به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،همين كافي ست كه قبول كرده ايد دوره بعد از آقاي پاكدل يعني دوره اربابتان دوره گَندپيش است و تلاش مي كنيد با مقايسه دوره آقاي پاكدل با دوره آقاي رحمتي، نقطه ضعفي بيابيد،نقدها و افشاگري هاي آقاي پاكدل آنقدر عصبانيتان كرده كه حرمت قلم را هم نگه نمي داريد و به جاي نوشتن، با آن چنگ مي زنید و گاز می گیرید.
مدعي جذب ضابطه مند!
پاهاي نداشته غلامي ها يعني چه؟! دهانتان را گِل بگيريد. بزرگترين داشته هاي غلامي ها و اين ملت همين به زعم شما نداشته هاست.برادر عزیز شما كه مدعي جذب ضابطه منديد، خودتان چگونه در سازمان برنامه و بودجه بكار گرفته شديد؟.پروژه هاي زمان آقاي پاكدل بيشتر بودند با اين تفاوت كه پيمانكار، مشاور و مهندس ناظرشان پسر عمه، داماد يا خواهرزاده پاكدل يا نماينده وقت نبودند.
جناب آقای عكاشه!
با سلام؛
مشخص است چقدر اتاق فكر وارفته اربابتان اين روزها عصباني است و كم آورده است كه همه چيز را قاطي كرده و گويا اين متن را يک فرد مبتدي و كسي نوشته كه تاكنون يك انشا هم ننوشته است. ناگفته پیداست آنقدر از دست نقدها و افشاگريهاي پاكدل عصباني هستيد كه حرمت قلم را هم نگه نمي داريد و به جاي نوشتن با آن چنگ مي زنيد و گاز می گیرید. البته انسانهاي بزرگ مانند آقاي پاكدل وقتي دست به كارهاي بزرگ مي زنند آماده هر گونه هجمه و پرداخت هر هزينه اي هستند ولي انتظار هست در مبارزه سياسي هم خدا، انسانيت، شرف، وجدان و مردانگي مد نظر باشد كه مدتيست در اتاق فكرتان قيد همه را زده ايد.
هيچ دفاعي نداريد
آنچه مهم است و پاسخگويي را تقريبا منتفي مي كند اين است كه از دوره بعد از آقاي پاكدل و به عبارتي دوره اربابتان هيچ دفاعي نداريد و پذيرفته و اعتراف كرده ايد كه واقعا دوره گَندَپيش است و مجبور شده ايد نه به دوره قبل از آقاي پاكدل يعني دوره آقاي فولادي وندا و نه قبل از آن يعني دوره آقاي بشيري، بلكه به قبل از همه آنها يعني دوره آقاي رحمتي برگرديد تا بتوانيد دوره آقاي پاكدل را با بهترين دوره (به زعم خودتان) مقايسه كنيد.
حال آن كه ضمن احترامي كه براي آقاي مهندس رحمتي قائليم اولاً يكي از مهمترين مديران ايشان يعني مدير عمليات آقاي پاكدل بود، ثانياً تيم آقاي پاكدل حتي با مقايسه يك به يك از دوران آقاي رحمتي قويتر بودند و بعلاوه اينكه بچه هاي نفت گچساران بودند و ثالثاً كارهاي فني و عملياتي فن آوريها و به ويژه خدمات به شهر و مردم و جوانان در زمان آقاي پاكدل به مراتب بيشتر بود ولي به هرحال جاي تأسف است كه حتي شما، تاكيد مي كنم حتي شما، دفاعي از دوره بعد از آقاي پاكدل نداريد و آنرا به عنوان دوره گند پيش قبول داريد.
پاي نداشته غلامي ها !!
گفته ايد: پاي نداشته غلامي ها !!، بايد دهانتان را گل بگيريد كه در مورد شهداي زنده اينگونه حرف مي زنيد. تمام داشته هاي غلامي ها و اين ملت، همين به قول شما "نداشته هايشان!" هستند. اينكه چنين جسارتي پيدا كرده ايد، نتيجه تفكر كثيف و زشت مورد حمايت اتاق فکر اربابتان هست و گرنه خوب مي دانيد پاكدل چگونه جانانه در هر شرايطي از غلامي دفاع مي كند و شما و اربابتان بر او مي شوريد.
گفته ايد آقاي افكار: مطالبتان آنقدر از روي بغض و كينه بوده اند كه به بديهي ترين چيزها فكر نكرده ايد. در زمان انتصاب آقاي پاكدل، آقاي افكار در شرف بازنشستگي بودند و لذا بعد از ايشان آقاي پاكدل به عنوان مدير عمليات و عضو هيات مديره نفر اول بودند و مي توان گفت اين انتخاب تنها انتخابي بود كه دقيقا براساس شايسته سالاري و ارشديت بود.
جذب هاي فله اي
ازجذب گفته ايد: درخصوص جذب كه آقاي پاكدل در نقد هفتم با بيست و سه صفحه مستند پاسخ همه ياوه گويي های اربابتان و مواجب بگیرانش را داده اند و بر همگان ثابت كرده اند كه در آن زمان جذب براساس ضابطه و معرفي اداره كار و آزمون بود ولي ارباب شما همه ضوابط را نابود كرد و جذبهاي فله اي نه تنها در نفت بلكه در همه سازمانها، ادارات و شركتها مربوط به اين دوره است و هر روز ليست آنها منتشر مي شود و لاجرم سكوت مي فرمايند و مي فرماييد. لااقل شما كه ميدانيد خودتان بدون هيچ فراخوان و ضابطه اي و فقط بخاط سرسپردگي در سازمان برنامه وبودجه مشغول بكار شده ايد، كمي حيا كنيد! حتما" میدانید که قضیه جذب توسط جریان شما به بازرسی کشانده شد و فقط آقای پاکدل بود که در محکمه سربلند بیرون آمد ولی مدیران عاملِ منصوب اربابتان منجمله مدیری که دکه را به شما داد، به هفتاد ضربه شلاق محکوم شدند.
گفته ايد آقاي حاج جعفري: ايشان که بحمدالله دارای پایگاه مردمی هستند، مي دانند كه آقاي پاكدل چه تلاشهايي در دوره هاي مختلف براي ايشان داشته و همواره حرمتشان را حفظ كرده اند. نياز به نفاق از سوي شما نيست، دستتان رو شده است.
نوچه های تاجگردون ؟
گفته ايد حضور در ستاد انتخاباتي: اتفاقاً آقاي پاكدل تنها مديرعاملي بودند كه در هيچ ستاد يا ميتينگ انتخاباتي حضور پيدا نكردند و حسرت اينكه نوچه های آقای تاجگردون بتوانند يك عكس مانند عكسهاي مديران عاملِ بعد از ايشان در چنين محافلي از ايشان داشته باشند را بر دلشان گذاشتند. ( به آرشيوتان مراجعه كنيد ). ولي آنقدر بزرگ و مورد احترام بودند كه به قول معروف مردم بويراحمد گفتند:" از تو به يك اشاره از ما به سر دويدن"، و زماني كه بنا بر حمايت از كانديد خاصي را داشت، ارباب شما را در آن مناطق راه نمي دادند. بطوريكه با وجود اينكه كانديد مورد حمايتشان نفرسوم شد ولي در آن منطقه نفر اول شد تا شما همچنان بسوزيد.
تسويه حساب سياسي
گفته ايد گوهرهاي گرانبها خانه نشين شدند! اولاً يك نفر در زمان آقاي پاكدل بلا سمت و خانه نشين نشد. ايشان هركسي را پس از دادن سمت مناسب جابجا مي كرد. اتفاقاً بعد از ايشان بود كه با هدف تسويه حساب سياسي و عقده گشايي افراد زيادي از جمله مدير منابع انساني، رييس روابط عمومي، رييس امور حقوقي، رييس خدمات مهندسي و مدير امور مالي بلاسمت و خانه نشين شدند كه برخي از آنها بعد از هفت سال هنوز هم ادامه دارد.
گفته ايد ماشينهاي استيجاري: پاسخ ماشينها استيجاري را در نقد چهارم و پنجم داده اند ولي بد نيست بدانيد دقيقا برعكس فرموده ايد تنها يازده دستگاه در زمان آقاي پاكدل بكارگيري شدند كه در همان نقد نوشته اند طبق چه ضابطه اي بوده و حتي يك دستگاه هم به افراد متمول، پيمانكاران، ليدرها و منتسبين به خوانين داده نشد برعكس دوره بعد از ايشان كه هفتاد و چهار دستگاه تماماً به افراد خاص و با هدف راي گرفتن داده شدند (ليست آنها هم موجود است ).
كميته جذب
گفته ايد چه كساني عضو كميته جذب بوده اند؟ ديگر بايد واقعاً به سنگ پاي قزوين گفت: زكي! لااقل قبول داريد كه آن زمان كميته جذبي بوده و اعضايي داشت. هر چند اعضاي آن بهترين و معتمدترين افراد بودند ولي هر كه بوده اند، حالا شما بگوييد اصلا كميته جذبي هست كه اعضايي داشته باشد؟؟ !! وجود كميته با هر اعضايي بهتر از دستور ارباب و پارتي بازي و تبعيض و بي عدالتي صد در صد نيست؟.
هيچ پسر شهيدي بيكار نيست
از خانواده معظم شهدا گفته ايد: بدون ترديد بهترين برخورد با خانواده شهدا در زمان آقاي پاكدل بود. به گواه خود آن خانواده هاي معظم و نامه هاي تقدير و تشكرشان و به گواه فرمايش آقاي شريعت رئيس وقت بنياد شهيد و امور ايثارگران كه فرمودند: آقاي پاكدل با برنامه ريزي كه شما كرديد هيچ پسر شهيدي بيكار نيست و كسي براي معرفي نداريم.
تفرقه و جدايي ميان بزرگان
از يكي از بزرگان يعني آقاي مهندس جشنساز اسم برده ايد: ايشان بزرگتر از آن است كه از نامشان سوء استفاده كنيد و از آن براي نفاق بهره ببريد. شك نكنيد آقاي جشنساز و خاندان بزرگشان مشي و منش و جريان ارباب شما را نمي پسنديد و كسي كه نامه آقاي جشنساز را در كشو گذاشت مديرعامل دو دوره قبل از آقاي پاكدل بود. دوباره دستور ايشان را بخوانيد و ببينيد كه به چه كسي دستور داده است ، چون آقاي پاكدل در زمان آقاي جشنساز مديرعامل نبودند (حداقل اين را بايد بدانيد) و گرنه همانطور كه حرمت آقاي قلعه باني را داشتند، حرمت آقاي جشنساز را هم داشتند. ( حتماً دستور ايشان را دوباره بخوانيد، البته حتماً خوانده ايد ولي هدفتان تفرقه و جدايي ميان بزرگان شهرستان است، اما كور خوانده ايد. )
آقاي دهشي كه شما او را ابزار قرار داده ايد، داراي راي هيات بدوي بود و هيچ كس مانع ايشان نشد. ايشان بعنوان يك کسی که آوازه اش تا وزارت نفت پيچيده بود و هيچ حرفي هم براي دفاع از خودش نداشت. ايشان را همه مي شناسند، جالب است كه همين الان هم با رأي هيات اخراج شده و چند ماه است در به در دنبال برگشت مجدد به كار است.
آتش زير خاكستر
گفته ايد محيط مقدس نفت: اين محيط زماني از تقدس مي افتد كه نوچه ها جاي نخبه ها را بگيرند و هر كس به هر چه مي خواهد مي رسد و منافع سازمان فداي منافع افراد مي شود. ( مانند همان موقع كه شما دنبال گرفتن دكه بودي ولي آقاي پاكدل باج نداد اما بعد از ايشان توانستي يك دكه بگيري و سالهاست بخاطر يك دكه قلمت را اجاره داده اي و حاضر نيستي واقعي تهاي زمان آقاي پاكدل را ببيني). و گرنه شايسته است كه در هر زماني با هر ارتباط و هر اتفاق نامتعارفي برخورد شود نه اينكه پرونده در هيات تحت رسيدگي باشد و توسط اتاق فكر و مسئولين نفت تكذيب شود و سپس بجاي جسارت در شفاف سازي بخواهند از رسانه ها خواهش كنند كه خبر را دست كاري كنند. به اين مي گوييد آرامش يا آتش زير خاكستر؟.
دروغ به اين بزرگي
گفته ايد جولان ساسيون!: جولان سياسيون الان است كه همه تصميمات را خواهر و برادر و دفتر فلاني مي گيرند و مديران و مسولان بر مبناي برادر يا برادر خانم اين و آن و ميزان فعاليت و هزينه در ستاد و ميزان سرسپردگي و لايك و كامنت انتخاب مي شوند. چرا دروغ به اين بزرگي مي گوييد؟
دلسوز سعيد و محمد غلامي؟
آقاي سعيد غلامي را كه اسم برده ايد در همان حدي بود كه آقاي پاكدل شناخت و خودش هم ثابت كرد كه آقاي پاكدل بهتر از هر كسي او را شناخته بود وخيرش را مي خواست. برنامه حالا خورشيد و آن آبروريزي، علاف شدنش جلوي چشمان ارباب و بيرون كردنشان از گچساران يادتان رفته؟ لااقل همين حكم برکناری پريروز را نمي بينيد؟ اتفاقاً آقاي پاكدل در حالي كه مي توانست، با او بر خورد كند ولي حتي از معرفي او به بهبود محيط كار خودداري كرد هم خودداري كرد تا شرمنده اش كند. چرا دروغ به اين بزرگي مي گوييد؟ اگر شما دلسوز سعيد و محمد غلامي هستيد چرا دراين مدت اربابتان و تيمش با آنها اينكار را كرده و به اين روزشان انداخته اند؟ پس به فكر اينها هم نيستيد. فقط از آنها بهره برداري سياسي كرديد و الان هم ميخواهيد ابزار نفاق قرارشان دهيد ولي فكر كنم ديگر اين عزيزان هوشيار شده باشند.
گفته ايد موارد زياد است: شما تا همين جا هم حتي از يك پرونده يا يك تخلف واقعي و مستند از زمان پاكدل اسم نبرده ايد چون پرونده ي خاص و قابل ذكري نبوده است. هر چه گفته ايد فقط دروغ و زاييده ذهن اتاق فکر ارباب هست. اگر بنا بر دروغ باشد با اين وجدان و تبحري كه داريد مي توانيد ساعتها دروغ بنويسيد!
اربابتان مرید مي خواهد نه مدير
گفته ايد ديگر آن دوران برنمي گردد: البته خودتان گفته ايد خيلي ها مي گويند يادش بخير، ولي بدانيد بارها از آقاي پاكدل خواسته شده است كه برگردد و سروساماني به نفت گچساران بدهد ولي ايشان حاضر به برگشتن نبوده است چون معتقد است كه در جاهاي جديد مثمر ثمرتر است و در حد توان در گچساران خدمت نموده و با وجود ارباب شما نمي توان سر و ساماني داد چون اربابتان مرید مي خواهد نه مدير.
گفته ايد تخريب مديران: از ويژگيهاي آقاي پاكدل حمايت محكم و مستمر از مديرانش بود و هست و شما خوب مي دانيد منظور آقاي پاكدل چيست. دستتان رو شده نمي توانيد نفاق افكني كنيد. آن آقاي ارسلان نجفي هم كه خواسته بودند بهره برداري كنند كور خوانده اند. اتفاقاً آقاي پاكدل به آقاي داودي تبريك گفتند كه شما و ايشان با اسم بردن از امثال آقایان شاهرخ داودي و عوض زاده مي خواهيد افكار عمومي متوجه كساني كه به هم چيز گند زده و نهادهاي نظارتي خواهان بركناري آنها هستند نشوند. لطفا خوبان نفت را فداي گندهاي خودتان نكنيد.
افتتاح زيرگذر
از نقش مهندس جشن ساز در پروژه ها گفته ايد: هرچند با كمال تأسف مدير عاملي آقاي پاكدل همزمان با معاون وزيري و مدير عاملي جشن ساز نبود و افراد تفرقه افكني از جنس شما و اتاق فكر آقای تاجگردون سعي در فاصله انداختن داشتند ولي آقاي پاكدل همواره اذعان داشته اند كه در همه پروزه ها رد پا و تأثير بسزاي آقاي مهندس جشن ساز مشهود بوده و تنها كسي است كه در نقدهايش قدرداني زحمات ايشان بوده و هست، بر خلاف اربابتان كه در افتتاح همين زيرگذر حتي حاضر نبود اسمي از ايشان بياورد. با اميد خدا شماها قادر به تفرقه ميان نيروهاي توانمند منطقه نخواهيد بود.
عباسي شهردار وقت!
از زيرگذر گفته ايد: زيرگذر دقيقاً پروژه اي بود كه در مديريتهاي قبل از آقاي پاكدل بلااقدام مانده بود و آقاي پاكدل آن را اجرايي و تكميل كرد و ارباب شما و مديرعامل منصوبش فقط با آن عكس گرفتند. كمي به حافظه تان رجوع كنيد يا لااقل از همان آقاي عباسي شهردار وقت بپرسيد.
از پيگيري پروژه ها گفته ايد: اولاً چيزي به اسم كد وزارتي نداريم اين ديگر از آن عباراتي است كه از روي ناآگاهي مي نويسيد. ولي پروژه هاي كوچكي كه مصوبه هيات مديره مناطق را داشتند با جديت تمام پيگيري شدند اما رويكرد وزارت نفت تغيير كرد و بنا شد پروژه هاي بزرگتر و به صورت متمركز اجرايي شوند. لذا پروژه هاي مانند زيرگذر، فرودگاه، بيمارستان بي بي حكيمه، بيمارستان بعثت، مجموعه هاي ورزشي شهيد افراز، شهيد درخشان، شهيد نريموسي، مجموعه باشت، زمين چمن و استخر انتهاي بلوار بعثت، دانشكده نفت و .... اجرا شدند.
عجب رويي داريد
از پروژه هاي زمان پاكدل گفته ايد: طرحهاي زيادي از جمله طرحهاي فوق الذكر انجام شدند و در نقد سوم با طرحهاي هفت ساله دوران اربابتان مقايسه شده اند كه حداقل در يك دوره سه ساله ده برابر دوره هفت ساله طرح ويژه انجام شده است. با اين تفاوت كه طرحها و پروژه ها طبق فرايند صحيح واگذار مي شدند و پيمانكار، مشاور و مهندس ناظر، پسر عمه، داماد يا خواهرزاده پاكدل يا نماينده وقت نبودند. واقعا عجب رويي داريد. كاش بجاي اين همه رو كمي ديد و سوي چشم داشتيد!
راههاي مواصلاتي پروژه هاي ملي بوده از وظايف نفت هم نبودند ولي همين كافي است كه پاكدل را بعنوان مديرعامل نفت هم تراز با نماينده مي دانيد و از ايشان توقع احداث اتوبان داريد كه نشان از توانمندي ايشان است. ضمناً اين جاده ها مصوب دوره قبلي بوده و در هر دوره پيشرفتي داشته اند.
مملو از پارادوكس
گفته ايد فوركست: اگر از فوركست چيزي بدانيد كه مشخص است فقط اسمش را شنيده ايد، متوجه مي شويد فوركست آن دوره هيچ تفاوتي با اين دوره نبايد داشته باشد، چون مديريت فني شركت همان مجموعه هستند، تازه در برهه اي از آن دوره همان آقاي مهندس افكار هم حضور داشته اند. نوشته هايتان مملو از پارادوكس است.
اتفاقاً همانطور كه آقاي پاكدل در جمع بندي نقدهايشان نوشته اند باعث افتخاراست كه تنها مدير و مسئولي است كه عملكردش را در معرض قضاوت قرار داده و از لحظه به لحظه و ذره به ذره آن دفاع كرده است.
تبعیض و بی عدالتی
گفته ايد حالتان به هم مي خورد: مردم از كساني حالشان به هم مي خورد كه منتقدين را بلاك، كامنتهاي مخالف را پاك، بي عدالتي، تبعيض، پارتي بازي ، حكومت خانوادگي ، رانت و سوءاستفاده را رواج داده و در مقابل نقدهاي آقاي پاكدل سكوت كرده اند و از كساني كه در نوشته هايشان اينگونه غيره مستند و به دروغ هر چه مي خواهند مي نويسند و به پاسخهاي مستند توجهي ندارند و حتي ادب و نزاكت را كه از ابتدايي ترين اصول نگارش است، رعايت نمي كنند.
دوره گندپيش!
با همه اينها اينكه پذيرفتيد كه الان دوره گندپيش هست و تلاش كرده ايد تا به گونه اي لااقل دوره آقاي پاكدل را نه با دوره اربابتان بلكه با دوره آقاي رحمتی مقايسه كنيد تا بلكه نقطه ضعقي در آن بيابيد گوياي همه چيز است.«به امید آینده ای بهتر و روزهایی روشن»
سيد ابراهيم موسوي
انتهای پیام
نظرات کاربران