به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،اولین بار که به یاسوج رفتم فکر کنم سال ۵۶ یا ۵۷ بود؛ یعنی ۱۱-۱۲ ساله بودم. یادمه یه روز برادرم اومد خونه و گفت امروز یک نفر اعتصاب کرده بود آورده بودنش بیمارستان و میگفت طرف میگه باید اسم استان عوض بشه. نمیدونم و اصلاً نمیدونستم داستان چیه فقط این روزها که بحث اسم تغییر پیش اومده مثل یک خواب اون خاطره به ذهنم خطور کرد اصلاً حساسیتی نداشتم روی اسم استان تا اینکه یه بار که داشتم میرفتم جبهه، دیدم روی معرفینامه اعزام نوشتهشده بود از ک ب به … اول نفهمیدم ک ب چیه و چون بازهم خیلی حساس نبودم فکر کردم ک ب یه رمز جنگیه بین دو سپاه ولی کمکم فهمیدم خلاصه اسم استانمونه و بگذریم بعدها بین استانها و بخصوص بچههای فارس در مورد این دو حرف همیشه بحث بود و شاید بچههای جنگ اینو یادشون بیاد و خوشم نمیومد به استانم میگن ک ب…
خلاصه برامون چندان مهم نبود و چون اصلاً اون زمونا این بحثها نبود. گذشت تا رفتم دانشگاه. یه خانم خیلی محترمی که در قسمت اداره آموزش دانشگاه کار میکرد هر وقت میرفتم تا یه گواهی آموزشی برای نظاموظیفه استان یا آموزشوپرورش بگیریم اسم استان را که سؤال میکرد و اسم استان را بهش میگفتم، میگفت خیلی سخته خودت برگه را بگیر و بنویس.
در دوران خدمتم در سازمان برنامهوبودجه با جدولی که به ریز همه استانها را نوشته بود و رو به روش یه سری عدد یا بودجه نوشته میشد خیلی کار داشتیم و هنوز هم اونایی که اهل بودجه و اعتبار هستند متوجه میشن من چی میگم. از اون موقع که ۲۴ استان بودیم تا حالا که ۳۱ استان هستیم. تنها جایی که اسم استان را زود پیدا میکردیم و میکنیم در همین جدول بود، چون اسم استانمون دراز بود و البته وقتی جلوی اون رو نگاه میکردیم که فقط یه درصد بودجه گیرمون میومد و دلخوشی زود پیدا کردن اسممون هم یادمون میرفت.
کمکم دیگه به اسم استانمون حساس شدم. بالاخره بچه گچساران بودم و کمی حساسیتم بیشتر شد. آخه تو این اسم، گچساران کجاست. اون موقع فقط سه شهرستان داشتیم. بویراحمد، کهگیلویه و گچساران. کمی فکر کردم دیدم شاید ما همون “و” وسط دو اسم باشیم. گفتیم اشکال نداره همینکه بدون این واو این دو کلمه را نمیشه بهم چسبوند و مفهوم استان با واو کامل میشه دلمون رو خوش میکردیم درست مثل همون درازی اسمی که تو جدول بودجه بود.
کمکم فکر کردیم آخه آدم که نباید دلشو به یک واو خوش کنه. این واو زمانی ارزش داره که اون دو کلمه قدر و منزلتش رو بدونن نه اینکه فقط حرف اتصال باشه و زمانهایی که باید یادش باشند، یادش نکنن..
کمکم شهرستانهای دیگه شکل گرفتند. دنا، چرام، باشت، لنده، بهمئی و در آینده شاید شهرستان…. دیگه لنده خودشو کهگیلویه نمیدونه و چرام هم همین و باشت هم خودشو گچساران نمیدونه. دنا هم بعضی وقتها میگه من قدمتم بیشتره و بویراحمد نیستم، دنا که معروفتره. هر چی نماینده محترم کهگیلویه هم در سخنرانیهایش میگه کهگیلویه بزرگ بازهم فایده نداره و دیگه کهگیلویه یکی نیست و بویراحمد هم همین. ما هم کمکم راضی شدیم که دیگه اون واو فقط ما نیستیم و اصطلاحاً واوها زیاد شدند و ما تنها نیستیم…
بعضی از اهلقلم بدون اینکه درد ما گچسارانیها را داشته باشند به فکر افتادند که اسم استان را عوض کنند. بعضی از دانشجویان و کسانی که اینور و اونور رفتن هم اصطلاحاً با این اسم استان حال نمیکرده و نمیکنن، اینا هم گفتند اسم استان را عوض کنید. موضوع با گسترش فعالیت و تردد و سفر و تجارت و اقتصاد و هنر جدیتر شد. تو خاطرات هادی محقق که وقتی رفت پوسان تعریف میکرد که اون طرف خارجی شب رفت رو نقشه گشت و استان ما را پیدا کرد تا حدودی راضیم کرد که کسی بخواد میتونه بره اسم استان منو پیدا کنه ولی پیش خودم فکر کردم هادی هم وقتی میخواست اسم استان را ببره سختش بود یا راحت.
موضوع به اینجا ختم نمیشد در تمام سفرهای رسمی خودم به خارج وقتی میگم نماینده گچسارانم، سؤال میکنند کجای ایران و من هم باید بگم طرفهای جنوب ایران. احتمالاً تجار ما هم کمی سختشونه بخوان اسم استان را در جلسات بگن. درد اونجا بیشتر میشه که هیچ رئیسجمهوری راحت نمیتونه اسم استانمون رو بگه و وزرا هم بدتر. ما هم تو جلسات بخاطر اینکه زحمت نندازیمشون یا خودمون رو راحت کنیم یکی از این دو رو سریع میگیم و میگذریم. یا میگیم کهگیلویه و یا میگیم بویراحمد… البته من هم که تو دل خودم میگم من واو هستم…
حدود دو سال پیش بود که بحث تغییر نام استان پیش اومد، یکی از همکاران نماینده نظر منو خواست و من بهش گفتم آقا ول کنید این حرفا رو ما فعلاً دلمون رو به همون “واو” خوش کردیم و اسم واسه شما. به شوخی بهم گفت فعلاً با این واو کل بودجه را میبری واسه خودت و…
اون روزها بدون شعار و ریا اعتقاد داشته و همواره دارم که ما باید دنبال چیزهایی باشیم که همگرایی را در درون استان بیشتر کند. روزهای اول خدمتم در کسوت نمایندگی تنها شعار مردم گچساران جدایی از استان بود و واگرایی درون استان زیاد بود. تلاش کردم به طرق مختلف این واگرایی را کم کنم و تا حدودی موفق شدم. امروز هم اینگونه اعلام میکنم اگر نخبگان و اندیشمندان و اهل نظر به این جمعبندی برسند که تغییر نام همگرایی استان را ضعیف نمیکند شک نکنید تغییر نام میتونه بعضی از مشکلات فوق را حل کند ولی اگر قراراست مشکلی به مشکلات ما اضافه کند نام استان ما که برگرفته از تاریخ ماست زیبنده خاک ماست…
هنوز که هنوز است بسیار انسانهای اندیشمندی هستند که اعتقاد دارند شاید وقت تغییر نباشد و چسبندگی و تعصب آنان به نام استان بیشتر است ولی خیلیها هم اعتقاد به تغییر دارند. این دو گروه متعلق به یک منطقه نیستند و در درون مناطق از هر دو گروه وجود دارد. بپذیریم که این موضوع باید موردبررسی قرار بگیرد تا یکبار سفره آن پهنشده و جمع شود.
نباید از طرح آن بترسیم. مگر نه اینکه میگوییم ما انسانهای اندیشمند و اهل فکریم، پس بگذاریم بدون تعصب به این موضوع پرداخته شود. اکنون دیگر بحث “واو” و “ک ب” نیست. بحث استفاده از ابزارهای جاری در کشور است. اینگونه فکر نکنیم که اگر اسممان عوض شد به ما زیاد پول میدهند و از ما بیشتر خوششان میاید، نهفقط بحث راحت طرح کردن استانمان است و به همین خاطر است که در زمان انتخابات گفتم ما باید آنقدر قدرت داشته باشیم که ما نیاز نداشته باشیم، آنان نیاز داشته باشند به اسم استان ما.
این روزها خیلی از خبرنگاران عزیز از من سؤال داشتند نظرتان در مورد تغییر نام استان چیست؟ جواب ندادم چون جواب راحتی نیست. تغییر نام تاریخ است. به آن باید بیشتر بیندیشیم. شاید سالها در مورد آن باید بحث کرد و فکر کرد تا جواب متقنی پیدا کرد. چند درصد از نوجوانان بهبهانی میدانند آنجایی که در آن زندگی میکنند نامش ارجان بود؟ چند درصد از نوجوانان همدان میدانند آنجا هگمتانه بود و تازه اینان تاریخ کشور ما هستند.
ما باید بدانیم با تغییر نام استانمان برای نسل بعدمان چه چیزی به یادگار میگذاریم. یک نام یا یک تاریخ؟ راحت بگویم از اینکه برخی اوقات ناگزیرم بگویم گچساران جایی هست بین شیراز و اهواز ناراحتم. دوست دارم بگویم متعلق بهجایی هستم که دیگران سعی کنند خودشان را از طریق ما معرفی کنند و این وظیفه تاریخی ماست؛ و به همین خاطر است که همواره تلاش میکنم اسم حوزه انتخابیهام و استانم را بالا بکشم.
دوستان عزیز و اهل نظر، به موضوع تغییر نام استان بیندیشید و نظر دهید و از اینکه به این موضوع در شورای فرهنگ عمومی فکر میکنید ممنونم. تابویی نبود که بخواهد شکسته شود و از شعارهای متعصبین هم نهراسید ولی بدانید آنچه زیبنده ماست، آن است که از ناممان تاریخمان نمایش داده شود. اردبیل از آذربایجان جدا شد و نام دیگری بر خود نهاد ولی همواره میگویند آذری هستیم. باید آنگونه تصمیم بگیریم که اگر مثلاً نام زاگرس را بر خود نهادیم بعد در تفسیر هویت خود نگوییم کهگیلویه و بویراحمدی هستیم و اگر نام دنا را برگزیدیم سمیرم بگوید دنا از من است و فارس و اقلید نیز همچنین و بهیکباره هر آنچه داشتیم از دست دهیم؛ و در آخر از باب اینکه کلامی گفته باشم، اگر در سالهای آتی به تغییر رسیدید به نامهای گجستان، تامرادی، پیرزال، سی سخت، سبو، خامی و ماغر و الورز و اجم و مارین و بیبی حکیمه هم بیندیشید…
انتهای پیام/م
نظرات کاربران