به گزارش
پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،همیشه راهی برای نجات از وضعیت فعلی وجود دارد. این جملهای است که در همه حال صدق میکند به جز نجات از وضعیت فعلی خودروسازی کشور! وقتی قرار نیست چیزی عوض بشود، آسمان هم که به زمین بیاید اوضاع کماکان در همان حالت سابق باقی میماند.
داستان از آنجایی شروع شد که چند وقت پیش در سایت ها و شبکههای اجتماعی نامهای منسوب به مدیرعامل بنز خطاب به مدیران خودروسازی ایران منتشر شد. متن این نامه به این صورت بود:
«با سلام و احترام
ما سالیان سال است با سختترین کنترل کیفیت، تعبیه پیشرفتهترین سیستمهای ایمنی، وسیعترین برنامه بازاریابی، پرهزینهترین تبلیغات و بهترین خدمات پس از فروش، خودرو تولید میکنیم و با این حال دایما تحت فشار مصرفکننده برای تولید محصولات با کیفیتتر بوده و مجبوریم با رقبای خود به صورت شانهبهشانه رقابت کنیم. اگر مدیریت شرکتهای خودروسازی ایران، ما را به غلامی قبول کنند، حضور محترمشان شرفیاب شده و این سوالها را از محضر گرامیشان خواهیم پرسید:
یک: چطور ٦ ماه قبل از تحویل ماشین، از مشتری پول میگیرید؟
دو: چطور آنها قبول می کنند و پول میدهند!؟
سه: اینکه میگویند در ایران ثبات مدیریتی وجود ندارد به چه معناست؟ اینجا یک پیچ و مهره گم شود، گمات میکنند!!
چهار: چه وردی میخوانید که مشتری بعد از ٦ ماه، ماشین نقرهای را به جای ماشین سفیدرنگ (که ثبتنام کرده بود) قبول کرده و صدایش در نمیآید؟
پنج: میآیید کشورهایمان عوض؟
با احترام و تعجب.
مانفرد شفنهاخن. مدیرعامل مرسدس بنز»
کاری نداریم که این خبر راست است یا دروغ. مهم این است که هر ایرانی که این نامه را میخواند آهی از ته دل میکشد و میگوید حرف دل ما را زد.
وقتی دو خاطره از دو دوستم را کنار هم میگذارم خنده ام میگیرد. یکی از دوستانم که در آلمان زندگی میکرد میگفت شما وقتی به شرکت بنز میروید تمام آپشنهایی که مدنظرتان است را تا ریزترین جزئیات ماشین مثل رنگ روکش درها و... را ارائه میدهید و روز بعد ماشینتان را دقیقا با همان مشخصاتی که در فرم ارائه کردهاید تحویل میگیرید. یکی دیگر از همکاران سابقم یک ماتیز مشکی داشت! یادش بخیر. چند سال پیش به من گفت میخواهم این را بفروشم و یک پژو 206 آلبالویی ثبت نام کنم.
خانمم عاشق 206 آلبالویی است! این بنده خدا ثبت نام هم کرد و تا زمانی که با هم همکار بودیم که من ماشینی ندیدم، بعد از چند ماه من از آنجا رفتم و 2 سال بعد دوباره این همکارمان را اتفاقی با یک 206 سفید دیدم. گفتم پس 206 آلبالویی چی شد؟ خندید گفت تمام کرده بودند. زنگ زدند گفتند آلبالویی نداریم اما سفید هست! باز جای شکرش باقی بود که تماس گرفتند!
نامه مدیرعامل بنز چه شوخی بود چه جدی، حرف دل همه مردم بود. وقتی در همه جای دنیا بهترین خودروهای روز را با کمترین اقساط میگیرند و ما اینجا با کلی قرض و بدهی و وام به زور یک ماشین میخریم که به گرد پای آن ماشین ها هم نمیرسد، باید هم دلمان از چنین نامهای بگیرد و دلخوش باشیم به اینکه شاید یک روز ما هم یک روز ماشین خوب سوار شویم و به جای همه دار و ندارمان یک بخش کوچکی از درآمدمان را هزینه اتومبیلمان کنیم.
نامه مدیرعامل بنز چه شوخی بود چه جدی، کوچکترین تأثیری در رفتار مخاطبانش نداشت و این دوستان عزیز با همان فرمان به راهشان ادامه میدهند و هیچکس بازخواستشان نمیکند. هنوز در آلمان بهترین و باکیفیت ترین ماشینهای روز دنیا به سختی فروش میرود و در ایران مردم برای ماشین هایی که با استانداردها و کیفیت روز دنیا فاصله زیادی دارند صف میکشند.
نامه مدیرعامل بنز چه شوخی بود چه جدی، ولی مدیران خودروسازی ایران هنوز با این ماشین ها و قیمت هایی که به ما ارائه میدهند با ما شوخی میکنند و چه شوخی بیجایی است در شرایطی که ما با این همه مشکلات روزمره در زندگی، حوصله این شوخی ها را دیگر نداریم. آنها شوخی میکنند و ما جدا ناراحت میشویم.
اینها را نگفتیم که چیزی درست بشود. اگر قرار بود درست بشود خیلی وقت قبل شده بود. اینها را گفتیم چون اگر هر چندوقت یک بار که با این شرایط سخت زندگی دنبال خرج کردن برای ماشین های با کیفیت مان(!) میرویم هم اینها را نگوییم دق میکنیم! مدیران محترم فقط اگر وقت کردند جواب مدیرعامل بنز را بدهند، البته شاید هم این یک راز است و درست نیست به رقبایی که حتی به گرد پای شما در فروش هم نمیرسند گفته شود.
نظرات کاربران