با انتقال جسد به پزشکی قانونی بررسیهای مأموران برای مشخصشدن ماجرا آغاز شد. شاهدان عینی به پلیس گفتند درگیری که اتفاق افتاد به دلیل اختلافی قدیمی بود که فردی به نام احمد با مقتول به نام کریم داشت و ضارب هم برادرزاده احمد بود که متواری شده است. به این ترتیب، احمد به دادسرا احضار شد. این مرد گفت: سالیان درازی بود که ما سر زمین با هم درگیری داشتیم.
کریم میخواست آبی که در زمین من است را برای خودش بردارد و هر بار مخفیانه این کار را میکرد. این درگیری تمامی نداشت، چون کریم زیادهخواهی میکرد. روز حادثه به خاطر مسئله آب درگیر شدیم و من از برادرزادهام وحید درخواست کردم به من کمک کند.
اسلحه در خانه من و متعلق به من بود وحید قبول کرد همراه من بیاید و اسلحه را هم برداشت که اگر درگیری شد، بتوانیم از خودمان دفاع کنیم بعد در این درگیری وحید با شلیک گلوله کریم را به قتل رساند و بعد از آن نمیدانم چه شد.
این درحالی بود که مأموران در ادامه بررسیهای خود متوجه شدند وحید بعد از حادثه با فردی به نام فرید از محل فرار کرده است. وقتی فرید بازداشت شد، به مأموران گفت: نمیداند برای وحید چه اتفاقی افتاده است. او گفت: من دیدم وحید خیلی ترسیده و هراسان در حال دویدن است. نمیدانستم چطور میتوانم به او کمک کنم از من خواست با موتورم او را به کنار جاده برسانم و من هم قبول کردم. بعد از آن دیگر خبر ندارم چه اتفاقی افتاد.
ردیابیهای مأموران برای پیداکردن وحید راه به جایی نبرد تا اینکه بعد از گذشت پنج سال وحید خود را به مأموران معرفی کرد. او گفت: عمویم به خاطر آب زمین با مقتول درگیری داشت و مقتول مدام عمویم را اذیت میکرد و آب زمین او را میگرفت.
روز حادثه قبل از درگیری ما کریم عمویم را بهشدت کتک زده بود و زمانی که من عمویم را دیدم، خیلی ناراحت شدم. او از من کمک خواست و من هم قبول کردم کمکش کنم. با هم سر زمین رفتیم. دوباره درگیری شد. من به قصد کشتن کریم تیر شلیک نکردم برای اینکه بتوانم او را از عمویم دور کنم، شلیک کردم ضمن اینکه درگیری را او شروع کرد و کار ما نبود، اما وقتی او کشته شد، من محل را ترک کردم به دوستم هم نگفتم چه اتفاقی افتاده است فقط از او خواستم کمک کند به خارج از شهر بروم.
متهم گفت: بعد از این حادثه پنج سال در روستاهای مختلف بهصورت مخفیانه زندگی و کار کردم، اما زندگی مخفیانه فقط برای آدم عذاب دارد. در این مدت از خانوادهام دور بودم و نتوانستم هیچ کاری برایشان بکنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به این زندگی مخفیانه پایان دهم و خودم را تسلیم کردم.
بعد از گفتههای متهم و صدور کیفرخواست برای وحید، احمد و فرید پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان پای میز محاکمه رفتند. وحید اتهام قتل را قبول و درخواست بخشش کرد، اما احمد اتهام معاونت در قتل را قبول نکرد و گفت: قبول دارم سلاح برای من بود و من به وحید دادم، اما قصدم اصلا درگیری نبود. ما برای محافظت از خودمان این کار را کردیم.
فرید هم که بهخاطر کمک به فرار متهم اصلی متهم این پرونده شده بود، گفت: من این اتهام را قبول ندارم، چون اصلا قصدم این نبود او را فراری دهم. من بعد از فرار او فهمیدم دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
بعد از گفتههای متهمان و وکلای مدافع آنها با توجه به درخواست اولیایدم مبنی بر قصاص قاتل، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و وحید را به اتهام قتل عمدی به قصاص، عمویش را به اتهام معاونت در قتل به ۱۲ سال حبس و فرید را به اتهام یاری وحید به تحمل سه سال حبس محکوم کردند.
نظرات کاربران