به گزارش آفتاب جنوب،به نقل ازصبح توس، گویا سینمای ایران در سال ۹۴ روی خوش از اکران نخواهد دید. بعد از فیلم تابو شکنانه “استراحت مطلق” با دیالوگهای رکیک و صحنههای نابجا از فوتبال بازی کردن عریان تا دوش گرفتن رضا عطاران در مقابل همسرش! _ که ازقضا همسر واقعی است و اصولاً ورود او که نه بازی خوبی ارائه میکند و نه هیچ توجیهی جز شرعی کردن تماسهای گاهوبیگاه بدنی او با عطاران جای سؤالی باقی نمیگذارد که دلیل حضورش چه بوده! _ مخاطبان خانوادگی سینماها را دچار شوکهای متوالی میکند.
مظلومنماییهای سعید آقاخانی بهعنوان سرمایهگذار فیلم در مورد ستمی که بر فیلم ” خانه دختر” در جشنواره فجر رفته _ جشنوارهای که امسال به خود او سیمرغ داده – و جوسازیهای رسانههای خارج کشور باعث شد تا مسئولین سینمایی ارشاد برای خدشهدار نشدن پز روشنفکریشان و تلاش برای نشان دادن تفاوت فکریشان با مسئولین قبلی، این فیلم جشنواره خارجی پسند را با حداقل اصلاحات تعیینشده راهی اکران بکنند.
روزی که فیلم در جشنوارهٔ فجر به نمایش درآمد، بیشتر کسانی که آن را دیدند، پیشبینی میکردند که اکران فیلم در سال ۹۴ یکی از پربحث تریم موضوعات حوزهٔ فرهنگ و هنر خواهد بود. فیلم دربارهٔ دختری است که در شب عروسیاش از دنیا رفته است.
جستوجوی دوستان عروس تازه مرده برای یافتن دلایل مرگ او به ابهام میرسد و آنان درمییابند علامت سؤالهای بزرگی در برابر مرگ دوستشان وجود دارد. فیلم در نیمهٔ پایانیاش به باز کردن دلیل مرگ زن جوان میپردازد و مشخص میشود دلیل مرگ زن جوان، خودکشی بوده است.
خودکشی به دلیل اصرار خانوادهٔ داماد برای آزمایش گرفتن قبل از ازدواج و مشخص شدن اینکه او پیش از ازدواج رابطهای نداشته است. چیزی که باعث تفسیرهای متفاوت و عجیبوغریب از فیلم میشود، ابهام عمدی و آزاردهندهای است که فیلم در این بخش در پیشگرفته است. فیلم روی موضوعی حساسیتبرانگیز دست گذاشته است، اما درست درجایی که باید موضع و موضوع خود را روشن کند، به شکلی تعمدی، مبهم و رمزآلود به روایت ماجرا میپردازد و همین موضوع تأویلهای خطرناکی را در پی دارد، بهگونهای که در پایان بیننده احساس میکند، چیزی که دختر جوان را به کام مرگ فرستاده است، حساسیت خانوادههای ایرانی و طیف مذهبی جامعه نسبت به وضعیت اخلاقی فرزندانشان است.
در فیلم تأکید میشود که دختر اهل شبکههای مجازی و چت کردن و این قبیل کارها هم نیست و همیشه سرش به کار خودش گرم بوده است. حالا از این به بعد مخاطب به دنبال کسی میگردد که باکرگی او را از بین برده است. از همه هم بدتر اینکه نشانههایی که کارگردان میدهد در مورد خطاکار بودن پدر آن دختر، از همه پررنگتر است و دیالوگهای پر ابهام و صحنههایی که مخاطب را به سمت خطاکار بودن پدر هدایت میکند.
در پایان فیلم، گروه زیادی از بینندگان ناخودآگاه به این سمت متمایل میشوند که خانوادههای سنتی – و نمایندگانشان یعنی مادر داماد و پدر عروس- به شکلی آشکار در مرگ دلخراش این دختر جوان – و لابد دختران جوان بسیار دیگری- دست دارند و نسل جوان و جویندهای که در برابر حصارهای این طیف مقاومت میکنند - نمونهاش خواهر عروس که خود درگیر رابطهای پنهانی است – قربانیان خاموش این حساسیتهای ” بیجا!” هستند. ممکن است سازندگان فیلم روایت دیگری از اثرشان داشته باشند، اما نکته اصلی این است که نمیتوان روی موضوعی اینچنین حساسیتبرانگیز دست گذاشت و دربارهاش فیلم ساخت، اما درجایی که لازم است ابهامها را برطرف کرد، سکوت کرد و همهچیز را به تأویل بیننده واگذار کرد.
کسی منکر ساختن فیلم دربارهٔ موضوعات حساس اجتماعی نیست، اما ساختن فیلم در این حوزه به تیغی دو دم میماند و اگر از این شمشیر دولبه درست استفاده نشود، ممکن است آسیبهایی در پی داشته باشد که جبرانناپذیر است و برای استفادهٔ درست از شمشیر تند انتقاد اجتماعی اولاً باید درست مشکل را شناخت و ثانیاً در بیان آن بهترین شکل روایت را ارائه داد و ثالثاً و از همه مهمتر باید شجاعت بیان نقد را داشت؛ چیزی که مثلاً در فیلم “هیس دخترها فریاد نمیزنند” با موضوعیت تجاوز و “آیینههای نشکن” با موضوعیت تغییر جنسیت زنان تا حدی اتفاق افتاد. این فیلم با هر نیت و قصدی که ساختهشده است ریزش مخاطب خانوادگی سینما را به دنبال خواهد داشت که در شرایط رو به کمای سینمای ایران، قطعاً خبر خوشی نیست. بهراستی تا کی صحنه فرهنگ این مرزوبوم باید جولانگاه عدهای روشنفکرنما قرارگیری تا با نمایش جامعه ایران به شکلی کریه و تاریک، سوغات جشنوارهای خود از فرنگ را تضمین کنند؟! اکران داخلی که هیچ، اگر دیر اقدام کنیم یکبار دیگر در خوابزدگی مسئولان و مأموران و معذوران کوچک و بزرگ، آبروی خانواده ایرانی با تندیس جشنواره خارجی معاوضه میشود.
نظرات کاربران