به گزارش آفتاب جنوب،چله انتظار پس از هفت اسفند که شکست، نام بیرون آمده از صندوق های رای که مورد تائید شورای نگهبان قرار گرفت، قبای پیروزی که بر تن منتخب بویراحمد خوش نشست، علی رغم ادعای فرد پیروز، رقابت ها جای رفاقت ها را پر کرد و چنگال تیز قدرت گردن حامیان دیگر رقبا و البته بزرگترین رقیب فرد پیروز را گرفت.حامیانی از کف جامعه!
طبیعی است که چنگال تیز قدرت که همواره ناچار از معامله گری و بده بستان است زورش به سران جریانات مختلف و رقیب نرسد، پس بهتر است برای بران تر شدن لبه اش و کاری تر شدن معاملاتی که در روزهای بعد باید شکل بگیرند، گردن حامیان نشسته در کف جریانات را بگیرد. حال یا سران به حمایت برمی خیزند و یا بنابر طبیعت قدرت سکوت پیشه کرده و به نظاره گر وحشت زده روزهای شکست بدل می شوند.
جریان رقیب فرد پیروز در این میدان، سکوت پیشه کرد و اجازه داد هوادارانش را قلع و قمع کنند. بازی که پیچیده تر شد، وقتی جریان نشسته در قدرت و پیروز میدان، سکوت جریان رقیب را در اوج قلع و قمع هایش دید و بی کسی کارگرانی که جرمشان تنها رای ندادن به آنها بود به چشمش آمد، دندان تیز کرده و به لیدر جریانی که در ظاهر شکست خورده میدان بود چنگ و دندان نشان داد.
توهین ها، افتراها، تهمت ها مانند ایام انتخابات به سمت مردی که کف توهین ها به او کلاه انگلیسی به سر و سقف توهین ها کافر مسلمان نما بود روانه شد. حامیان و قدرتمندان جریان باز هم سکوت کردند!
سوالی که برای همگان به وجود آمد این بود: اگر این جریان پیروز است، این همه خشم و نفرت پراکنی چرا؟
اما ماجرا این است که حس شکست از خود شکست بدتر است. جریان در ظاهر برنده با حسِ شکست، پیروز میدان شد و همین حس بر خشمش می افزود و او را به فریاد های کور وادار می کرد!
قلع و قمع کارگران در محیط های کاری مختلف، فحاشی و توهین به هدایتخواه و جریانش همه و همه نشان از وضعیت تلخی است که گریبان جریان به ظاهر پیروز را گرفته است.
اما سوال مهم تر، علت سکوت جریان اصولگراست! چرا در میان این همه نامردمی و در حالی که رقیب شان حتی به جنازه هدایتخواه هم رحم نمی کند گوشه ای نشسته و سر در گریبان دارند؟!
اصول گرایان و انقلابیون
اصولگرایان استان در پی نقش آفرینی در انتخابات دهم بودند و مهره ای قدرتر از ستارهدایتخواه نداشتند، پس قمار کردند، حتی به قیمت سوختن این مهره.
ثبت نام ستار هدایتخواه در لحظات آخر، با اکراه و اصرار حامیان اصولگرایش وی را وارد قماری کرد که خودش آن را ختم به خیر می دانست.
اما بازی واقعی پیش از هفت اسفند نبود، بازی واقعی اصولگرایان را باید پس از هفت اسفند دید و رصد کرد.
وقتی که قلع و قمع ها و توهین های حامیان جریان پیروز نسبت به شخص هدایتخواه شروع شد و آنها سکوت کردند.
هیچ رسانه ای زبان به اعتراض نگشود تا اینکه باز هم خود هدایتخواه در روز جشن میلاد حضرت علی اعتراضات تندش را بیان کرد! سران جریان باز هم سکوت کردند! چرا؟ چون مرزی باریک میان اصولگرایی وانقلابی گری وجود دارد که کسی متوجه آن نیست.
به بیان دیگر اعتراضات ستارهدایتخواه به خاستگاه انقلابی وی باز می گردد و سکوت حامیان قدرتمندش به وابستگی جریانی آنها به اصولگرایی و این وابستگی محدودیت آفرین است.
بزرگان اصولگرای استان هنوز نفهمیده اند ستار هدایتخواه تعلقی به جریان اصولگرایی ندارد، بلکه او یک انقلابی است و انقلابی فراتر از جریانات حرکت می کند.
اگر جریانات برای حفظ و بقای خود قمار می کنند، معامله می کنند، سرباز قربانی می کنند و در شطرنج سیاست اهل کیش و ماتند، یک انقلابی فارغ از همه این موارد تنها و تنها به حق می اندیشد. انقلابی به ذات انقلاب اسلامی که در پی تحقق حرف حق در جریان هستی است می اندیشد و در این مسیر از هیچ چیزی ابایی ندارد.
این است که هدایتخواه به تنهایی اعتراض می کند و حامیانش در سکوت مرگبار خود دست و پا می زنند. آنها اصولگرایند و هدایتخواه انقلابی.
انتخابات هفت اسفند به واقع ختم به خیر شد! چرا که مرز باریک اصولگرایی و انقلابی گری را در استان به نمایش گذاشت. هدایتخواه آبرویش را به آوردگاهی آورد که در ظاهر یک سویش برد بود و سوی دیگر باخت، اما از نظر نگارندگان این آوردگاه بازی دوسر برد بود. چه اینکه در نتیجه این شکست می توان به شکل گیری جبهه انقلابیون در استان امیدوار بود، انقلابیونی که نه اهل معامله اند و نه سکوت و مماشات. هدایتخواه سنگ بنای انقلابیون فارغ از جریانات را در این استان بنا نهاده است.
سنگی بر گوری!
آیا اصولگرایان از هدایتخواه عبور می کنند؟! این سوال، سوالی جدی است که آینده پاسخ آن را مشخص می کند، اما آنچه که مشخص است عبور ظریف هدایتخواه از جریان اصولگرایی و مشخص شدن پایه های اندیشه های انقلابی وی در بستر سیاست و فرهنگ است.
ستار هدایتخواه به عنوان چهره ای فرهنگی که بنیانگذار حلقه های فکری فرهنگی متعلق به انقلاب اسلامی در استان است، تفاوت های جدی فکری با حامیان قدرتمندش دارد.
او نترس است، اهل معامله نیست و به وقت سخن می گوید. همین تفاوت هاست که وی را از چهارچوب جریانات معامله گر و بعضا ترسو خارج می کند. پس بدون اندیشیدن به عبور اصولگرایان از هدایتخواه باید گفت خود هدایتخواه سنگی است بر گور اصولگرایی در استان. سنگی با علامت های انقلابی گری و متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی.
هی اخوی! کلاهت را بگذار بالاتر
حالا شما یادتان نمی آید، ما هم همینطور؛ اما می گویند روزگاری بود که اصولگرایان اصولی داشتند و گرایشی به آن اصول، اما ما به چشم خود روزگاری را دیدیم که نه اثری از اصول ماند و نه گرایشی به اصول.
کلاهتان را بالاتر بگذارید برادران.
منبع: سایت مردم استان
انتهای پیام/
نظرات کاربران