نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
30. آذر 1401 - 8:38
امروز یلدا،برای یلداهای کوچک گچسارانی ماندگارترین یلدا شد و با توصیف مدیر مدرسه از آنچه نامش جشن یلدا بود مثل یک درس جدید،در ذهنشان ماندگار شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب، اول صبح بود.خودرو را روشن کردم و به همراه دخترم که کلاس اول بود روانه دبستان صنعت نفت شدیم.ریحانه بابا مدام از جشن یلدای شان می گفت و به اسرار فراوان مرا نیز دعوت کرده بود تا گزارشی خبری از جشن شان هم داشته باشم.

 نگاهش که می کردم به وضوح می دیدم که چشمان درشت سیاهش از خوشحالی برق می زند.بعد از طی مسیری به مدرسه رسیدیم.تمام همکلاسی هایش صورتشان گل انداخته بود عینِ اَنار،بوی گل های نرگس فضای مدرسه رو عطرآگین کرده بود.یادم آمد که از چندروز قبل ذوق جشن یلدا را داشت.

بابا یلدا یعنی چی؟مامان،چرا باید هندونه و انار بخوریم؟چرا جشن می گیریم؟و ما باحوصله از قدیمی ترین آئین ایران زمین و بلندای شب های یلدا برایش گفتیم . ببین دختر گلم،یلدا آخرین شب پاییز است اون قدیم ها وقتی هوا حسابی سرد می شد مردم آماده می شدند بلندترین شب سال رو جشن بگیرند،گندم بکارن،خونه هارو پُر از هیزم کنن و یه کُرسیِ گرم و چای داغ و هندونه شیرین دور هم بخورن و تا پاسی از شب گپ بزنند.

کُرسی چیه؟دیگه چیا می خوردن؟گُل بابا،قدیم بخاری وگاز نبود،مردم واسه گرم شدن از زغال و هیزم استفاده می کردند،یه میز بزرگ آماده می کردند زیرش یه منقل پُر از زغال های اَخگریِ داغ قرار می دادند بعد یه پتوی پنبه ای بزرگ روش قرار می دادند و چند تاپُشتی که پاهاشون رو زیر پتو بزارن و تکیه بدهند به دیوار.بعد بزرگ خانواده شاهنامه خوانی می کرد،قرآن می خوند،فال حافظ می گرفت،مادرخونه هم باچای و نقل و انار و هندونه پذیرایی می کرد.می گفتند اگه اولین شب زمستون انار بخوری تا آخر سال مریض نمی شی.پدربزرگ ها هم درمورد گندم کاشتن قبل از اولین برف وبارون حرف می زدند و انواع داستان های زیبا برای بچه ها می سرودند.

امروز دخترم ذوق زده بود چرا که حالا قصه یلدا را می دانست،دست های کوچکش را از دستانم درآورد و به سمت دوستانش در جشن رفت. مدیر مدرسه و معلم ها هرکدام سرگرم آماده کردن بساط جشن یلدایِ کلاس اولی هابودند. یک پرده گلدوزیِ سنتیِ کارِ دست روی دیوار نصب کردند،تصویر بنیان گذار انقلاب اسلامی سمت راست ابهت خاصی داشت،یک کُرسیِ زیبا که باگلیم رنگ رنگی مزین شده بود و ظروف مسی که باسلیقه  خاصی پُر از آش رشته،میوه وشیرینی بود.و دخترکانی که تاج یلدایی زیبایی داشتند.

یکی از دخترها به رسم و سنت دیرینه،لباسی سنتی قرمز با تاج سبزرنگی به تن داشت و نگاه زیبایش نشان یک دختر اصیل ایرانی بود،شادی وصف ناپذیری در چهره  تک تک دخترکان موج می زد.همه چیز میان نقش رنگ رنگ گلیم های دستباف نمایان بود، هندوانه،پرتقال، انار،شیرینی،کیک یلدایی،و انارهایی که درخشش یاقوتهای شان دل مهربان دخترکان را مالش می داد.

خانم "قنبری" مدیر مدرسه و خانم "شریفی" معلم کلاس اول و باقی معلم ها هم در برپایی این جشن سنگ تمام گذاشته بودند هرکدام از کلاس اولی ها با انگشت موضوعی را نشان می دادند و لنز دوربینم به هرطرف می چرخید اصالت یک جشن پرشور ونشاط را ثبت می کرد.

با این حال وقتی دوربینم نارنجیِ پرتقال ها را به سرخی انار و هندوانه گره می زد و زردی کدو تنبل ها را به گل های منقوش برپرده گلدوزی شده می پاشید،تک تک یلداهای کوچولوی گزارش ما برای عکس گرفتن با آن سفره مجلل و سراسر اصالت آماده می شدند و تصاویری را به یادگار ثبت می کردند.

امروز یلدا،برای یلداهای کوچک گچسارانی، ماندگارترین یلدا شد.تنوع رنگ و نشانه هایی که آخرین ساعات پاییز را به توبره می کشید تازمستان را با طعم رشته و کشک و انار برای دخترهای کلاس اولی زمستانی ماندگار و گرم تبدیل کُند و چه خوب است اصالت و ریشه های کهن بازبان معلم ها تعریف می شد و با توصیف مدیر مدرسه از آنچه نامش جشن یلدا بود مثل یک درس جدید،در ذهنشان ماندگار شد. عجب جشن یلدایی بود امروز.

تصاویر تکمیلی: 

نظرات کاربران

تازه های سایت