به گزارش آفتاب جنوب، «روایت تاریخ» شاید یکی از جنبههای مثبتش «عبرتآموزی» باشد که هست؛ اما بیشک یکی دیگر از نتایج مثبت و مهمش «شناخت جریانهای سیاسی» است. سابقه، خاطره و روایتی که از جریانها و چهرههای سیاسی در ذهن مردم باقی میماند، ناشی از عملکرد آنها در دوره های گذشته است... اینکه کدام جریانها در کدام مقاطع تاریخی چه مواضع و عملکردی داشتهاند و در مواقع حساس نسبت خود را با رهبری، مردم، اصول انقلاب و دشمنان انقلاب چگونه تعریف کردهاند ملاک و معیاری برای اعتماد یا عدم اعتماد دوباره مردم به آنهاست.
دوران هشتساله اصلاحات را به جرأت میتوان دوره «فعال ما یشاء» دانستن طیفهای مختلف اصلاحطلب و چپ در عرصه سیاسی کشور و سطوح مختلف مثل شورای شهر، مجلس، دولت، مطبوعات و دانشگاه دانست.
2 سال اول حاکمیت دولت اصلاحات را باید دوره «جنون اصلاحطلبی» دانست چر اکه چپهای لیبرال شده سرمست از رأی بیستمیلیونی خاتمی، هرروز دنبال ساختارشکنی جدید و فتح سنگری در نظام بودند. مطبوعات زنجیرهای و تریبونهای متعدد اصلاحات هم هرچند وقت یکبار هماهنگ و همصدا موج تخریبها و فشارهایشان را روی یک موضوع متمرکز میکردند. از زیر سؤال بردن امام به بهانه دفاع از آیتالله منتظری و نهضت آزادی و رابطه با امریکا گرفته تا حمله به مبانی و مفاهیم دینی و انقلابی.
آشوب 18تیر 1378 که به «حادثه کوی دانشگاه» معروف شد یکی از مهمترین نقاط عطف این دوره 8 ساله است که در شکلگیری اتفاقات سالهای بعد نیز مؤثر است و هرچند وقت یکبار مورد رجوع واقع میشود. این روزها که برخی متصدیان فتنه سال 78 و سال 88 جزو مسئولان و مدیران میانی دولت هستند، ضرورت بازخوانی وقایع هجده تیر را بیشتر میکند؛ هرچند که جایشان در مصاحبههای این پرونده به علت «حاضر نشدن به مصاحبه» و «عدم تمایلشان به صحبت دراینباره» خالی مانده است.
در پرونده «ماموریت در تابستان» به بررسی ابعاد غائله 18 تیر و تبعات این فتنه برای کشور میپردازیم و در گفتوگوهای جداگانه با مسئولان اجرایی و نظامی موثر در کنترل این پرونده از جمله برخی از فرماندهان سپاه که در نامهای به خاتمی به او نسبت به ادامه آن بحران هشدار دادند، بخشهای جدیدی از این پرونده 17 ساله را بازخوانی میکنیم.
روایت ماجرای کوی دانشگاه و یک هفتهی بحرانی تهران را بارها و بارها نوشتهاند و خواندهایم. آغازش با طرح اصلاح قانون مطبوعات و تیتر روزنامه سلام، میانهاش آشوبهای کوی دانشگاه و ناراحتی رهبری و پایانبخشش راهپیمایی حماسی مردم در بیست و سوم تیر. اما آنچه این گزارش دربی ترسیم آن است، توصیف نوع نگاه و عملکرد جریانهای مختلف در آن بازه زمانی و ارزیابی آن است.
طوفانی درراه است!
هرچند سالِ تازه شروعشده 78 ماجراهای زیادی به خود دیده بود، رسانههای ضدانقلاب و رادیوهایشان از اتفاقات مهمی در ایران در آیندهای نزدیک خبر میدادند، هفتم تیر بود که یکی از نشریات آمریکایی در تحلیل اوضاع آتی ایران نوشت: «بیشتر ناظران در تهران بر این اعتقادند که تابستان امسال شاهد یک آزمون حیاتی قدرت و حتی شاید دور نهایی رویارویی جدی بین جناح محافظهکار و اصلاحگرایان خواهد بود. اصلاحطلبان یک تابستان سیاسی داغ را در پیش روی دارند تا جناح محافظهکار را از میدان مبارزه خارج نمایند.»
«گری سیک» مشاور امنیت ملی در دولتهای کارتر و ریگان هم از «روزهای آینده» خبر داده و گفته بود: «برای آنها که خواستار توسعه سیاسی هستند زمان بسیار خطرناک است. در طی دو سال گذشته علیرغم وجود حمایت تبلیغاتی و فیزیکی، این افراد در نگاهداشتن خود، شجاعت به خرج دادهاند و شجاعت آنها در «روزهای آینده» به نمایش گذاشته خواهد شد.»
علی لاریجانی رئیس سازمان صداوسیما هم در سفرش به اروپا زمزمههای اینچنینی را شنیده بود، سردار فضلی بعدها دراینباره گفت: آقای لاریجانی گفتند که اخیراً من چند سفر اروپایی داشتم و در این سفرها یکچیزی ذهن من را درگیر کرده است. آقای لاریجانی گفتند در فرانسه و برخی از این کشورها میگویند «یک حادثهای در راه است!»
تیتر یک «سلام»؛ عملیات انتحاری
جریان چپ که تنها تریبونش در نیمه ابتدایی دهه هفتاد روزنامه «سلام» بود؛ پس از روی کار آمدن دولت وارد دوران روزنامههای زنجیرهای شد.، چپهای منزوی دوران کارگزاران که همهچیز را ازدسترفته میدیدند؛ حالا که ناباورانه همهچیز را به دست آورده بودند قلمبهدست شده بودند تا انتقام بگیرند.
این لجامگسیختگی مطبوعاتی که یک سال بعد رهبر انقلاب آن را «شارلاتانیزم مطبوعاتی» لقب دادند در سایه حمایتهای تمامقد دولت و وزارت ارشاد وقت باعث شده بود عناصر ضدانقلاب شناختهشده و جریانهایی مثل نهضت آزادی و ورشکستگان سیاسی دو دهه گذشته نیز وارد میدان شوند.
زنجیرهایها گاهی به بهانه دادگاه کرباسچی، گاهی استیضاح عبدالله نوری، گاهی قتلهای زنجیرهای و گاهی استیضاح مهاجرانی همهچیز را زیرسوال میبردند و با دروغبافی و ایجاد تشنج در فضای عمومی جامعه به هرکس دلشان میخواست حمله میکردند. از مبانی دینی و مذهبی، ارزشهای اسلامی و انقلابی گرفته تا عملکرد انقلاب در دو دهه گذشته.
این فضا باعث شد مجلس پنجم که ماههای آخر عمرش را سپری میکرد اصلاح قانون مطبوعات را در دستور کارش قرار دهد. زنجیرهایها در مطبوعاتشان ساز مخالفت با این طرح را کوک کردند و توپخانه علیه این طرح روشن شد؛ اما فضای داخل مجلس با تیترهای روزنامهها فرق داشت و این طرح موافقان زیادی داشت و احتمال رایآوری آن بالابود.
هنوز یک سال از ماجرای قتلهای زنجیرهای و موجسواری اصلاحطلبان نمیگذشت و آنها بهخوبی میدانستند که اگر بتوانند زلف این طرح را به نام سعید امامی گره بزنند همهچیز زیرورو خواهد شد. کمکم زمزمههایی از جانب اصلاحطلبان مطرح شد که این طرح اساساً مبتنی بر پیشنهادی است که سعید امامی به وزیر اطلاعات داده است و نامهی آن نیز موجود است.
مجید انصاری لیدر فراکسیون اقلیت مجلس و عضو مجمع روحانیون که تصمیم گرفته بود این نامه را در تریبون مجلس قرائت کند منصرف میشود، ولی این به معنای بیمیلی اصلاحطلبان به موجسواری با این نامه نیست.
یک روز قبل از بررسی نهایی و رأیگیری طرح در مجلس روزنامه سلام -که مدیرمسئولش موسویخوئینیها دبیر مجمع روحانیون و سردبیرش عباس عبدی است- تیتر یک خود را به نامه مذکور اختصاص میدهد و نوشت «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» هرچند این اقدام انتحاری خوئینیها هم اثری نبخشید و طرح تصویب شد، اما این آغاز آشوب یکهفتهای تهران بود.
شورش در شهر
چپهای زنجیرهای که بهخوبی میدانستند چه ریسکی کردهاند، شروع به رجزخوانی میکنند و از هزینهی برخورد با سلام و موسویخوئینیها و اصلاحات سخن میگویند. حزب مشارکت 16 تیر بیانیهای صادر کرد و نوشت: «اصرار به توقیف سلام میتواند عواقب و پیامدهای زیانباری داشته باشد.»
وزارت اطلاعات شکایتی را علیه روزنامه سلام تنظیم و آن را تسلیم قوه قضاییه میکند و دادگاه ویژه روحانیت نیز روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقهبندیشده توقیف میکند.
پنجشنبه هفدهم تیر وزارت اطلاعات در پی فشارهای سیاسی حامیان دولت خاتمی، ناچار به پس گرفتن شکایتش از سلام میشود. در اطلاعیه وزارت اطلاعات که روز هفدهم تیر در رسانهها منتشر شد آمده بود «بهمنظور جلوگیری از هرگونه تشنج در جامعه شکایت خود را پس میگیریم»؛ اما کوی دانشگاه که در دو سال اخیر به کانون تجمعات اعتراضی علیه نظام تبدیلشده بود، آرامآرام ملتهب میشود
حدود ساعت 10 شب هسته اولیه تجمع با جمعیت حدوداً پانزدهنفره شکل میگیرد و آنها با سردادن شعارهای تحریکآمیز خواستار اجتماع دانشجویان در محوطه خوابگاهها میشوند که با توجه به حضور نیروی انتظامی تجمعکنندگان به داخل کوی برمیگردند. البته شعارها وسنگپراکنیهای تجمعکنندگان و تحریک نیروی انتظامی ادامه داشت و چندین بار هم برخوردهایی بین طرفین صورت میگیرد که یکبار یکی از سربازان توسط جمعیت ربودهشده و بهعنوان گروگان به داخل کوی برده میشود، ولی با وساطت آزاد میشود.
تاجزاده معاون وزیر کشور، محمدرضا خاتمی معاون وزیر بهداشت، مصطفی معین وزیر علوم، فائزه هاشمی نماینده مجلس، عزتالله سحابی، ماشاءالله شمسالواعظین، مجید انصاری و تعدادی دیگر از چهرههای ساسی اصلاحطلب هم داخل کوی هستند و به قول خودشان میکوشند دانشجویان را آرام کنند. هرجند صحبتهایشان و فضای صحبتهایشان بیشتر بنزینی بر روی آتش است. در چند روز آتی چهرههای دیگری مثل عبدالله نوری، هادی خامنهای و محتشمی پور هم در بین اغتشاشگران حاضر شدند.
درنهایت سحر روز هجدهم تیر نیروی انتظامی و جمعی از عناصر لباس شخصی وارد محوطه کوی میشوند. حضور حدوداً سیدقیقهای آنها در کوی با دستگیری و زدوخورد و حاشیههای مهمتر از متن همراه میشود.
صبح روز هجدهم اصلاحطلبان مدعی کشتار و خونریزی در کوی دانشگاه با تلفات بالا میشوند. روزنامههای زنجیرهای روز شنبه با تیترهای طبق معمول هماهنگشان این فضا را به سطح جامعه میکشانند و از کشتهشدگان و مفقودان دم میزنند.
در این مدت آشوبگران به مجهزترین سامانههای ارتباطی و شبکه بیسیم و موبایل مجهز میشوند. مسئلهای که بعدها هم هیچگاه پیگیری نمیشود که کدامیک از نهادهای دولتی این تجهیزات را در اختیار آنها قرار داده است.
اصلاحطلبان و آشوبطلبان؛ «انتقاد و اتحاد» یا «یک بام و دوهوا»؟
تحکیم وحدت اعلام میکند یکشنبه بیست تیر جلوی سردر دانشگاه تجمع برگزار خواهد کرد. تجمعی که با شعار «فرمانده کل قوا پاسخگو پاسخگو» شروع میشود و عملاً به میتینگ جریانات ضدانقلاب تبدیل میشود. برخی چهرههای اصلاحطلب که قصد سخنرانی داشتند «هو» شده و عملاً موفق به صحبت نمیشوند و جمعیت شعار مرگ بر خاتمی سر میدهد.
در همین روز شورای عالی امنیت ملی با صدور بیانیهای توجه به مطالبات دانشجویان را به رسمیت میشناسد. اینجا آغاز انشعاب بین تحکیم وحدت و تندروهایی است که سه روز است فضا را در دست گرفتهاند. آشوبطلبان ایدهی کشاندن آشوبها به فضای شهر را مطرح میکنند و تحکیمیها که خواستار ادامه جریان و تحصن در دانشگاه هستند را به سازشکاری متهم میکنند. درعینحال 15 حزب اصلاحطلب در اطلاعیه مشترکی خواستار برگزاری تجمع عمومی روز چهارشنبه در حمایت از دانشجویان میشوند.
دریکی از همین روزهاست که اغتشاشگران قصد کشاندن درگیریها به سمت محورهای مختلف و نهادهای مهم حاکمیتی مثل صداوسیما، میدان جمهوری و بیت رهبری و وزارت کشور را دارند. تعدادی از آنها به سمت میدان فاطمی میروند و با کندن درب بزرگ آهنی وزارت کشور وارد حیاط آنجا میشوند. تاجزاده با حضور بین آنها روی صندلی میرود و با بلندگوی دستی چنددقیقهای برایشان صحبت میکند. مهمترین حرفی که از او شنیده میشود این است «شما چرا آمدهاید اینجا؟ شما چرا درب وزارت کشور را از جا میکنید؟ اینجا که مال شماست. شما باید جای دیگری بروید و درب آنجا را بکنید.» و پای بلندگوی دستی مدام میگفت: «اینجا متعلق به خود شماست و شما اشتباهی آمدهاید.»
ناطق نوری رئیس مجلس وقت نیز سالها بعد در خاطراتش جلسهی مسئولین عالیرتبه کشور با رهبر انقلاب را نقل میکند که احتمالاً مربوط به غروب دوشنبه است: مقام معظم رهبری از وزیر کشور سؤال کردند (نزدیک غروب بود) «اوضاع چه خبر است؟» گفت که «حاجآقا تظاهرات و ناآرامیها را جمع کردند و بر همهچیز مسلط هستیم» من چون خودم از بعدازظهر قضایا را تعقیب میکردم، خیلی عصبانی بودم، بین حرف پریدم و با تندی گفتم: «آقا ایشان گزارش بیربطی میدهند، اینطور نیست. همینالان در میدان بخارایی، سپاه درگیری دارد. اینها را آقای صفوی بفرمایند. آقای رحیم صفوی گفت: «درست است» جالبتر از همه اینکه خود آقا فرمود: «تنها در میدان بخارایی نیست، شهرری هم الآن آشوب است»، یعنی خود آقا از همه ما بیشتر، خبر داشت» ناطق نهایتاً در جمعبندی نوع نگاه خاتمی نسبت به آشوبها مینویسد «اختلاف من با آقای خاتمی سلیقهای بود و به این معنا که در ماجرای هیجده تیر 1378، قائل بودم که باید سران نهضت آزادی دستگیر، محاکمه و با آنها برخورد قاطع شود، اما ایشان این اعتقاد را نداشت.»
بیانات رهبری؛ آبی بر آتش
دوشنبه 21 تیر رهبر انقلاب در سخنانی از جمله به کوی دانشگاه شدیداً انتقاد میکنند «این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود.» ایشان همچنین با انتقاد از تداوم فضای خشونت بین جامعه خواستار صبر طیف ارزشی جامعه- حتی در مقابل توهین به شخص ایشان- میشوند. «مگر من بارها نگفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفاند، هیچکس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟! حتّی اگر یکحرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبانآورند - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - بازهم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید. نیرویتان را برای آن روزی که کشور به آن نیازمند است، برای آن روزی که نیروی جوان و مؤمن و حزباللهی باید در مقابله با دشمن بایستد، حفظ کنید، والاّ حالا فرض کنیم یک جوان، یا یک دانشجوی فریبخوردهای هم حرفی زد و کاری کرد؛ چه اشکالی دارد؟ من از او صرفنظر میکنم.»
در همین روز آشوبطلبانی که قصد دارند تشنجهای این چندروزه را به سطح شهر بکشانند در برخی نقاط دیگر مثل بازار و حتی شهرری دست به ناامنی و اغتشاش میزنند و شهر را ناامن میکنند. یک روز بعد رهرانقلاب با مشاهده انفعال دولت و عدم قاطعیت در برخورد با اغتشاشگران در پیامی مهم خطاب به ملت ایران و نیروهای انقلابی بهویژه نیروهای مخلص و بسیجی، خواستار حفظ هوشیاری و آمادگی لازم برای مقابله این فتنه بزرگ شدند.
چشمهای نگران سپاه و بسیج
بسیج دانشجویی که آن روزها در حال تجربه فضایی متفاوت است، میکوشد فضا را مدیریت کند. تا روز دوشنبه و پس از سخنرانی رهبر انقلاب افراد بسیج دانشجویی کموبیش در کوی حضور دارند و سعی میکنند با استفاده از آشناییها و چانهزنی با تحکیم وحدتیها فضا را آرامتر کنند.
پس از سخنرانی 21 تیر رهبر انقلاب و پیامی که روز بعد صادر میکنند، بسیج دانشجویی تصمیم میگیرد تجمعی برگزار کرده و خواستار خروج عناصر غیر دانشجو از کوی و دانشگاه شود. اما با موضع عجیب وزارت کشوریها روبرو میشود. علیرضا زاکانی مسئول وقت بسیج دانشگاه تهران تماس تلفنی با حقشناس، مدیرکل سیاسی وزارت کشور را اینگونه روایت میکند: «گفت خواسته ما این است که شما این تجمعی که میخواهید بگذارید بهصورت مشترک با دفتر تحکیم برگزار کنید که من بحث خودی و غیرخودی را مطرح کردم و گفتم من این انجمن اسلامی را غیرخودی نمیدانم، ولی مسیری که الآن دارند میروند مسیر خلافی میدانم؛ ما میخواهیم آب بریزیم روی این آتش و اینها میخواهند نفت بریزند! چطور میشود ما باهم یک تجمع برگزار کنیم. یادم است ایشان گفت که شما ملاکها را تغییر دهید و روی بحث خودی و غیرخودی تأکید نکنید و بحث خشونتطلب و غیر خشونتطلب را جایگزین آن کنید؛ گفت آن موقع نهضت آزادی هم میتواند در تجمعات بسیج شرکت کند، من گفتم من متأسفم برای مدیرکل سیاسی کشور که این نگاه را دارد و دقت نمیکند که اینهایی که دارند آشوب میکنند سر سفره نهضت آزادی ارتزاق کردهاند.»
درنهایت هم صبح سهشنبه صداوسیما به نقل از وزارت کشور اعلام میکنند این وزارتخانه برای هیچ تجمع و راهپیمایی مجوزی صادر نکرده است.
* خیابان جمهوری خط قرمز است
دریکی از تجمعات که اغتشاشگران به سمت خیابان آذربایجان و بیت رهبری حرکت میکنند، سردار رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه که بهخوبی میداند سرنخ قضایا کجاست با دفتر رئیسجمهور تماس میگیرد و اعلام میکند خیابان جمهوری خط قرمز است.
از سوی دیگر تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه نیز پس از سخنان دوشنبه رهبر انقلاب خطاب به رئیسجمهور وقت نامهای گلایهآمیز مینویسند. آنها با انتقاد از فضاسازی سنگین روزهای اخیر علیه نیروی انتظامی و کوچک نمایی آشوبطلبیها مینویسند « حمله به کوی دانشگاه همانطوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علیرغم اینکه سختترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت اما همه مردم به دلیل ناپسندی عمل انجامشده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پر ابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟
جناب آقای رئیسجمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آنقدر دیر و غیرقابلجبران است که قابل تصور نیست.در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرتعالی اعلام میداریم کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمیدانیم.»
* ماجرای مخالفت خاتمی با ورود سپاه برای تأمین امنیت تهران
سردار رحیم صفوی سالها بعد سنگاندازی دولتیها برای آرام کردن فضا را اینگونه شرح میدهد: « تقریباً پنج یا شش روز بود که از فتنه 18 تیر میگذشت و ما در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که دکتر حسن روحانی دبیری آن را بر عهده داشت اظهار داشتیم که نیروی انتظامی دیگر خسته شده و نمیتواند ادامه دهد، چون 5، 6روز است که آنها تهران را به آتش کشیدهاند و باید دیگر سپاه پاسداران و بسیج وارد عرصه شوند که وزیر کشور وقت مخالفت میکرد. این در صورتی بود که امنیت تهران بر عهده سپاه پاسداران است و حتی گفتوگوی تندی هم بین اینجانب و وزیر کشور صورت گرفت که درنهایت با مصوبه حضرت آقا سپاه و بسیج وارد عرصه شد و بدون تیراندازی و تلفات انسانی ظرف چند ساعت ماجرا را تمام کرد.»
گفته میشود در جلسات پیشین شورای امنیت ملی به دلیل عدم حضور روحانی، خاتمی این جلسات را اداره میکرده و با ورود سپاه به ماجرای تأمین امنیت تهران مخالفت میکرده؛ اما روحانی پس از بازگشت از سفر فرانسه در جلسهای که تشکیل میدهد با اعطای مجوز به سپاه و بسیج موافقت میکند.
23 تیر دریای ملت
پس از سخنان رهبر انقلاب و پیام ایشان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برای راهپیمایی و تجمع حمایت مردم از نظام و ولایت در روز چهارشنبه در دانشگاه تهران اعلام فراخوان میکند. در بین مسئولان برای اینکه چه کسی سخنران باشد اختلاف است. هاشمی رفسنجانی، خاتمی و ناطق نوری هریک به دلیلی از سخنرانی رو برمیگردانند و نهایتاً حسن روحانی دبیرشورایعالی امنیت ملی که بهتازگی از مسافرت خارج از کشور برگشته این مسئولیت را بر عهده میگیرد.
روحانی در سخنرانی انقلابیاش با اشاره به اهمیت مقام ولایت و محکوم دانستن هرگونه اهانت به ولیفقیه میگوید «در کدام کشور جهان، حرکتهای آشوبطلبانه اینچنین تحمل میشود اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل میشود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران مسئولین امنیتی نظام، اینگونه حوادث را تحمل خواهند کرد.»
روحانی 14سال بعد در آستانه انتخابان ریاستجمهوری سال 92 آن فضا را اینگونه روایت میکند: «در وقایع 18 تیر بسیار مهم بود که بین کار دانشجویان و کار آشوبگران تفکیک صورت گیرد. همه تلاش ما این بود که به مردم بگوییم اینها که در خیابان اتوبوس آتش میزنند و چادر زن چادری را از سرش میکشند یا به مغازهها حمله میکنند، دانشجو نیستند.عدهای از حرکت و انتقادات دانشجویی سوءاستفاده کردند. ضمن اینکه ما خواستیم ناامنی که در تهران آغازشده بود، سریعتر جمع شود. من فکر میکنم کار بسیار بزرگی انجام شد. در سخنرانی 23 تیر هم گفتم که آمدهایم دامن دانشگاه و دانشجو را تنزیه کنیم. به مردم بگوییم این اقدامات تخریبی ربطی به دانشجویان ندارد. دانشجویان ممکن است انتقاداتی داشته باشند که حق آنهاست.»
17 سال پس از 18 تیر؛ مدعیان دیروز اپوزیسیون خارج نشین امروز
حالا از آن روزهای پرآشوب و التهاب 17 سال میگذرد و غربال ابتلائات و گذشت زمان باعث روشن شدن خیلی مسائل شده است. اصلاحاتیهایی که آن روزها میکوشیدند کاسهی همه تقصیرات را بر سر نیروی انتظامی بشکنند؛ در جریان اتفاقات سالهای بعد نشان دادند هر بار دنبال «بهانه»ای میگردند تا به هر وسیلهای که شده «اصل نظام» را نشانه بروند. گاهی با کنفرانس برلین؛ گاهی با غائله خرمآباد؛ گاهی با لوایح دوقلو و استعفای دستهجمعی مجلس ششمیها برای تعویق انتخابات و تهدید به خروج از حاکمیت. دراینبین هر بار یک«گوشت قربانی» نیاز بود؛ در قتلهای زنجیرهای وزارت اطلاعات، در کوی دانشگاه نیروی انتظامی و سپاه، در انتخابات شورای نگهبان.
سالها گذشت تا چرخِ روزگار به سال 88 رسید بازهم این اصلاحطلبان بودند که «نانجیبانه» و این بار با «دروغ تقلب»در برابر جمهوری اسلامی صفآرایی کردند.
علی افشاری، احمد باطبی، اکبر عطری و برخی دیگر از تندروهای تحکیم وحدت و عناصر آشوبهای فتنه 78 و چهرههایی مثل گنجی، مهاجرانی و سازگارا سالهاست در بیبیسی و صدای آمریکا و ارگانهای مطبوعاتی تحتالحمایه دشمنان انقلاب مشغول هستند. همانطور که فعالین فتنه 88 مثل اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی در این شبکهها مهمان میشوند. چهرههای تندروی اصلاحطلب مثل فائزه هاشمی، تاجزاده، حجاریان، عبدالله نوری و امثالهم هم سالهاست رسماً نه؛ اما غیررسمی ترجیح میدهند خود را «در برابر جمهوری اسلامی» و بهعنوان «اپوزیسیون داخل نشین» تعریف کنند. و اینها جدای از بدنهی میانی روزنامهنگارانی است که دو دهه است بدنهی رسانههای ضدانقلاب خارجی را فراهم میکند.
نظرات کاربران