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
5. مرداد 1393 - 13:49
آتش سوزی
بازخوانی حادثه تلخ خانواده حمیدی خواه پس از 15 سال
دنیای غم انگیز برادر و خواهر دهدشتی/چشم انتظار یاری خیّرین هستیم
نویسنده: 
مصطفی گلستانی
طی حادثه ی وحشتناک آتش سوزی درزمستان سال 1378 جوان 24ساله دهدشتی کل اعضای خانواده ی خویش از جمله پدر و مادر، مادر بزرگ، خواهر و برادرش را از دست داده است و هم اکنون پس از 15 سال درد و غم با انبوهی از مشکلات روبه رو شده است.

ه گزارش پایگاه خبری تحلیلی صبح زاگرس به نقل از چهارفصل ، صادق حمیدی خواه، پس از گذراندن این شرایط سخت حالا پس از گذشت 15 سال درد و غم با انبوهی از مشکلات مادی و روحی روبه رو شده است.

اتفاق تلخ زمستان 78

حمیدی خواه در گفت و گو با خبرنگار ما به اتفاق پیش آمده برای خانواده خود در سال 1378 اشاره کرد و گفت: پدر من آن روز به خاطر ما از محل کارش، بیمارستان مرخصی گرفت و قرار بود شب دور هم جمع شویم.

خورشید کم کم در حال غروب کردن بود و هوای آن روز سرد زمستان 1378 را هنوز به یاد دارم ، آن شب فرا رسید صدای خنده ی طاهره ، بوی مهر و محبت مادر بزرگ ، ندای زیبای مادر، محبت های برادرم آیت اله، خواهران عزیزم و از همه مهمتر وجود ستون خانه و خانواده یعنی پدر باعث گرمی کانون خانواده شده بود.  صحبت های پدر مثل همیشه توجه همه را به خود جلب کرده بود، طاهره و زهرا همچنان در حال بازی بودند پس از کلی خاطره تعریف کردن و خندیدن اعضای خانواده همه خسته و آماده خواب شده بودیم، فارغ از اینکه شاید این آخرین شبی باشد که این چنین می گذرد.

حدود ساعت 3 یا چهار صبح بود که پدر احساس خفگی کرد و یک دفعه همه را از خواب بیدار کرد  و گفت گاز کل خانه را برداشته باید زودتر از خانه خارج شویم. در این لحضه من از پدر تقاضای یک لیوان آب کردم که ناگهان صدای وحشتناکی آمد و در یک چشم به هم زدن خانه ی ما تبدیل به جهنمی از دود و آتش شد به طوری که در آن لحظه به جز صدای یکی از خواهرانم که التماس می کرد صدایی را را نمی شنیدم.

http://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/011.jpg

در و پنجره ی خانه بر اثر انفجار چندین متر آن طرف تر پرتاب شد و پدر با وجود بدنی سوخته و سوزان توانست به بقیه کمک کند و ما را از آتش بیرون بیرون بکشد، کل مردم شهر دهدشت آن شب در محله ما حضور پیدا کردند.  صدای آژیر آمبولانس ها، ماموران آتش نشانی، پرسنل بیمارستان و همهمه ی جمعیت را میشنیدم، تمامی اعضای خانواده به جز پدر مچاله شده بودند، دست هایم به پاهایم چسبیده بود.

پس از اقدامات اولیه اورژانسی به شهر گناوه اعزام شدیم. این برایم باورکردنی نبود که پدرم چند روزی زنده بود و من را دلداری داد و بعد فوت کرد. چهره ی سوخته ی مادرم زندگی را بر من سخت کرده بود. دو روز که از این حادثه گذشت هر روز خبر فوت یک نفر از اعضای خانواده را برایم می آوردند؛ پدر، مادر، مادر بزرگ ، آیت اله تنها برادرم، خواهرانم و دردناک تر از آن طاهره کوچولوخواهر بازیگوشم.

من 11سال بیشتر نداشتم که این اتفاق برای خانواده ام پیش آمد و خدا می داند این سال ها چگونه بر من گذشت. نمیدانم چطور زنده هستم هم اکنون از آن حادثه 15 سال میگذرد من ماندم و خواهرم کلثوم. دیگر سایه پدر و مادر نیست، دیگر محبت خواهران مهربان و مادر بزرگ عزیز و برادر دوست داشتنیم تمام شده اند، گویی حق تعالی چنین سرنوشت ما را رقم زده است.

کاش با آنها می رفتم و سختی های زندگی و دردهای روحی و روانی را با خودم می بردم ، هر وقت خودم را در آیینه میبینم حسرت روزهای خوب زندگی را میخورم هروقت با خواهرم چهره به چهره می شوم با خودم می گویم کاش حداقل پدرم زنده می ماند و برای مداوایمان کاری می کرد .

خرج بالای زندگی و هزینه ی بالای داروهای خاص و عدم حمایت قوی از نهاد های دولتی زندگی را برایمان سخت تر و سخت تر کرده است.

صادق حمیدی خواه در گفت و گو با خبرنگار چهارفصل به نداشتن شغل و ظاهر معیوب خود اشاره کرد و اظهارداشت:  در این مدت با ظاهر معیوبم که بعد از سوختگی ایجاد شده اعتماد به نفسم  ضعیف شده و دیگر نای زندگی کردن ندارم.

بی توجهی دانشگاه علوم پزشکی استان به نامه وزیر و امضای رهبری

جوان 24 ساله دهدشتی در ادامه اظهارداشت: بعضی از آشنایان نزدیک زمینه دیدار با نماینده مقام معظم رهبری را برایمان فراهم کردند و از ایشان تقاضا کردیم برای به کارگیری من در بیمارستان به جای پدرم در هر شغلی تلاش کند که ایشان نامه ای را که در همین رابطه از وزیر محترم بهداشت گرفته بودم را امضا کردند ولی متاسفانه دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد با این همه سفارش دست رد بر سینه من زد.

 وی گفت: من با نماینده ی مردم شهرمان در مجلس شورای اسلامی نیز دیدار کردم که متاسفانه وی نیز نتوانستند برای بنده کاری انجام بدهند و هم اکنون بیکار هستم.

حمیدی خواه به میزان درآمد ماهیانه خود و خواهرش اشاره کرد و خاطرنشان کرد: هزینه درآمد ماهیانه من و خواهرم در ماه از حقوق 400 هزارتومانی که به پدرم بعد از فوت وی می دادند تامین می شود.

وی در ادامه  هزینه های درمان خود و خواهرش در بیمارستان ها در طول هر ماه را بالا دانست و گفت:  ماهیانه هزینه های زیادی برای درمان خود در بیمارستان ها خرج می کند ولی درمان کامل تنها باید در بیمارستان های خصوصی انجام شود که ما به دلیل نداشتن هزینه کافی محرومیم.

هیچ اداره یا سازمانی از ما حمایت نکرد

حمیدی خواه به رفتن خود به ادارات مختلف استان کهگیلویه وبویراحمد برای تقبل تهیه دو بلیط برای خود و خواهرش جهت درمان در بیمارستانی در تهران اشاره کرد و افزود: متاسفانه هیچ کدام از ادارات استان حاضر به حمایت از ما جهت تهیه دو بلیط برای مداوا در تهران نشدند.

وی گفت: برای گرفتن وام با بهره کم پیگیری های مکرر و زیادی انجام دادیم که متاسفانه از این جهت هم  هیچ همکاری با ما صورت نگرفت.

 صادق حمیدی خواه و خواهرش از وضعیت نامناسب و خاطره بدی که از خانه خود دارند خیلی نگران هستند و ابراز داشتند: ما در صورت جمع آوری حداقل هزینه ای برای رهن واجاره جهت سکونت خانه فعلی خود را ترک می کنیم.

 در همین رابطه پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل جهت کمک به این خانواده آسیب دیده دو شماره تلفن همراه به شماره های 09017410598 پایگاه خبری تحلیلی چهارفصل و 09174193182 صادق حمیدی خواه را جهت کمک خیرین  نیکوکاربه این خانواده آسیب دیده معرفی می نماید.

گفتنی است به دلیل سوختگی شدید در چهره صادق حمیدی خواه و خواهرش از انتشار دادن عکس چهره این دو خودداری نمودیم.

تصاویر منزل صادق حمیدی زاده جوان 24 ساله دهدشتی را در زیر مشاهده نمایید.

http://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/01.jpg

http://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/06.jpg

http://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/04.jpghttp://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/02.jpg

http://sobhezagros.ir/sites/default/files/fullimages/1393/05/04/011.jpg

انتهای پیام/گ

نظرات کاربران

تازه های سایت