به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،ابوالحسن غلامی ،جانباز قطع عضو گچساران در مطلبی به بهانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی نوشت:صبح پنجم دیماه سال 65 پس از مجروحیت درنبردکربلای چهار وقتی دوستان امدادگر بوسیله آمبولانس زیر باران گلوله وبمباران قصد نجات جان ما را داشتند ، مجبور بودن به صورت مارپیچ برای فرار از موشک هواپیما ازمیان نخلها عبورکنند.
هنگام حرکت درمیان شیارها ماشین به سختی بالا و پایین می شد و استخوانهای خوردشده یک نوجوان حدود شانزده ساله به هم می سائید.
ناگهان ازشدت درد با فریادی بلند بالهجه لری گفتم""اَی بو"" و امدادگر باتعجب ازم پرسید لر هستی و وقتی فهمید اهل گچساران وباشتم خیلی بیشتر محبت کرد و گفت : ممکنه توراه یابعدا هراتفاقی بیفته پس بهتره وسایل همراهت بخصوص اوراق شناسایی رو تحویل بدی و یکنفررو هم درنظربگیر تا بدستش برسونم.
منم کارت شناسایی و یکسری چیزهای دیگه همراه یک اسکناس ده تومانی یادگاری پیرجماران که همگی خون آلود بودندرا به امدادگر دادم و عرض کردم اینهارا برسان بدست پسردایی مادرم به نام "علی اصغرباقری زاده" ازطایفه نارگ موسی.
مدتی بعد دایی زاده عزیز و دوست داشتنی بنده جناب باقری زاده به اسارت دشمن درآمدند باوجودی که سالهاست به وطن برگشتند و ارتباط نزدیک و صمیمی باهم داریم وبسیارمهربان وسخاوتمندهستند لیکن هنوز تکلیف اسکناس ده هزارتومانی سال 65 را روشن نکردندکه فکرمی کنم به نرخ روز باید میلیونها تومان برگردونند (شوخی).
و البته بعدها متوجه شدم که امدادگر زنده یاد گلستانی از خوبان اداره حراست نفت وعزیزان باباامیرشیخی باشت و راننده آمبولانس جناب محمودی معلم مدارس گچساران واهل دهدشت و ازخوبان روزگاربودند.
اولین ماه رمضان پس ازآزادی اسرا زنده یاد پدرم سفره افطاری به میمنت بازگشت پرستوهای وطن پهن کرد و باکمک ستاد آزادگان اکثر این عزیزان را (تعدای ازآنهادرعکس دسته جمعی فوق هستند)در منزلی پدری زیارت کردم وباب دوستی با خیلی از این بزرگان بازشد که همیشه خودم را مدیون آنان می دانم.
انتهای پیام
نظرات کاربران