به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،پائولو کوئلیو نویسنده معروف برزیلی در کتاب اخیر خود که بهتازگی ترجمه و چاپشده است اینگونه مینویسد که: در عصر یخبندان خیلی از حیوانات از سرما مردند بنابراین خارپشتها تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند تا گرمای بدنشان آنها را از سرما محافظت کند اما تیغهایشان به بدن همدیگر فرومیرفت. مخصوصاً آنها که بیشتر گرما را دریافت میکردند، بیشتر تیغ را هم حس میکردند. بنابراین تصمیم گرفتند از هم جدا شوند که دوباره بسیاری از آنها مردند… آنها مجبور بودند یکی از این دو راه را انتخاب کنند؛ خطر انقراض و نابودی یا پذیرفتن درد تیغها…
دوستان هم استانیام، داستان امروز زندگی ما همین است. ای کاش خارپشتها میتوانستند وقتی کنار هم قرار میگرفتند خارهایشان را در بیاورند.
خیلی تمایل ندارم در خصوص برخی از موارد اظهارنظر کنم ولی یادداشتها و صحبتهای اخیر خیلی از دوستان بهانهای شد تا این یادداشت را نگارش کنم. تغییر نام استان و اظهارنظر در خصوص آن نشان داد هنوز با آنچه باید باشیم فاصلههای بسیار داریم. فرقی نمیکند؛ نخبه و غیر نخبه یکجور نظر دادیم. داستان خارپشتها مرا به آن واداشت تا یکبار دیگر با مردم استانم به شرح دیگری کلامی بگویم.
هوا سرد است و بسیاری از همنسلهایمان از سرما مردند؛ و ما هم داریم میمیریم. باید با درد پشتهم باشیم. برخی از ماها که گرمای بیشتری میخواهیم و گرمای بیشتری میگیریم، درد بیشتری از خار همنوعانمان میگیریم. ناگزیریم درد خار یکدیگر را تحملکنیم. درد خار و ضرورت کسب گرما برای زندگی، بهانه خوبیست تا به هم نزدیک شویم و درکمان از واقعیت زندگی بالا برود. ضرورت زندگی اجازه نخواهد داد خارهایمان را از خودمان جدا کنیم. خار بدن الزام زندگی ماست، مهم این است که درکمان بالا رود و او را جزئی از ضرورت زندگی بدانیم. هر که نتواند تحمل خار همنوعان را کند از سرمای روزگار میمیرد.
نیاز نیست در عصر یخبندان باشید. همینجا کنار ما عصر یخبندان است. این روزها ایده و نظر میتواند یک خار باشد، پس تحملش کنید. اینکه یک فاسقی به یمن فضای امروز هر چه خواهد گوید، بهحساب خودش میگذاریم ولی اینکه شایستهای آنچه بایسته است نگوید وای بر ما. درد خار دوستانتان را بپذیرید وگرنه همه باهم میمیریم…
انتهای پیام/م
دیدگاهها