به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،مصطفی جوزانی-گفتند قصه ما به سر رسید!اما رسیدن به سر و بالارفتن آن بر نیزه های خشم و کین، قرن هاست داستان سالانه ما در بیان حقیقتی زنده و تکرار نشدنی است!
داستان از آنجا شروع می شود که مردمانی با دیدن و نگریستن ظلم و ستم در گوشه و اطراف جامعه خود، با نوایی از گلو برخاسته و دستان رو به آسمان، امضای خود را پای نامه های دعوتی برای رسیدن منجی، جهت سر و سامان دادن به اوضاع نابسامانی که همه جا را فرا گرفته و ناقوس ظلم همه جانبه استکبار خارجی و مظلومیت استضعاف داخلی که با برخاستن بوی تعفن قدرت طلبی ها و فساد و رانت های عوامل سواستفاده گر قدرت داخلی همه جا را فرا گرفته است، به صدا در می آید !.
آنان که تحمل این بی عدالتی و تبعیض ها را ندارند، حقیرانه رو به آسمانها کرده و منتظر آمدن منجی خود بوده و هستند! آنان یکسره شعار می دهند که ما دیگر کوفی دوران امیر نخواهیم بود و یکسره شعار ما اهل آن کوفه نیستیم می دهند! شعار و دعای خود را ادامه داده و مشت ها را از خشم ستم خارجی و خیانت داخلی گره کرده و همچنان خود را از منتظران آمدن امام با نوشتن و دعوت نامه هایی که شباهتهای آنچنانی و زیادی با خوانش دعای ندبه امروزی دارد، جار می زنند.
برخی اما منفعل و به اصطلاح استندبای تا رسیدن امام نیستند. زمینه سازیها را برای تشکیل حکومت و سپاه موقت و سازماندهی جامعه کرده و شرایط و فضای شهر را آنچنان تغییر داده که رنگ و بوی علوی به خود بگیرد، از آن سو خرده اتفاقاتی که از طرف برخی جریانات نفوذی و خائن به آرمان آنهاست را قبل از آنی که در جامعه تاثیر گذارد و موثر بر سست عنصرانی که تحت تبلیغ اجانب شامی قرار میگیرند، را قبل از آلودگی و سم پاشی گرفته و محاکمه و فساد و رانت آنها را برای جامعه منتظر آشکار می کنند!.
اما بس نیست چرا که موانع رسیدن به ریشه های آنان همانند سنگ، سخت است! در ادامه همچنان راه زیادی مانده تا رسیدن امام و نتیجه نامه ها و دعاها، اما نمی شود بیکار ماند و منفعل! تا امام خود رسیده و بر مسند نشسته و به اصطلاح پرچم حکومت موقت را تحویل بگیرد.
اگر چرخی در آن شهر میزدی با ظواهر علوی فراوانی برخورد می کردی هر چند در باطن و درون برخی ساختارها، دست اندرکاران شامی صفت، مانعی بر سر راه حکومت و گرفتن رنگ و بوی تام و تمام آن به شکلی علوی می شدند، اما دیگر راهی نمی ماند جز با رسیدن شخص امام! شعارها زیاد است! تلاش ها زیاد! فعالیتها زیاد و فراوان! حتی الامکان جاهایی نظرات نماینده و نائب امام (عام و خاصش بماند) و از قبل انتصاب شده آن حضرت، شاید بر زمین می ماند و باعث دلخوری هایی می شد اما دیگر راهی نبود جز خون دل خوردن و همان انتظار کشیدن ها!.
شعار ما اهل آن کوفه نیستیم همچنان فراوان تکرار می شود! سنگ اندازیها هم به مراتب توسط سست عنصران و نفوذیهای شامی متوقف و تمامی ندارد! فضا و برخی حوادث نشان از آمدن امام می دهد، برخی در تکاپوی بررسی گذشته خود برای احتمال قرار گرفتن در سپاه امام هستند، برخی ترس آمدن امام را دارند، برخی چو انداخته که امام به صغیر و کبیر رحم نکرده! اگر بفهمد تار مویی از زنان بیرون و ناخنک زدنی از مال مردم را در پرونده داریم!.
امام آمد اما در کمال تعجب نه به جامعه منتظر! نه به جامعه ای که مدام شعار العجل سر داده بودند و نامه دعوت نوشته و ندبه خوانده بودند! نه آنجایی که شعار ما اهل آن کوفه نیستیم سر داده بودند! امام راه کج کرده و طبق گفته صریح کلام حق که ایشان خود حقیقت و تفسیر آن کلام است در صحرایی و با نشان کرده های از قبل و با تعداد و شمار سربازانی از قبل تعیین شده به شهادت می رسند.
اگر چه این کشتن نه پایان ماجرا و نه به سر رسیدن قصه، بلکه سرآغاز بیداری حقیقت در مبارزه با ظلم و جور و رسیدن به آن جامعه آرمانی است، اما آنان که زمینه سازی کردند و شعار دادند! و پا پس کشیدند، عدم لیاقت شان دلیلی نداشت جز تنهایی باطنی نائب و نماینده امام.
انتهای پیام
نظرات کاربران