نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
31. تير 1395 - 20:08
بعضی از فیلم‌های ما به جشنواره‌هایی در آمریکا می‌روند که ما حتی اسم‌شان را هم تا امروز نشنیده‌ایم و بعد با جایزه برمی‌گردند و برگزیده‌ جشنواره‌ی خارجی به حساب می‌آیند.

به گزارش آفتاب جنوب،همه‌ موفقیت‌های فرهنگی ایران به جایزه‌های بین المللی که از جشنواره‌های مختلف جهانی به دست آمده محدود نمی‌شود. حضور بازیگران در پروژه‌های سینمایی بزرگ‌ترین کمپانی‌های فیلمسازی و همکاری با بهترین کارگردانان سینمای جهان، کم از موفقیت ایرانیان در جشنواره‌های بین المللی معتبر ندارد. تعدادی از بازیگران ایران به چنین موفقیتی دست یافته‌اند،‌ اما در میان آنها همایون ارشادی بیش از بقیه با پروژه‌های بین المللی همکاری داشته است. ارشادی برخلاف اغلب بازیگران از دوران جوانی وارد این حرفه نشد، اما از همان ابتدای کار به موفقیتی رسید که شاید بازیگران ایرانی بعد از گذشت چند سال تجربه‌ی کار در سینما، به آن دست پیدا می‌کنند.



 نزدیک به پنجاه سال داشت که در فیلم تهمینه میلانی بازی کرد و همان سال با بازی در فیلم «طعم گیلاس» به کارگردانی عباس کیارستمی و به واسطه‌ی حضور این فیلم در فستیوال‌های جهانی و موفقیت آن در جشنواره‌ی کن به عنوان بهترین فیلم،‌ نظر کارگردانان بزرگ سینمای جهان را به خود جلب کرد. به گزارش تبار،ارشادی با بازی در فیلم‌ سینمایی «بادبادک باز» ساخته‌ی سم مندز، آن هم در یکی از نقش‌های اصلی فیلم، به یک بازیگر جهانی تبدیل شد. آگورا، سی دقیقه پس از نیمه شب،‌ تحت تعقیب‌ترین مرد و آرمان شهر،‌مطرح‌ترین فیلم‌های اوست که توسط کارگردانان معتبر جهان ساخته شده. بنابراین شاید او بهترین فردی است که می‌تواند پاسخگوی سوال‌های ما در رابطه با نگاه جهان به سینمای ایران، تفاوت‌ سینمای ایران با سینمای حرفه‌ای جهان و ... باشد. 



*حضور سینمای ایران در مجامع بین‌ المللی، حدود دو دهه پیش که عباس کیارستمی فعال‌تر از حالا بود، نسبت به امروز که بیشتر فیلم‌های اصغر فرهادی جوایز معتبر جهانی را کسب می‌کند چه تفاوتی کرده است؟



یادمان نرود که حضور سینمای ایران در جشنواره‌های خارجی را باید مدیون چند کارگردان و در وهله‌ای اول،‌ آقای کیارستمی بدانیم. بردن جایزه‌ی کن توسط آقای کیارستمی آغاز معرفی سینمای ایران به دنیا بود که خوشبختانه، بعد از آن کارگردان‌های جوانی مثل که همگی از دستیاران آقای کیارستمی بودند در فستیوال‌ کن به موفقیت رسیدند.



 این یک شروع بود و بعد از آن، همان‌طور که می‌دانید موفقیت‌های زیادی در جهان برای سینمای ایران به دست آمد که مهم‌ترین آنها، موفقیت آقای فرهادی با به دست آوردن جایزه‌ی اسکار بود. زمانی که ایران برنده‌ی جایزه‌ی کن شد، در داخل کشور فقط از چند جشنواره نام برده می‌شد؛ جشنواره‌های کن، ونیز، برلین، سن‌سباستین و کاروویواری. در آن زمان اغلب فیلم‌های ایرانی فقط در این فستیوال‌ها شرکت می‌کردند.



 همان‌طور که می‌دانید نزدیک به سه هزار جشنواره‌ی مختلف سینمایی دردنیا برگزار می‌شود. به همین جهت تفاوت شرایط امروز با گذشته، شرکت در جشنواره‌های مختلفی است که فیلم‌های ایرانی بیش از بیش در آنها حضور پیدا می‌کنند. البته همه‌ی این جشنواره‌ها از لحاظ اعتبار یکسان نیستند. بزرگ‌ترین حسن شرکت در جشنواره‌های کوچک و حتی کم اعتبار، معرفی سینمای ایران به همه‌ی مردم دنیاست که فقط منحصر به چند کشور اروپایی و آمریکایی نمی‌شود. در گذشته ایرادی که به این کارگردان‌های معروف می‌گرفتند و البته هنوز هم می‌گیرند، این بود که این فیلم‌ها برای شرکت در فستیوال‌های خارجی ساخته شده است. الان می‌بینیم که اغلب فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنند، از داکار گرفته تا قاهره یا هر جای دیگر، با این توضیح من فکر نمی‌کنم تعابیری  نظیر فیلم کن، اسکار یا غیره وجود داشته باشد.



*با این توضیح، شما ایرادی به فیلم‌هایی که از زمان پیش تولید صرفاً با هدف شرکت در جشنواره(نه اکران عمومی در ایران) ساخته می‌شوند، وارد نمی‌دانید؟



من هم این نگاه را یک ایراد می‌دانم. چون فکر نمی‌کنم بتوان همه‌ی فیلم‌های هنر و تجربه در ایران را واجد ویژگی‌های جشنواره‌ای دانست،‌اما همه‌ی این فیلم‌ها خوب و معتبرند. کارگردان‌هایی که از ابتدای کلید زدن یک فیلم هدف‌شان فقط حضور در جشنواره‌های خارجی است، تعدادشان بسیار کم است و اغلب در نهایت موفق هم نخواهند شد؛ و در واقع کدام‌یک از آنها توانسته‌اند فیلم خوب و ارزشمندی بسازند؟ 



هدف آنها این است که فیلم‌شان را به جشنواره ببرند، چون فکر می‌کنند رفتن فیلم‌شان به یک جشنواره می‌تواند به معروف شدن آن کمک کند. در صورتی که حقیقتاً اینطور نیست. ما در تاریخ سینمای ایران فیلم‌های زیادی داریم که به هیچ جشنواره‌ای نرفتند و در عین حال فیلم‌های خیلی خوبی بودند. 



ما می‌توانیم به آن فیلم‌ها افتخار کنیم، چون واقعاً خوب و قابل دفاع هستند. اهمیت جشنواره‌ها در معرفی سینمای ایران به دنیا است که خوشبختانه امروز اتفاق افتاده. الان دیگر جشنواره‌ها مثل سابق نیست و فیلم‌ها حداقل در یک فستیوال شرکت می‌کنند. من معتقدم حتی جایزه گرفتن هم ملاک عمل نیست. ما فیلم‌های زیادی داریم که در جشنواره‌های بین المللی حضور داشته‌اند و جایزه نگرفته‌اند، اما سینمای ما را به خوبی به دنیا معرفی کرده‌اند. بعضی از فیلم‌های ما به جشنواره‌هایی در آمریکا می‌روند که ما حتی اسم‌شان را هم تا امروز نشنیده‌ایم و بعد با جایزه برمی‌گردند و برگزیده‌ی جشنواره‌ی خارجی به حساب می‌آیند. در حالی که سطح فنی برخی از این جشنواره‌ها مثل جشنواره‌های استانی خودمان است.

 



*از آنجا که هر جشنواره‌ای نگاه زیبایی شناسانه‌ی مختص به خود را دارد، اصولا اعتقاد دارید که با گذشت زمان سلیقه و تعریف فستیوال‌های جهانی تغییر می‌کند؟



جشنواره‌های زیادی در دنیا وجود دارند که هر کدام سیاستی مخصوص به خود را دارند. در این بین تعداد کمی جشنواره وجود دارند که همیشه یک سیاست را دنبال می‌کنند. به عنوان مثال، کن به جشنواره‌ی فیلم‌‌های فرهنگی و اسکار به جشنواره‌ی فیلم‌های تجاری معروف شده است. البته همه‌ی جشنواره‌ها، چه کوچک و بزرگ، به دنبال جهانی کردن سینما هستند و حتماً در این مساله در مسیر بهبود سیاست‌های خودشان حرکت می‌کنند. به طور کلی نگاه سینماگران و تماشاچیان خارجی به سینمای ایران نگاهی افتخار آمیز است. از این رو هر وقت،‌چه برای فیلم‌برداری و چه برای گردش، خارج از کشور به سر می‌برم از اینکه عضو کوچکی از سینمای ایران به شما بیایم به خود می‌بالم.



*در سال‌های اخیر برگزاری مراسم‌های opening و اکران خصوصی در سینمای ایران بیش از بیش جا افتاده و ایران بیشتر به دنباله‌روی از سینمای حرفه‌ای جهان در نحوه‌ی اکران و برگزاری مراسم مشغول شده، این مراسم‌ها تا چه حد نزدیک به نمونه‌های حرفه‌ای‌ در سطح جهانی هستند؟



من از اینکه مراسم‌های به اصطلاح اکران خصوصی در ایران برگزار می‌شود خوشحالم. با این توضیح که نمی‌خواهم این مراسم را با آنچه در خارج اتفاق می‌افتد مقایسه کنم. در کل از اینکه عوامل مختلف یک فیلم دوباره موقع اکران دور هم جمع می‌شوند و این فرصت را دارند که در کنار تماشاچیان به محصول تلاشی که انجام داده‌اند نگاه کنند، خوشحال می‌شوم.



*از آنجا که گفتید نمی‌خواهید این مراسم را در ایران با نمونه‌ی خارجی آن مقایسه کنید، آیا می‌شود اینطور برداشت کرد که اکران خصوصی در ایران با خارج از کشور اصلا قابل مقایسه نیست؟



نه، چون جامعه‌ها و ملت‌ها با هم متفاوتند. هر کشوری حتی در برگزاری جشنواره‌ها، سنت‌های مربوط به خودش را دارد. هیچ استاندارد مشخصی برای برگزاری این اکران‌ها وجود ندارد. فرش قرمز که در همه جا هست و عوامل فیلم از رویش عبور می‌کنند. با وجود به محدودیت‌هایی که در ایران وجود دارد می‌توان اینطور استدلال کرد که اکران خارج از کشور از مشابه ایرانی خود بسیار بهتر است. اما معنای هر دو مراسم یکی است. چون در پایان کار،‌ یک نتیجه به دست خواهد آمد.

 

کیارستمی به سینمای ایران اعتبار داد

 

*شما طی سال‌های متمادی در جشنواره‌های مختلفی حضور داشتید، نگاه فستیوال‌های معتبر جهانی به ایران را طی این سال‌ها چطور می‌بینید؟



من همیشه معتقد بودم که سینمای ایران از نظر صنعتی یکی از بهترین‌های دنیا است. اما به جرأت می‌توان گفت مهم‌ترین تفاوت بین پروژه‌های سینمای ایران و سینمای خارجی، به خصوص هالیوود، به برنامه‌ریزی اجرای یک پروژه‌ی سینمایی بازمی‌گردد. منظورم از صنعت سینما، بازیگری، کارگردانی، فیلمبرداری، صدابرداری، گریم، موسیقی، طراحی صحنه و موارد دیگر  است که سینمای ایران در این موارد هیچ چیزی کمتر از سینمای دنیا ندارد. البته به لحاظ تکنولوژی هنوز عقب هستیم. اما در سال‌های اخیر در این مورد پیشرفت زیادی داشته‌ایم. در پروژه‌های خارجی‌ای که من در آنها کار کرده‌ام، برنامه‌ریزی و اجرا به قدری دقیق بود که حتی یکی روز هم در فیلم‌برداری تأخیری پیش نیاید. وقتی برای بازی در فیلم «بادبادک باز» به چین رفتم، به محض رسیدن به فرودگاه بسته‌ای به من دادند که برنامه‌ی پنج ماه فیلمبرداری در آن بود. با توجه به تغییرات لازم در لوکیشن‌های فیلمبرداری و رفتن از چین به آمریکا، حتی یک روز هم برنامه‌ی فیلم‌برداری تأخیر نداشت.



*اینطور نبود که ساعت آفیش روز بعد، شب فیلمبرداری مشخص شود؟



نه. برنامه‌ریزی کاملا دقیق بود. در بادبادک باز به من گفته بودند که 24 دسامبر کار تو تمام خواهد شد و دقیقا سر همان تاریخ کار من به پایان رسید. ما برای هر روز کاری برنامه‌ریزی مشخصی داشتیم. در ضمن، این را هم بگویم که حداکثر ساعت کاری برای هر روز دوازده ساعت بود. 



یعنی از زمان حرکت‌مان از هتل به سمت لوکیشن تا زمان بازگشت به هتل، باید حداکثر دوازده ساعت می‌‌کردند و اگر حتی یک دقیقه از این زمان بیشتر می‌شد، دو برابر به ما پول پرداخت می‌َشد. البته این اتفاق مربوط به آمریکا بود نه چین با این توضیح که در آمریکا سندیکایی برای همین موضوع وجود دارد؛ ساعت کار گروه فیلمبرداری نباید بیش از دوازده ساعت می‌شد. آنجا هزینه‌ی فیلم‌برداری با احتساب هر دقیقه برآورد می‌شود و اگر یک روز در برنامه‌ تأخیر اتفاق بیفتد ازآنجا که مخارج آن یک روز اضافه، جزو برنامه‌ریزی نبوده باعث ضرر مالی زیادی خواهد شد. 



نکته‌ی مهم‌تر اینکه برنامه‌ریزی مالی به قدری دقیق است که هیچ کدام از عوامل نگران دریافت دستمزدشان نیستند. متأسفانه در ایران مساله‌ی برآورد هزینه‌ها برای پرداخت دستمزدها هنوز مشکلات زیادی دارد و عوامل برای دریافت دستمزدشان نگرانی‌های مختلفی دارند. این یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سینمای ایران است و هنوز هیچ کس دغدغه‌ی حل این مسئله را ندارد.



*با این توضیح برای شما که تجربه‌ی کار با چنین پروژه‌های منظم و خوش حسابی را در خارج از کشور داشته‌اید،‌ بازگشت به ایران و ادامه‌ی فعالیت در سینمای خودمان برایتان سخت نبود؟



به هر صورت مشکل در ایران همیشه وجود دارد. اما عمده‌ی فعالیت من در کشور خودم است. ممکن است یک یا دو سال برای یک پروژه‌ی سینمایی به خارج از کشور بروم، اما باید باز هم به ایران برگردم و در سینمای خودمان کار کنم. بنابراین مجبورم خودم را با قوانین و ضوابط داخل هماهنگ کنم. اگر قرار باشد من با توجه به آن استانداردها برای خودم برنامه‌ریزی کنم، دیگر اصلا نمی‌توانم در ایران به فعالیت هنری ادامه دهم. اینجا هیچ مرجعی برای بازپس  گیری حقوق‌مان وجود ندارد،‌یعنی جایی نیست که اگر پول‌تان را پراخت نکردند بتوانید از طریق آن به حق و حقوق‌تان برسید. این بی‌نظمی‌ها قطعا در بازی بازیگران و فعالیت دیگر عوامل تأثیر مستقیمی خواهد داشت. 



ممکن است با به تعویق افتادن تسویه‌ی مالی بازیگران تا مدتی معین، برای آنها مشکل ساز نشود، اما اشخاصی در بین عوامل پشت صحنه‌ی یک پروژه حضور دارند که خرج روزانه‌شان را از این طریق می‌پردازند و تأخیر در پرداخت پول آنها زندگی شخصی‌شان را مختل می‌کند. اینجا دوستی‌ها و کار با هم قاطی می‌شود و اگر شما با کسی دوست شدید ممکن است پول‌تان دیر به دست‌تان برسد. اما در آنجا شرایط اینگونه نیست. درست است که دوستی هم وجود دارد، اما کار و دوستی دو مقوله‌ی کاملا جدا هستند.

 

کیارستمی به سینمای ایران اعتبار داد

 

*بازی کردن در فیلم‌هایی که در سطح حرفه‌ای جهان تولید شده،‌سلیقه‌ی شما را برای انتخاب نقش‌ها در داخل ایران تغییر نداده است؟



روش‌های اجرایی برای فیلم‌برداری پروژه‌های داخلی و خارجی بسیار متفاوت است. من متعلق به این سینما هستم. این سینما مرا بالا آورده و وقتی برای بازی در یک فیلم به خارج از کشور می‌روم، به عنوان یک بازیگر ایرانی خواهم رفت. بنابراین وقتی در ایران بازی می‌کنم خودم را با ضوابط و قوانین همینجا هماهنگ می‌کنم. البته نه فقط من، که همه‌ی عوامل با این شرایط ممکن است اذیت شوند، اما اینطور هم نیست که مثلا بگویم چون آنجا برای ناهار به من دو نوع غذا می‌دادند،‌اینجا هم باید همین اتفاق بیفتد.



*برخی از سینماگران داخلی معتقدند بعضی از جایزه‌های معتبر جهانی مانند اسکار اصغر فرهادی را نباید به حساب سینمای ایران گذاشت و آن جایزه را باید به پیشرفت شخصی اصغر فرهادی متعلق دانست. نظر شما در این باره چیست؟



اول از همه می‌خواهم نکته‌ای را که برای من مهم است بیان کنم. برای من موفقیت سینمای ایران در خارج، فقط محدود به گرفتن جایزه نیست. البته که گرفتن این جوایز اتفاق خوبی است. ما در ایران کارگردان‌ها، فیلم‌ها و بازیگرانی داریم که بدون گرفتن جایزه‌ای جهانی معرف کیفیت سینمای ایران در جهان بوده‌اند. 



این حسن سینمای ایران است که توانسته با آثار خوب در سطح جهان بدرخشد. معمولا وقتی می‌خواهیم چیزی با یک الگو مقایسه کنیم، از یک هرم استفاده می‌کنیم که در رأس آن کمال و نهایت آنچه می‌خواهیم در موردش توضیح دهیم قرار گرفته است. حالا من برعکس آن را در نظر می‌گیرم. من آقای اصغر فرهادی را به عنوای پایه‌ی یک هرم فرض می‌کنم که به عنوان یک ستون مستحکم، هرم را پایه‌گذاری می‌کند و بقیه‌ی عوامل هم سایر ردیف‌های هرم را تا رأس آن پر می‌کنند. رأس آن هرم برای من نتیجه‌ی کار و زحمات همه‌ی این افراد است. این روشن است که کارگردان باید بداند با عوامل مختلف یک اثر خوب چگونه برخورد کند؟



 به همین دلیل هم هست که معتقدم یک کارگردان خوب باید یک روانشناس خوب هم باشد تا بتواند با آرامش همه‌ی عوامل را در کنار هم مدیریت کند. در مورد جناب اصغر فرهادی هم ماجرا دقیقاً  همین طور است. ایشان پایه و اساس یک فیلم خوب هستند،‌ اما بقیه‌ی عوامل هم از بازیگر، صدابردار، گریمور و تصویربردار، در به نتیجه رسیدن یک اثر بی‌تأثیر نیستند. همان‌طور که می‌دانید چندین کارگردان خوب کشورمان از ایران رفتند،‌ اما پس از آن دیگر هیچ‌ وقت اعتبار و موفقیت پیشین خود را در خارج از کشور به دست نیاوردند. آقای فرهادی یکی از کارگردان‌های موفق تاریخ کشور ما هستند که درصد بیشتری از موفقیت‌هایشان به خودشان بستگی دارد، اما در این میان نباید حضور بقیه‌ی عوامل را در این موفقیت نادیده گرفت.



*قبل از موفقیت عباس کیارستمی و اصغر فرهادی، جایزه‌ی جشنواره‌‌ای مثل کن و اسکار برای مردم نامأنوس بود. البته در این بین برجستگی اسکار فرهادی شاید برای مردم هیجان انگیز‌تر از نخل طلایی بود که کیارستمی به دست آورد. پیش از این شاید تنها چیزی که مردم ایران را تا نزدیک صبح دور هم جمع می‌کرد و بیدار نگه می‌داشت مسابقات ایران در جام جهانی فوتبال بود. تا اینکه فیلم «جدایی نادر از سیمین» به اسکار رفت و همه تا صبح بیدار ماندند تا نتیجه‌ی کار را ببینند. این اتفاق را می‌توان اولین شادی جمعی دانست که بهانه‌اش این بار فرهنگ بود نه ورزش. نخل طلایی عباس کیارستمی که از جشنواره‌ی کن گرفت چیزی از اسکار اصغر فرهادی کم نداشت،‌ اما مردم برای موفقیت عباس کیارستمی بیدار نماندند و جشن شادی نگرفتند. دلیل آن را در چه چیزی می‌بینید؟



موفقیت عباس کیارستمی مربوط به حدود دو دهه پیش است. در آن زمان وقتی با نخل طلایی وارد فرودگاه ایران شد، او را از در پشتی روانه کردند تا شلوغ نشود و جلوی شادی مردم را بگیرند. شاید آن زمان موفقیت‌ها و توجه‌هایی که ایرانی‌ها در زمینه‌ فرهنگ از کشورهای خارجی می‌گرفتند از دید عده‌ای اتفاق مثبتی تلقی نمی‌شد.



مردم در آن دوره هنوز آمادگی نداشتند. اما رفته‌رفته جریان پذیرش چنین موضوعی برای مردم تغییر کرد به مرور فیلم‌های زیادی به جشنواره‌های مختلف رفتند و مردم به دیدن فیلم‌های خوب عادت کردند. همچنین آنها دیدند که فیلم‌ها در کشورهای دیگر اکران می‌شود و اقوام‌شان که ساکن خارج از کشور هستند همین فیلم‌ها را می‌بینند. در آن دوره اینطور نبود. زمانی که فیلم «طعم گیلاس» جایزه‌ی نخل طلا را برد، من در خارج از کشور بودم.



 مردم آنجا هم هنوز آن آمادگی را نداشتند و با سینمای ایران ارتباط برقرار نکرده بودند. من زمانی که در کانادا زندگی می‌کردم سینمای بعد از انقلاب را با فیلم «باشو غریبه‌ی کوچک» شناختم. در زمان برنده‌ شدن آقای فرهادی در اسکار، بزرگ‌ترین شانس این بود که آمادگی لازم به آنها داده شده بود. یعنی مردم بیشتر از دروه‌ی آقای کیارستمی فیلم‌شناس شده بودند.

 

کیارستمی به سینمای ایران اعتبار داد

 

*البته این ماجرا تا حدودی مربوط به جریان تکنولوژی و مدرنیته است. در گذشته‌های نه چندان دور، مردم فیلم‌های وی اچ اس سینمایی را در زیر لباس‌هایشان مخفی می‌کردند و داشتن دستگاه ویدئو جرم محسوب می‌شد.



بله. این ماجرا مربوط به حدود سی سال قبل است. به هر صورت مردم به مرور زمان این آمادگی را پیدا کردند. الان فیلم را می فهمند و وقتی از سینما بیرون می‌آیند آن را نقد می‌کنند. چون مطالعات‌شان بیشتر از گذشته شده است. دیگر فشار سابق روی سینماگران نیست.  فیلم‌ها امروز برای نمایش در خارج از کشور راحت‌تر به بیرون از ایران می روند. در حالی که در آن دوران تا روزهای آخر هنوز معلوم نوبد که اجازه بدهند فیلمی به جشنواره کن برود یا نه.



 مگر آن زمان چند فیلم خوب ساخته می‌شد؟‌اما الان ما فیلم‌های خوب زیاد داریم. شما ببینید اینترنت تا چه اندازه می‌تواند به اینکه مردم بیشتر فیلم ببینند کمک کند؟ مخاطب هر قدر بتواند بیشتر فیلم ببیند، بیشتر می‌تواند آن را درک کند و عیب‌ها و حسن‌هایش را تشخیص بدهد. ما درگذشته عادت نداشتیم وقتی پایمان را از سینما بیرون می‌گذاشتیم دربارهِ‌ی آن فیلم صحبت کنیم. چند وقت پیش جایی بودم که با دوستی درباره‌ی «ابد و یک روز» بحث می‌کردیم! این خیلی مهم است سعی می‌کردیم همدیگر را مجاب کنیم. در آن دوره شرایط اینگونه نبود. بیشتر فیلم‌ها جنبه‌ی تجاری داشت و اصلا امکان بحث کردن را برای مخاطب ایجاد نمی‌کرد. اما امروز با اینکه بیشتر فیلم‌های ما تلخ است، باز هم مورد استقبال قرار می‌گیرد. هر چند فیلم‌های کمدی هم مورد توجه مردم قرار می‌‌گیرد، اما مردم می‌خواهند فیلم‌های خوب ببینند.

نظرات کاربران

تازه های سایت