به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،از افتخارآفرینان حماسه بزرگ 8سال دفاع مقدس، آزادگان سرافرازی بودند که پس از تحمل سالهای سخت اسارت در اردوگاههای رژیم بعثی عراق پای به میهن خویش گذاشتند،آزادگان دلاور و سرافراز با الهام از مکتب انسان ساز اسلام و سیره ائمه اطهار علیهم السلام و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز اسوه صبر و پایداری حضرت زینب کبری سلام الله علیها توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر گذاشته و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند.
یکی از این شخصیتها "سید محمد کریم موسوی" است که در اردوگاههای دشمن شکنجههای بسیاری را در جهت پیروزی میهن خویش متحمل شد، ما هم به همین بهانه و در سالروز ورود آزادگان به میهن مان گفتوگویی را با این جانباز و آزاده سرافراز صورت دادهایم که در ادامه می خوانید:
کار با کدام اسلحه؟
وی متولد سال 47 ، آزاده و جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی است که درخصوص نحوه حضورش در جبهه های حق علیه باطل گفت:در طول جنگ در مناطق عملیاتی غرب و جنوب کشور بودم، 14 ساله بودم که برای نخستین بار به عنوان بسیجی به مناطق جنگی کردستان اعزام شده ودر منطقه جوانرود کرمانشاه و کوه های سر به فلک کشیده کردستان مستقر شدیم ؛ در آنجا وقتی اسلحه بین نیروهای بسیجی تقسیم می کردند نوبت به من رسید و فردی که اسلحه توزیع می کرد نگاهی به من انداخت و با خنده گفت: "با کدوم اسلحه می توانی کار کنی؟ این سلاح ها هر کدوم دوبرابر خودته"من هم گفتم: ":می توانم و می خواهم با دشمنان دین خدا بجنگم".
وی افزود:بعد از مدتی که به عنوان نیروی بسیجی در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشتم ،تصمیم گرفتم وارد نهاد مقدس سپاه پاسداران شوم و به این ترتیب به عضویت سپاه ناحیه گچساران درآمدم تا اینکه پس از مدتی همراه دیگر همرزمان دلیر هم استانی(کهگیلویه و بویراحمد) به جبهه اعزام شدیم و در چندین عملیات حضور داشتم.
اسارت درحماسه پد خندق
موسوی درباره نحوه اسارتش به دست نیروی های بعثی گفت:درتاریخ 4تیرماه 67 در منطقه جزیره مجنون(پد خندق)بودیم که دشمن مارا محاصره کرد و به اسارت درآمدیم ،دشمن در آن عملیات نتوانست به طور مستقیم ما را به اسارت درآورد بلکه پاتکی زد و از هوا و زمین هلی برن کردند که آبراهی پشت سرمان بود قطع شد و به این طریق دشمن هجوم آورد و ما به اسارت دشمن درآمدیم.
وی افزود:غروب بود که جمعی از رزمندگان را به سمت خاک عراق گسیل دادند و در بین راه برخوردهای وحشیانه و سخت دشمن شروع شدو ما را بسیار شکنجه کردند، دوستان و همرزمانمان که بر اساس اصابت تیر و ترکش خمپاره زخمی شده بودند بسیار درد می کشیدندو تحت فشار بودند.
یاد امام عزیزمان
موسوی تصریح کرد:ما را به بغداد بردند و حدود 12 روز در سیاه چال های زندان مرکزی عراق نگه داشتند که در این مدت رژیم بعث عراق جهت کسب اطلاعات و گزارشات ما را تحت فشار شکنجه قرار می دادند تا بتوانند آنچه مد نظرشان است از زبان ما بیرون بکشند که خوشبختانه بچه های ما آنقدر با شهامت بودندکه در طول دوازده روز شکنجه در برابر دشمن مقاومت و ایستادگی کردند و در این مدت نه آبی و نه غذایی بود و بدون هیچ گونه امکاناتی، فقط به یاری خدا و به یاد امام عزیز بودکه ما را زنده نگه داشته بود.
این آزاده سرافراز ادامه داد:بعد از 12 شبانه روز تصمیم گرفتند ما را به جای دیگری ببرند که بعد از ساعاتی متوجه شدیم که ما را به اردوگاه انتقال می دهند، بعد از آن همه شکنجه ها و اتفاقاتی که در بین راه تا اردوگاه اتفاق افتاد،فهمیدیم که اسارات برای ما یک زندگی دوباره است،زندگی در اسارت در جای خود شیرین است ،بدلیل اینکه زندگی در اسارات را از حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجادعلیه السلام فرا گرفته بودیم و افتخار می کنیم که توانستیم ذره ای از راه اهل بیت علیهم السلام را ادامه دهیم که امیدواریم از ما بپذیرند و ما را مورد شفاعت خود در روز محشر قرار دهند.
دیوار مرگ
این رزمنده دوران دفاع مقدس افزود:زمانی که به اردوگاه رسیدیم جلوی درب ورودی تا درب اصلی ساختمان اردوگاه در دو طرفمان سربازان درجه دار عراقی به صورت ستونی ایستاده و به اصطلاح "دیوار مرگ" را تشکیل داده بودند و در آن مسیر به انواع وسایل به سرو صورتمان می زدندتا به ساختمان می رسیدیم و در اردوگاه رومادیه 13مستقر شدیم و ما تا سه ماه بدون شناسنامه اسارت بودیم و مفقود به حساب می آمدیم و بعد از این مدت سازمات صلیب سرخ آمد و ما را تحت شناسایی قرار داد و این باعث شد که دیگر دست عراقی ها بسته شود و دیگر نتوانند بچه های ما را از بین ببرندو اگر کسی از اسرا به شهادت می شد اسمی که روی پیراهن ها بود برداشته و به طریقی به خانوادها و سازمانها می رساندیم.
وی یادآور شد: روزی که ما را به سمت اردوگاه بردند در اولین فرصت بود که تانکر بزرگ آبی وارد محوطه شد که همه عزیزان آزاده به صورت گروهی می رفتند زیر شیر این تانکرآب وبعد از مدتها بود که آبی به سرو صورت خود می زدیم ،بدلیل اینکه هیچ گونه امکانات بهداشتی در بغداد به ما نمی دادند،همه دوستان به شدت در فشار قرار داشتند بعد از اینکه زیر شیر تانکرآب دوش گرفتیم ،عراقی ها آمدند نفری 2 پتوی نظامی دادند و هر آسایشگاه را مملو از نفرات کردندکه هر اتاق حدود100 نفر بودند که در آن زندگی می کردیم.
موسوی تصریح کرد:بعد از 3 الی 4 ماه نامه ای در حد دو سطر با محتوایی که ما سالم هستیم و فلان جا اسیر هستیم همراه با کدی که به عنوان اتیکت بر پیراهن ها زده بودند فرستادیم.
فقط یک نوع صبحانه و ناهار
این جانباز دوران دفاع مقدس درخصوص زندگی در دوران اسارت گفت:از دشمن نمی توان توقع داشت زیرا دشمن قسم خورده است و زندگی اسارت با زندگی شخصی و معمولی فرق دارد و در سخت ترین شرایط بدون آب و غذا زندگی می کردیم، 2 پتوی نظامی به ما دادند و در مدت 26 ماه اسارتم یک نوع صبحانه و ناهارخوردم و چه برسد به افراد قدیمی.
مقاومت جانانه مقابل دشمن
وی افزود: در آنجا رسم بر این بود که اسرا سرو صورتشان را با تیغ بزنند و من برای اولین بار بود که می خواستم صورتم را تیغ بکشم یک عدد تیغ با یک اتاق کوچک در اختیار 95نفر قرار دادندکه در این آسایشگاه با کمبود جا و مکان برای این تعداد باید سرو صورتمان را با تیغ اصلاح می کردیم که یادم است که نفر35 بودم که همان یک عدد تیغ را به صورت می کشیدم آن هم با حساب اینکه بچه ها خیلی هوای ما راداشتد و حرمت می کردند به این دلیل که توسط دشمن شناسایی شده و بیشتر تحت فشار بودیم ؛پس از اصلاح، سرو صورتم کاملا خونی شده بود و در این وضعیت غیر بهداشتی بچه های ما دلاورانه ایستادگی می کردند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس در خصوص برخورد دشمن با اسرا ،افزود:دشمن نسبت به پاسداران و روحانیون تنفر شدیدی داشت و به همین علت در جستجو و شناسایی این افراد بسیار تلاش می کردتا متوجه شوند که یکی از آن افراد در جمع ما است و با هرچیزی که به دستشان می رسیداز کابل برق و میله آهنی آنها را می زدند.
زیرشکنجه دشمن
موسوی ادامه داد:دومین نفری بودم که بعثی ها فهمیدند،پاسدارهستم وفرمانده و در یک سلول کوچک حدود 15 الی 20 نفر من و "سید مصیب قادری" از همرزمان همشهری در ردیف اول نشسته بودیم که افسر عراقی در را باز کرد که با اشاره از من خواست که همراهش بیرون بروم و وقتی از در بیرون رفتم متوجه فردی که مرا به دشمن معرفی کرده بود شدم آنروز ما را خیلی شکنجه دادند و چون مرا به عنوان مسئول شناسایی کرده بودندمطالبی از بنده می خواستند که با یاری خداوند و جد بزگوارم و با دعای خیر مردم و امام راحل درآن موقعیت توانستم ایستادگی و مقاومت کنم و هیچ حرفی حتی در حد یک جمله از آنچه مد نظر دشمن بود به زبان نیاوردم.
نشر زیارت عاشورا
این آزاده سرافراز افزود: بقیه دوستانم هم صبورانه مقاومت کردند و مقابل تمام فشارهای دشمن ایستادگی داشتند و اجازه ندادند دشمن کوچکترین مسئله مورد نظرش را از ما بگیرد ،دشمن اجازه نمی دادبرنامه های فرهنگی یا تفریحی داشته باشیم و اسرا خودشان هنرمندانه از طریق خطاطی، نقاشی و مطالعه خود را سرگرم می کردند؛ کتاب قرآن و دعا در اختیار ما قرا نمی دادند و با فشار بچه ها بعد از مدتی یک سری کتاب وارد کردندکه کفاف آن همه بند و اردوگاه و جمعیت را نمی داد در این راستا بچه هایی که خودشان دعای کمیل ، توسل و زیارت عاشورا را که حفظ بودند روز کاغذ می نوشتندو بین اسرا پخش می کردند.
برنامه های مذهبی زیر شکنجه
این جانباز دوران دفاع مقدس گفت:برنامه های مذهبی به ویژه ماه محرم را تحت فشار و شکنجه برگزار می کردیم عراقی ها در طول یک سال فقط یک روز و آن هم روز مبعث رسول الله(ص) که به قول خودشان مسلمانی می کردند،آن روز را اجازه می داند با دوستان هم استانی در بندهای دیگر ملاقات و دیدارداشته باشیم.
وی در خصوص وضعیت بهداشتی اردوگاه های دشمن در دوران اسارت تصریح کرد:مسئله بهداشت در در اردوگاه های دشمن درحد صفر بود و اگر کسی هم بیمار می شد جز خداوند متعال و عباداتی که در سیاه چال ها انجام می دادکسی به دادش نمی رسید و گرنه حکومت بعث عراق اصلا اجازه درمان نمی دادو اگر درمانی هم بود در حد خیلی جزئی بود و آمپول ها را ایستاده و سرپایی به پای بچه ها تزریق می کردند.
تدابیر در زمان اسارت
موسوی گفت:آنقدر وضیت در اردوگاه های دشمن بد و امکانات کم بود که ما حتی یک لیوان آب جوش نداشتیم که چای یا همان شیر خشک هایی که می دادند درست کنیم و بخوریم که بچه ها با تدابیر و خلاقیت هایی که بکارمی گرفتند به نوعی مشکلات را برای خود حل می کردند.
این آزاده سرافراز گفت:یکبار که آب جوشی نبود و بچه ها به آن نیاز داشتنداز طریق امکانات ناچیزی که در اردوگاه در دست داشتیم دو تا رشته سیم برق تهیه کردند و با استفاده از دو تکه ورق فلزی به صورت المنت برقی در سطل آبی قرار می دادیم و سیم را به برق می زدیم تا این آب به جوش می آمد.
من دلم خون است
موسوی در ادامه اظهارکرد:در جلسه ای که سازمان صلیب سرخ در سرکشی از اردوگاه برگزار کرد بنده به عنوان خدمتگزار در یکی از اردوگاه ها در آن جلسه حضور داشتم در آنجا به یکی از اسرای قدیمی حاضر در جلسه گفتم :"شما هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ مدت اسارت از همه جلو هستید ویک نصیحت ،یک خاطره و یا حرفی که بتواند ما را دلگرم کند و از اسارت خسته نکند برایم بگویید"وآن بزرگوارگفت:"من که دلم خون است چرا دل دیگران را خون کنم" این مطلب خیلی برای من سنگین بود چون فهمیدم راه سختی پیش رو دارم و نگران بودم که آیا می توانم شرمنده امام و مردم عزیز کشورم نشوم.
تلخ ترین خاطره
این جانباز دوران دفاع مقدس درباره تلخترین خاطره خود از دوران اسارت اینچنین گفت:خبری که ما را تحت تاثیر قرار داد و داغدار کرد رحلت جانسوز حضرت امام بود که همه اردوگاه را عزادار و غمزده و فضای سنگینی را بر اردوگاه حاکم کرد؛حضرت امام در پیامی قبل از رحلت فرموده بودند که اگر اسرا بازگشتند سلام مرا به آنها برسانید.
وعده آزادی از حضرت علی اکبر(ع)
وی در خصوص نحوه آزادی اسرا از اردوگاه های رژیم بعث عراق، افزود: در شبی از ایام محرم بود که به همراه بچه های اردوگاه عزاداری و مرثیه سرایی کردیم و زیارت عاشور خواندیم ؛ نیمه شب در اردوگاه در 3 ردیف به استراحت می پرداختیم که به خواب رفتم در عالم خواب حضرت علی اکبر علیه السلام را دیدم که در خواب به من وعده دادند به زودی خبر خوشی به شما خواهد رسید و از اسارت آزاد خواهید شد و درست یک ماه بعد از آن خواب خبر آزادی اسرا از جراید و مطبوعات عراق به ما رسید.
موسوی افزود:وقتی خبر آزادی مان از طریق روزنامه به ما رسید از طرفی خوشحال و به لحاظی ناراحت بودیم ،خوشحال از اینکه از چنگال رژیم بعث عراق آزاد و به آغوش میهن اسلامی باز خواهیم گشت و نگران از اینکه نکندخدای ناکرده با آزادی از این فضای معنوی و با اخلاص دور شده و غرق دنیا طلبی شویم .
سجده شکر
این جانباز دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: از طریق صلیب سرخ ثبت نام کردیم بعضی از اسرا از طریق راه های زمینی و بعضی از طریق فضای هوایی به میهن برگشتند که بنده نیز از راه هوایی منتقل شدم و وقتی هواپیما در فرودگاه مهرآبادتهران به زمین نشست همه بچه ها بر خاک وطن بوسه زدند و سجده شکر بجا آوردیم و با استقبال خوب و پرشور مردم روبه رو شدیم ؛وقتی که وارد ساختمان فرودگاه شدیم بعد از مراسم تشریفات خبرنگاران دور ما حلقه زدند و از آزاده ای که کم سن و سال تر از همه بود پرسیدند اگر الان به شما بگویند دوباره جنگ شده است حاضری دوباره شرکت کنی؟ آن رزمنده آزاده گفت:"نیم ساعت است که به خاک وطن آمده ام اما اگر جنگ شود بدون اینکه به آغوش خانواده ام بازگردم و با خانواده ام دیدار کنم از همین جا به منطقه جنگی برمی گردم"و این همه نشان از شهامت و اخلاص رزمندگان داشت.
نوحه سرایی در حضور رهبر معظم انقلاب
ایرن رزمنده آزاده تصریح کرد: به اتفاق گروهی از برادران آزاده در تاریخ 2شهریورماه 69 به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشتیم و اولین گروهی بودیم که محضر مبارک مقام معظم رهبری(مدظله العالی) شرفیاب شدیم و من از طرف همه دوستان در حضور رهبر معظم انقلاب نوحه سرایی نمودم .
امتحان الهی
موسوی با بیان اینکه رشادت های رزمندگان در دوران اسارت برگ زرینی از افتخارات فرزندان این سرزمین است،گفت: در اردوگاه آرام آرام بر سختی ها سوار شدیم و همه شکنجه ها را فراموش کردیم و به زندگی اسارتی مان مشغول شدیم درحالی که دشمن به ستوه آمده بود و دیگر کاری از آنها ساخته نبود ،بدلیل اینکه آزادگان عزیز دربند راه خود را پیدا کرده بودند و با تحمل بدترین شکنجه ها اجازه به دشمن نمی داند که برای ما تعیین تکلیف کنندو به این نتیجه رسیدیم که در هر شرایطی شکرگذار باشیم و از اینکه خداوند ما را در معرض امتحان قرار داد به خود می بالم.
دوران خودسازی
این آزاده سرافراز تصریح کرد:امروز ایران اسلامی به برکت خون شهیدان و مجاهدت رزمندگان اسلام در امنیت ، آرامش و در اقتدار کامل بسر می بردو ایران اسلامی در بالاترین سطح قدرت نظامی در منطقه قرار دارد و هیچ دشمنی جرات تعرض به آن را نخواهد داشت.
وی درادامه خواستار انتقال ارزشها و دستاوردهای دفاع مقدس به نسل کنونی شد و یادآور شد : دوران اسارت دوران خودسازی روحیه شهادت طلبی جهاد فی سبیل الله بود از مسئولین ودولتمردان صادقانه می خواهم برای مردم کار کنند و در همه شرایط پشتیبان ولایت فقیه باشند.
انتهای پیام/م
نظرات کاربران