به گزارش آفتاب جنوب،شهید حسین درخشان پور در هفدهم فروردین ماه 1350در گچساران دیده به جهان گشود تا دوم راهنمایی به تحصیل پرداخته بود؛به عنوان بسیجی درجبهه حضور یافت و درچهارم تیر 1367در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید پیکر او تا مدت ها در منطقه باقی ماند و پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید حسین درخشا ن پور در وصیتنامه خود از گام برداشتن در راه حق و پیش رفتن با پرچم اسلام و از عظمت اسلام سخن به میان میآورد و از تنها هدف خود ، که خداست، میگوید و اینکه برای ویران کردن کاخ های ستم و پاسخ به ندای حسینیامام (ره) در جبهه حاضر شده است و به ملت ایران توصیه میکند که اگر نمی توانند در جبهه حاضر شوند در پشت جبهه امام را یاری کنند.
در بخش پایانی وصیت خود شهید درخشا ن پور از پدر و مادر خود قدردانی میکند و از برادران خود میخواهد تا در فکر خودسازی باشند و اسلحه او را از زمین بردارند و از یاد خدا غافل نباشند و خواهران خود را به رعایت حجاب توصیه می کند.
متن وصیت نامه شهید
با درود به رهبر عظیم الشأن و با سلام و درود بیکران به پیکر معظم شهدا و با سلام و درود به تمامی رزمندگان جان برکف و ایثارگران در راه خدا. چندی بود در صدد این بودم تا وصیت نامه ای بنویسم که شاید این وصیت نامه زبان بی زبانی برای تمامی امت باشد: اولین گام را در راه حق برمی دارم و با پرچم اسلام به پیش می روم تا بتوانم با اندک قدرتی که دارم عظمت اسلام را به تمام انسانها بشناسانم .
هدفم تنها خداست اما برای پیروزی می روم تا کاخ ظلم و ستم را در هم بشکنم و لوای حق را بر بلندترین قله ها و کوه ها بر زمین بکوبم.
با اندک قطره خونی که در بدنم جاری است می روم تا ندای « هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنی » امام را لبیک بگویم.
و اما ای امت شهیدپرور! وصیتم این است که هیچگاه امام را در صحنه تنها مگذارید. آنهایی که می توانند در جبهه و آنهایی که نمی توانند در پشت جبهه او را یاری کنند.
بعد از شهادتم از راه احسان فراموشم مکنید و اما بر مزارم قطره اشکی نریزید تا شاید دشمن از این اشک ها احساس خوشحالی کند.
در آخر چند گفته برای خانواده ام دارم
پدرم! از زحمت هایت که برایم کشیدی قدردانی می کنم و در طی دوران زندگی اگر نسبت به تو کوتاهی کردم پوزش می طلبم و از تو می خواهم زحمت هایت را بر من حلال کنی.
مادرم! می دانم که دیگر پیر و افسرده هستی، وظیفه من بود تو را پرستاری کنم اما می بینم اسلام در خطر است و باید به سوی او برای پرستاری اسلام بشتابم.
دیگر حرفی ندارم جز اینکه وعده دیدار ما یا کربلا تا روز قیامت ،تو نیز بعد از شهادتم گریه مکن و سیاه به تن مکن که شاید دشمن با دیدن این صحنه از خوشحالی به خود بنازد.
اگر نام مرا حسین گذاشته ای پس از من بخواه که حسینی( ع) باشم، بعد از عباس( ع)، علمدار خمینی باشم. اگرمی خواهی در روز قیامت بتوانی پاسخگوی سؤالات خدا باشی، باید هدیه ای را که از ته دل دوستش داری به خدا بدهی، شاید این هدیه دوست داشتنی بهتر از فرزندت نباشد که در راه خدا می دهی.
در ختم این وصیت نامه می گویم من از مال دنیا چیزی ندارم که به ارث بگذارم و این را می دانم که مال دنیا خود چیزی است که دست به دست می گردد و تمام می شود، لذا وصیت نمی خواهد.
برادرانم! در فکر خودسازی باشید و بعد از من اسلحه ام را بر زمین مگذارید و به چهارچوب دنیا وابسته مباشید و از یاد خدا غافل مشوید. خواهرانم! در حفظ حجاب خود کوشا باشید.
دیگر حرفی ندارم. آشنایان را سلام برسانید و بگویید رزمندگان را دعا کنند.
انتهای پیام/م
نظرات کاربران