به گزارش آفتاب جنوب،این روزها که بحران جمعیتی کشور به عنوان هشداری از سوی مسئولان مطرح میشود پاکوتاهها با ورود به خانوادههای ایرانی خود را جایگزین فرزندانی کردهاند که میتوانند منشاء خیر و برکت خانواده ها باشند.
سالهای قبل وقتی در خیابانهای شمالی پایتخت راه میرفتیم افرادی را میدیدیم که سگهای کوچولو را به قلاده بسته و با خود همراه کردند و با هم قدم میزنند و هراز گاهی که خسته میشوند آرام در کنار هم در مینشینند و سگ کوچک برای اینکه وفاداری خود را نشان دهد زبانش را به نشانه علاقه از دهان بیرون می آورد.
در سالهای قبل مادران و پدران وقتی سوار ماشین میشدند نگران بودند که مبادا نونهالشان سر و یا دستشان را از پنجره خودروی خود بیرون ببرند اما امروز نگران پاپی و ساشاهای خود هستند که مبادا سر از اتومبیل بیرون بیاورند و برای آنها اتفاقی بیفتد.
شاید اگر روزگاری همراه شدن یک سگ با جوانان در خیابانها به عنوان یک مد و کلاس مطرح میشد اما امروزه در هر قشر و طبقهای در پایتخت میتوان دید که سگها جایگزین فرزندانی شدهاند که میتوانند مایه برکت و افزایش رزق و روزی خانواده باشند.
در طی چند سال گذشته کارشناسان مطرح میکردند که جوانان و نوجوانان به خاطر جبران خلأهای عاطفی و به دلیل اینکه نمیتوانند با والدین و همسالان خود ارتباط مؤثر و خوبی را برقرار کنند به ارتباط با حیوانات زنده گرایش پیدا کردهاند اما وقتی این موضوع به هشدار جدی تبدیل میشود که سگها جایگزین فرزندان خانوادهها میشوند.
سارا 34 ساله که 10 سال از زندگی مشترکشان میگذرد میگوید وقتی که 5 سال از زندگی مشترکمان میگذشت با همسرم به این نتیجه رسیدیم که پاپی را بخریم و بزرگش کنیم و هم اکنون 5 سال است که پاپی به یکی از اعضای خانواده ما تبدیل شده است.
وقتی از او میّپرسم چرا به جای خریدن یک حیوان کوچک نخواستید که فرزند کوچکی را به جمع خود اضافه کنید گفت: وقتی به گذشته خود نگاه میکنم می بینم ما برای پدران و مادرانمان کاری نکردهایم و هم اکنون چند ماه است حتی از آنها خبر نداریم و تنها ارتباطمان تلفنی است.
او ادامه دمیدهد: وقتی من به عنوان فرزند هیچ کار خوبی را برای والدینم انجام ندادم و به اطرافیان خود نیز که نگاه میکنم دیگر فرزندان اعتنایی به والدین خود ندارند حداقل پاپی یک حیوان است که همیشه قلادهاش دست خودم است و اختیار این را ندارد که روزی ما را ترک کند.
سارا میگوید: هم اکنون با وجود پاپی احساس نبود فرزند را در خانواده کوچک خود نداریم و حتی زمان سال تحویل نیز او در کنارمان بود.
سعید که هر روز صبح خود را با شست و شوی پاکوتاه و سپس برس زدن موهای او آغاز میکند، میگوید: من قبول ندارم که این تهاجم فرهنگی دشمن است ما به افرادی نیاز داریم که بتوانیم با آنها صحبت کنیم نمیخواهم باز هم صحبت از فاصله بین نسلها کنم اما دیگر والدین حرف فرزندان خود را متوجه نمیشوند پس فرزندان ما نیز صحبتهای ما را نخواهند فهمید اما حداقل این حیوان بعد از سیر شدن و حمام رفتن سری به نشانه تشکر تکان میدهد.
او میگوید: من دو سال است که ازدواج کردهام و هروقت صحبت از فرزند دار شدن میشود همسرم را قانع میکنم که با این هزینههای هنگفت که ما خرج روزانه زندگی خود را نیز نمیتوانیم پرداخت کنیم چرا باید فرد سومی را نیز به جمع خود اضافه کنیم و پاکوتاه هم اکنون خلأهای عاطفی که ممکن است وجود فرزند در خانواده پر کند را پر کرده است.
المیرا صحبت همسر خود را قطع میکند و میگوید: من از ابتدا با نگه داشتن سگ در منزل مخالف بودم و همواره سگ را نجس میدانستم اما هم اکنون تقریباً به وجود او عادت کردهام و حتی روزهایی که میخواهم به آرایشگاه بروم برای پا کوتاه نیز وقت آرایشگاه میگیرم و ابتدا به او رسیدگی میکنم.
او میگوید: من هم قاعدتاً مانند هر دختر دیگری که دوست دارد فرزند خود را در آغوش بگیرد دوست دارم فرزندی داشته باشم تا روزها و شبهای زندگی را با عشق او سپری کنم اما محاسبه هزینهها من را از فکر داشتن فرزند دور میکند.
سالها است سن مطلوب بارداری در ایران را 20 تا 30 سالگی تعیین کرده بودند و حالا به روش غیرعلمی آن را توسعه دادهاند و سن 18 تا 35 سالگی را محدوده آن میدانند و باز هم به نام تنظیم خانواده لوازم و داروهای کنترل جمعیت توزیع میشود و عقیمسازی نیز همچنان ادامه دارد.
نظرات کاربران