به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،یک سال پیش در چنین روزی روح جانباز و سرداری سرافراز سپاه اسلام زنده یاد "جهان پناه سیناء" به ملکوت اعلی پیوست .دربامداد پانزدهم آبانماه 94 ودر سن 52 سالگی بزرگ مردی از نفس افتاد که مردم به عشق او و به پاس زحمات فراوانش با حضور خود در تشییع تاریخی و بی نظیرش اورا به خاک سپردند و چه بسیار مرمی از سراسر کشور در غمش سوگوار بودند.
در اوایل شهریور سال 1342 کودکی چشم به جهان گشود که فقر و محرومیت بر سیمای دیارش سایه افکنده بود که آن زمان مهمان هر خانه روستایی بود، پدری کشاورز و مادری صبور داشت وروزگاری که صفا و یکدلی زندگی ایلی و عشایری در گروه وحدت از سد همه مشکلات عبور می کرد .
او کودکی را در دامنه سترگ زاگرس و دامنه دلشین خامی در روستای تلچگاه از طایفه شیخ جلیل و ایل بزرگ باوی آغاز کرد.زمانی که همه مردم بسان هم در زیر آلونک های دلنشین ساده خود روزگار می گذراندند وگرچه فقر مهمان هموار ایل بود اما برادری و همدلی قدرت برتر بود که هیچ کس تنها نباشد .
تولدش در آن روزها باعث شد همه دنیای پدر و مادر و فایل خود شود و نامی برازنده به بزرگی ذات حق طلبش "جهان پناه" را به زیبایی برای او برگزیدند ،روزگاری هر چند سخت ولی مملو از آرزوهای فردا بود.
پدر و مادرش از شوق داشتن او سر از پا نمی شناختند و او را عصای فردای همه امیدشان می دانستندو برای فردای او با همه مشقت و زحمات طاقت فرسای آن روزگاران ، از هیچ تلاش و کوششی دریغ ننمودند تا لقمه ای نان حلال بر سر سفره زندگی آورده و در تربیت و سلامتش تا حد توان کوشیدندچرا که معتقدبودندفرزند نیک از صالحات و باقیات است.
"جهان پناه "در سن هفت سالگی وارد دبستان رازی روستای تلچگاه شد وبر میز نیمکت تعلیم و تربیت تکیه زد و به فراگیری و آموختن آنچنان با رغبت و شوق روی آورد تا شاید پناه تلخ کامی ها و مرارت های شبانه روزی زحمات پدر و انگشتان ترک خورده و بی خوابی های مادرش باشد.
آن روزها با کمترین امکانات زندگی دوران ابتدایی را در کنار خانواده و نزد معلمان دلسوز و مربیان بنام روزگار خود ملا بهمن جلیلی و ملا حمد الله پناهی با موفقیت به پایان رسانید.به حکم طبیعت و سختی معیشت از معلم روزگارش و قریحه توانایش تجربه هایی آموخت که چگونه با سختی های روزگار دست و پنجه نرم کند و از هیج محرومیتی نهراسد و هوش سرشارش روزبه روز شکوفا تر و اخلاق و تربیت مهربانانه اش به همان دوران کوکی و نوجوانی به دل هر همنشینی می نشست .
رفتار وی همواره زبان زد عام و خاص بوداز رفتار و کردارش هویدا بود که مرد روزهای سخت زندگی است .در اجتماع از بزرگانش نیز درس ها آموخت تاچگونه زندگی کردن و خوش رفتاری و متانت و صبوری را همه یکجا از آن خود کند و هیچگاه کمبودهای فراگیر زندگی مانع پیشرفت و ادامه تحصیلش نشد.
بعلت نبود مدرسه راهنمایی در روستا در سال 1354برای ادامه تحصیل به همراه دوستان و همکلاسی هایش از روستا روانه شهر باشت گردید.تا به اتفاق سایر دوستان خانه ای اجاره کنند و ادامه تحصیل دهند.
اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران فقر مضاعفی را بردلتای باشت و باوی افکنده بود سطع زندگی مردم و قحطی در شهرباشت آنچنان بود که فقر و محرومیت را در چهره مردم آن روزگار می شد به راحتی مشاهده کرد .
زنده یاد جهان پناه سیناء روستا زاده و فرزند یک کشاورز بود که از فقر و محرومیت هم بی نصیب نمانده بود و اگر دست توانگری در همدلی و برادر خواهی تهی از هر گونه خدمات و امکانات حداقلی نبود فقر آنچنان حاکمیت می کرد که ثروت دردامداری و کشاوری در حد توان خلاصه نمی شدو ارتزاق مردم از همین راه میسر می شد .
مرحوم سینا با همه مشکلات اقتصادی که داشت از ادامه تحصیل منصرف نشد و در حالیکه نوجوانی 14 ساله بود با قناعت و پشتکار در ایام فراغت از تحصیل و تعطیلات با کار و تلاش دوران تحصیلی راهنمایی در سال های 54 تا 56 را با موفقیت نزد معلمانی همچون محمد علی گوهرگانی، حاج امام بخش حبیبی، محمد حسین باشتی، ستار محمدی و ابراهیم زمانی و کیخایی و..را پشت سر گذاشت .
در فصل تابستان به شهرگچساران می آمد و برای امرار و معاش خود و خانواده و تهیه حداقلی امکانات تحصیلی به کار و کارگری می پرداخت و این سختی ها را با تمام وجود خود حس کرده بود و نیک می دانست تنها راه رهای از این مشکلات و مشقات طاقت فرسا سخت کوشی و تلاش برای کسب تحصیل علم و تهذیب نفس به امید فردای بهتر دل بسته بود.
در سال 1357که شرایط مملکت آبستن حوادث و اتفاقات پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بود عازم شهر گچسارن شد با توجه به هوش و ذکاوت و چابکی که داشت دوش به دوش دیگر جوانان انقلابی ضمن حضور در مساجد و مراسمات مذهبی به روشنگری مردم و فعالیت علیه رژیم پهلوی با حضور در تجمعات و تظاهرات خیابانی به سیل مردم انقلابی شهرستان گچساران پیوست و هر روز شعارهامردم علیه رژیم ستم شاهی تندتر و تندتر می شد تا سرانجام انقلاب در سال 57 به پیروزی رسید.
گویا پیروزی انقلاب راز گمشده زندگی او بود و نوید خدمت به نظام و مردم و سلامت روح و سیرت را در همین راه می دید.امام خمینی(ره) که مرید و مراد حیات و مماتش بود در سال 1358 فرمان تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را صادر فرمودند؛ زنده یاد سیناء در سال 1359 بود که از وجود مادر بی نصیب شد و ضایعه بزرگی به مشکلاتش افزون شد مادری که مهربانی و سخت کوشی و فامیل دوستی و غیرتش همواره زبانزدد عام و خاص بود؛ او جهان بود و پناهش مادری بود که دست گلچین روزگار چه زود از او گرفت اما فقدان مادر و سایر مشکلات مانع عزم راسخ و جدی "جهان پناه" نشد و مردانه واستوار ایستاد و درسی دیگر از روزگار آموخت که تقدیر و مشیت الهی بر این بود که اتفاق افتاد ولی راه خویش را گم نکرد.
مرحوم سیناء در اولین فرصت درس و مشق را رها کرد و در سال 1359 به سیل سبزپوشان این نهاد انقلابی سپاه پاسداران درآمدند.وی از زمره فرزندانی رشید انقلاب اسلامی بودند که امام خمینی(ره) سال ها قبل از پیروزی انقلاب نوید تولد آنها را داده بود .
فرزندان پاک و خدوم وارسته و ارزشمندی که از طبقه محروم جامعه بودند به یاری رهبر و مرید فرزانه خود آمدند و لبیک گویان به حفظ و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب اسلامی تا آخرین لحظه حیات خود مردانه ایستادند و از همه دلبستگی ها دنیوی و راحت طلبی رهیدند و با افتخار زندگی کردند و لحظه ای از اراده و عزمشان کوتاهی در راهی که برگزیده بودند، نداشتندو جز به شهادت در راه حق رضا نبودندو همواره در پاسداشت ارزشها و راه همرزمان شهیدشان با فرهنگ جهاد و شهادت و بسیجی وار زیستند و به این راه افتخار کردند و غبطه شهادت خوردند تا که از این جهان رخت بر بستند و به ملکوت اعلی پیوستند و الحق که مزدشان جز شهادت روا نبوده و نیست .
دوران حضور این انسان شریف و مجاهد نستوه در سپاه پاسداران را می توان به دو بخش تقسیم کرد یکی انجام وظیفه بنا به مسئولیت و شغل نظامی و امنیتی ایشان و دیگری خدمت صادقانه و خیر خواهانه به عموم مردم بخصوص جامعه ایثارگری،قشرهای محروم و طبقه مستضعف جامعه که در کنار زندگی شخص و شغل مقدس پاسداری خود انجام می داد.
شادروان سیناء همزمان با ورودش به سپاه پاسداران و در آغاز جنگ تحمیلی به همراه دیگر هم رزمانش روانه جبهه های حق علیه باطل شد.با توجه به هوش و ذکاوت و توان مدیرتی ایشان از همان ابتدای جنگ مسئول تعاون سپاه ناحیه گچساران شدندو بعد از مدتی مسئول ستاد پشتیبانی و سمت های مردمی به جبهه های جنگ را بر عهده داشتند.
وی از همه توان خود در جهت کمک رسانی مطلوب به رزمندگان استفاده می کرد و ذهن خلاق و توان و شخصیت کاریزمای او در جذب کمک های مردمی عاملی شد تا در این مسیر بتواند کمک های زیادی را برای ارسال به جبهه های جنگ انجام دهدکه مرحوم حاج آقا متقی کاشانی امام جمعه فقید شهرستان گچساران درآن دوران همیشه از زنده یاد سیناء به عنوان شاه کلید رفع مشکلات یاد می کرد.
مر حوم سیناء پس از مدتی مسئول طرح و برنامه سپاه ناحیه گچساران شدند و سپس مسئول بسیج تیپ احمد بن موسی (ع)شیراز را برعهده گرفتند .صداقت و پاکی و امانتداری در همه مراحل زندگی وی باعث شد تا جانشین معاونت برنامه و بودجه تیپ 48 فتح کهگیلویه و بویراحمد شوند و در این زمان بود که برای حضور به موقع و بیشتر در محل کار و خدمت در مرکز استان از گچساران به مرکز استان مهاجرت نمودند.و در کنار سرداران بزرگی همچون نامی اقدام،کوسه چی،شهابی فر در تیپ 48 فتح سال ها انجام وظیفه نمود.
وی بعد از مدتی جانشین معاونت نیروی انسانی تیپ48 فتح کهگیلویه و بویراحمدبودند که به درخواست فرماندهی آموزشگاه درجه داری امام علی علیه السلام شیرازبه عنوان مسئول نیروی انسانی این آموزشگاه مشغول خدمت شدند و در شهر زرقان فارس سکونت گزیدند.که سرانجام پس از چند سال خدمت به مردم استان فارس عازم تهران شدند و ابتدا به عنوان مسئول پرسنلی حفاظت اطلاعات وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و سپس مسئول حفاظت سازمان بازنشستگی نیروهای مسلح کل کشور را عهده دار شدند.
آنچه مایه افتخار است که هیچ کدام از مسئولیت های و خدمات ایشان چه در گچساران، یاسوج شیراز و تهران ؛لحظه ای نبود که درگیر با حل مشکلی از مشکلات و گرفتاریهای مردم نباشد.
دوران حضور فعال چشمگیر و دلسوزانه مرحوم سیناء در نهاد مقدس و ارزشی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگ زرینی از حیات این مرد خدایی بود که سراسر سال های حیات خودرا همه خالصانه دلسوزانه و همراه با نیت پاک در خدمت به انقلاب و نظام محرومان و مستضعفان، بسیجیان و خانواده معزز شهدا و ایثارگران و همه کسانی که به ایشان مراجعه می کردند، گذشت.
ایشان علیرغم مشغله زیادی که بنا به مسئولیت شغلی که داشتند اما خدمت به مردم را به انقلاب و نظام میدانست و به شدت با کسانی که سنگ جلوی مردم می انداخت و یا ایجاد مشکل می کردند مخالف بود .او خود درد و زجر کشیده بودو از جنس مردم و با مردم بود او همه وجود خویش را وقف خدمت به نظام و مردم کرده بود .ایشان با طبقه مردم و درد کشیده هم دل بود سنگ صبور دردمندان بود و همواره کسانی که سراغ او را می گرفتند که اهل ثروت و مال و مکنت و دنیا نبودند.
همه آنهایی که در خانه او را می زدند و تقاضای کمک و مدد برای رفع مشکلات را داشتند از طبقه درد کشیده و محرومی بودند و کسانی سراغ او را می گرفتند که همه درها را بروی خود بسته می دیدند.مرحوم سیناءفردی پیگیر و پر تلاش بود و خداوند نیزهوش و قدرت ادراکی سرشاری به او عنایت کرده بودو از بصیرت بالایی برخوردار بود.
ایشان از مصلحان اجتماعی ایل بودو گاهی تا هفته ها ،ماها و حتی سالها پی گیر مشکلات و موضوعات مردم بود تا حل و فصل گردد وآشتی و محبت را بین مردم برقرا کند و حرمتی که خداوند در این سالها نزد مسئولان و مردم به او داده بود خود سرمایه ای بود که برای خود مردم هزینه می کرد و پیکیری های او شب و روزنداشت و شهر ، روستا ، استان و تهران و غیره نداشت و برایش مهم نبود که در کدام شهر و درچه موقعیتی و چه کسی است که به او مراجعه کرد.
درب خانه او بروی همگان باز بودگاهی نبود که بر سفره او مهمانی نباشد گاهی فامیل که می رفتند منزل ایشان، میهمانان او را نمی شناختند و حتی او خود بسیاری را نمی شناخت و لی چون به او مراجعه کرده بود حاضر بود تا همه وجود خود را وقت مشکل او کند اهل بغض و کینه نبود و همواره حرمت بزرگان را به جا می آورد. اهل صله رحم بود و کمتر بیمار ،فامیل و یا دوستی بود که در شادی ها ،گرفتاریها و بیماریها مورد دید و بازدید ایشان قرار نمی گرفت.
هیچ فامیل و دوستی از چشم او پنهان نبود او اهل ادب و سخن بود و در سخنروری و بیان مهارت فوق العاده ای داشت در کمترین مجلس بود که ایشان صاحب نظر نباشد و همواره دنبال تنش زدای و آرامش بین مردم بود و هیچگاه به کسی تعرض کلامی و فزیکی نکردو اگر کسی هم با اوبرخورد ناروا داشت سعی می کرد خشم خود را پنهان کند و با دعوت او به مهربانی و چرایی کار او را به آرامش دعوت و همواره اهل گذشت و رافت بود.
به اعتراف همه خویشاوندانش، سالها بگذرد تا ما فقدان این انسان وارسته را درک کنیم و شاید صدها سال بگذرد تا چنین انسانی شایسته و مردبزرگی در میان فامیل تکرار شود .ایشان سرآمد و شناسنامه فامیل بود و سرآمد اهل روزگار خویش در ایل و خویشاوندانش بود.
شعر سروده شده توسط مرحوم حاج جهان پناه سیناء:
بمان بامن رفیق با صداقت
بخوان شعری زدوران رفاقت
ز دورانی که یاران یار بودن
بدورهم چنان پرکاربودن
از آن یاران خاکی و زمینی
از آنانی که دگر در خواب بینی
چرا دلها همه مغرور گشته
چرا راه محبت دور گشته
چرا یاران قدیمی رفته از یاد
چرا رسم رفاقت رفته بر باد
بخوان شاید که مارایاد آید
ز آن دوران هزاران یاد باید
انتهای پیام/م
دیدگاهها