نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
26. اسفند 1397 - 12:32
ابن شهر آشوب به سند معتبر از حکیمه خاتون، صبیه‌ محترم امام موسی کاظم (ع) روایت کرده است: «روزی برادرم حضرت رضا (ع) مرا طلبید و فرمود: ای حکیمه! امشب فرزند مبارک خیزران"همسر مکرمه امام رضاعلیه السلام" متولد می شود باید که در وقت ولادت او حاضر باشی.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،در کتاب ترجمه  إثبات الوصیة لعلیّ بن أبی طالب نوشته علی بن حسین مسعودی، ترجمه محمد جواد نجفی (ناشر: اسلامیه) صفحه 407 این چنین آمده است: « از حکمیه خاتون دختر حضرت موسی بن جعفر روایت شده : موقعی که مادر امام محمد تقی(ع) حامله شد من برای امام رضا علیه السلام نامه نوشتم که کنیزک تو سبیکه حامله شده، آن حضرت در جواب من نوشت: سبیکه در فلان ساعت و فلان روز و فلان ماه حامله شده، وقتی که وضع حمل کرد تو مدت هفت روز پیش او باش ».

در کتاب منتهی الامال نوشته مرحوم حاج شیخ عباس قمی، جلد دوم، باب یازدهم، صفحه 1076 و 1077 آمده است: « اما کیفیت ولادت آن حضرت چنان است که علامه مجلسی (ره) در جلاء العیون ذکر کرده است؛ فرمود: ابن شهر آشوب به سند معتبر از حکیمه خاتون، صبیه‌ محترم امام موسی کاظم (ع) روایت کرده است: «روزی برادرم حضرت رضا (ع) مرا طلبید و فرمود: ای حکیمه! امشب فرزند مبارک خیزران{همسر مکرمه امام رضا(ع)} متولد می شود.

 باید که در وقت ولادت او حاضر باشی. من در خدمت آن حضرت ماندم. چون شب درآمد مرابا خیزران و زن قابله در حجره آورد. چراغی نزد ما افروخت و در را به روی ما بست. چون او را درد زاییدن گرفت، او را بر بالای طشت نشاندیم، چراغ ما خاموش شد. از خاموش شدن چراغ مغموم گشتیم. آنگاه دیدیم که آن خورشید امامت از افق رحم طالع گردید و در میان طشت نزول نمود.

 بر آن حضرت، پرده نازکی مانند جامه احاطه کرده بود و نوری از آن ساطع بود که تمام حجره منور شد. ما از چراغ مستغنی شدیم. پس آن نور مبین را برگرفتیم و در دامن خویش گذاشتیم و آن پرده را از خورشید جمالش دور کردیم.

 ناگاه حضرت امام رضا (ع) به حجره درآمد، بعد از آن که او را در جامه‌های مطهر پیچیده بودیم. آن گوشواره عرش امامت را از ما گرفت و در گهواره عزت و کرامت گذاشت. آن مهد شرف و عزت را به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو. چون روز سوم ولادت آن حضرت شد، دید حقیقت بین خود را به سوی آسمان گشود. به جانب چپ و راست خود نظر فرمود و به زبان فصیح ندا کرد: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» چون این حالت غریب را از آن نور دیده، مشاهده کردم، به خدمت حضرت شتافتم. آنچه دیده و شنیده بودم به خدمت آن حضرت عرض کردم. حضرت فرمود:آنچه بعد از این از عجایب احوال او مشاهده خواهی کرد، زیاده است از آنچه اکنون مشاهده کردی».

در کتاب عیون المعجزات به سند معتبر از کلیم بن عمران روایت کرده است که گفت: «به خدمت حضرت امام رضا (ع) عرض کردم: دعا کن حق تعالی تو را فرزندی کرامت فرماید. حضرت فرمود: حق تعالی به من یک پسر کرامت خواهد کرد و او وارث امامت من خواهد بود.

چون حضرت امام محمد تقی (ع) متولد شد، حضرت فرمود: حق تعالی به من فرزندی عطا کرده، که شبیه به موسی بن عمران (ع) است، که دریاها را می شکافد، نظیر عیسی بن مریم (ع) است که حق تعالی مادر او را مطهر گردانیده بود و طاهر و مطهر آفریده شده بود.

سپس حضرت فرمود: این فرزند من به جور و ستم کشته خواهد شد. اهل آسمان بر او خواهند گریست. حق تعالی بر دشمن، کشنده و ستم کننده بر او غضب خواهد کرد. بعد از قتل، او از زندگانی بهره نخواهد برد و به زودی به عذاب الهی واصل خواهد شد. در شب ولادت آن حضرت تا به صبح در گهواره با او سخن می گفت و اسرار الهی را به گوش الهام نیوش او می رسانید».

 مشهور است که رنگ مبارک آن حضرت گندمگون بود. بعضی نیز سفید گفته‌اند؛ میانه بالا بود. معروف است که نقش خاتم آن حضرت؛ «نعم القادر الله» بود. تسبیح آن حضرت در روز دوازدهم و سیزدهم ماه است. تسبیح آن جناب این است: «سبحان من لایعتدی علی اهل الملک، سبحان من لایواخذ اهل الارض بالوان العذاب سبحان الله و بحمده.».

در دُر النظیم از حکیمه نقل کرد: حضرت جواد (ع) در روز سوم ولادتش عطسه کرد و گفت: «الحمد الله و صلی علی سیدنا محمدا و علی الایمه الراشیدین.».

در کتاب تنقیح المقال فی علم الرجال (رحلی)، جلد سوم ،نوشته عبد الله مامقانی صفحه 76 (ناشر: مطبعه المرتضویه) این چنین نوشته شده است: «حكيمة بالكاف كذا و فى حكيمة الّتى تاتى انش تع و امّا حليمة بالّلام فمن تصحيف العوام قال السّروى فى المناقب حكيمة بنت ابى الحسن موسى بن جعفر (ع) قالت لمّا حضرت ولادة الخيزران ام ابي جعفر (ع) دعانى الرّضا (ع) فقال يا حكيمة الصغرى ولادتها و ادخلى و اياها و القابلة بيتا و وضع لنا مصباحا و غلق الباب عليهما و لما اخذها الطّلق طفى المصباح و بين يديها طشت فاغتمت بطفى المصباح فبينا نحن كذلك اذ بدر ابو جعفر الى الطّشت و اذا عليه شيء رقيق كهيئة الثّوب يسطع نوره حتى اضاء البيت فابصرناه فاخذته و وضعته فى حجرى و نزعت عنه ذلك الغشاء فجاء الرّضا و فتح الباب و قد فرغنا من امره فاخذه و وضعه فى المهد فقال يا حكيمةالزمى مهده قلت فلمّا كان فى اليوم الثّالث رفع بصره الى السماء ثم قال اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه فقمت وعرة فزعة فاتيت ابا الحسن (ع) فقلت له قد سمعت من هذا الصبّى عجيبا فقال و ما ذاك فاخبرته الخبر فقال يا حكيمة ما ترون من عجائبه اكثر ».

در کتاب ره توشه عتبات عالیات نوشته جمعی از نویسندگان،ناشر نشر تهران،سال چاپ 1388 ص348 اینچنین آمده است: «حضرت امام جواد عليه السلام با آنكه عمر زيادى نكردند و در جوانى (بيست و پنج سالگى) به شهادت رسيدند، امّا با اين حال، با اهتمام آن حضرت، شاگردان بسيارى پرورش يافتند؛ از جمله: صفوان‌بن يحيى، عبدالعظيم حسنى، على‌بن مهزيار اهوازى، فضل‌بن شاذان، محمّدبن ابى‌عمير، محمدبن سنان زاهرى خُزاعى و. . . برخى از زنان از جمله حكيمه (دختر امام جواد عليه السلام) و حكيمه (دختر امام رضا عليه السلام) و حكيمه (دختر حضرت موسى‌بن جعفر عليه السلام) نيز از روايان آن حضرت بوده‌اند.

انتهای پیام

نظرات کاربران

تازه های سایت