نظرسنجی

عملکرد شورای ششم دوگنبدان را تا کنون چگونه ارزیابی می کنید؟
12. مرداد 1393 - 1:17
اگر داعش به اردن حمله کند آمریکا و اسرائیل دیگر نمی‌توانند از این نزاع اجتناب کنند و خود را کنار بکشند.

به گزارش آفتاب جنوب،به نقل از اشراف،  «فارن پالیسی» در مقاله‌ای به قلم «دیوید راتکوف» مدیر اجرایی این نشریه نوشت: یک سارایوو، در منطقه‌ای در اردن وجود دارد. این منطقه بیرون از امان است: جایی در منطقه جنگی شمال یا شرق. اگر افراط‌گرایان داعش-که خود را نمایندگان دولت اسلامی و سربازان خلیفه می‌دانند- از این خط بگذرند، جنگ فعلی که سوریه و عراق را فراگرفته، احتمالاً گسترش می‌یابد، پیچیده‌تر می‌شود و هزینه‌های بیشتری به همراه خواهد داشت. این خط قرمز از سنخ خط قرمزهایی مشابه لاف‌وگزاف‌های دروغین رئیس‌جمهور آمریکا نیست. این خط قرمزی است که زمینه‌ساز تغییری تاریخی است؛ و به‌اندازه حوادث مهمی که در سارایوو اتفاق افتاد، و به جنگ جهانی اول در ۱۰۰ سال پیش منجر شد، شایان توجه است.

 
 
*متن کامل این مقاله بدون تأیید دیدگاه‌های مطرح شده و محتوای آن جهت استفاده کارشناسان و مخاطبان محترم در ادامه آمده است.
 
 خط قرمز واقعی در خاورمیانه چیست؟
 
■ جنگ‌های سوریه و عراق، آمریکا را کم‌وبیش به حاشیه رانده‌اند ■
 
اکنون به نظر می‌رسد، جنگ‌های سوریه و عراق، آمریکا را ترغیب می‌کند که کم‌وبیش در حاشیه بماند. آنچه زمانی ناهمگون بود، اکنون به نظر می‌رسد که شکل یافته و متناسب شده است. اکنون در هر دو کشور، ائتلاف‌های طرفدار حکومت در کنار ایران و روسیه با افراط‌گرایان می‌جنگند. این نبرد، با تحویل هواپیماها و مهمات روسی به دولت بغداد، بمباران اهداف داعش در عراق توسط جت‌های سوری و نقش فعال ایران و سپاه پاسداران در هر دو کشور، همچون نبردی سنتی بین دو رقیب نگریسته می‌شود. علاوه بر این با توجه به اراده تهران و مسکو برای پیروزی در نبرد علیه داعش، برای واشنگتن وسوسه‌آمیز خواهد بود تا بنشیند و تماشا کند؛ اما اگر آمریکا به دنبال روزنه‌هایی برای اصلاحات سیاسی باشد و ایرانی‌ها و روس‌ها از آمریکا تقاضای مداخله نکنند، گفتگو با عراقی‌ها حتی دشوارتر نیز خواهد شد.
 
■پیچیدگی‌های نبرد در سوریه و عراق ■
 
«نوری مالکی» سرسخت، با احتراز از کار دشوار تشکیل یک دولت فراگیر عراقی، تنها حمایت تهران و مسکو، همراه با ائتلاف پنهانی با «بشار اسد» سوریه را می‌پذیرد. متأسفانه برای جامعه جهانی، مسیر اجازه به دیگران برای جنگیدن برای ما، به‌جای درگیر شدن مستقیم در جنگ، آسان‌تر– اما شدیداً خطرناک است.
 
دو جنگی که درهم‌پیچیده شده‌اند، تنها یک جنگ دوطرفه را بازنمایی نمی‌کنند. اپوزیسیون سوریه تنها اپوزیسیونی تکه‌تکه شده، شامل گروه‌های افراط‌گرایی مثل جبهه النصره، که خود دشمن سرسخت داعش هستند، نیست؛ بلکه گروه‌های معتدل‌تری مثل ارتش آزاد سوریه نیز در اپوزیسیون وجود دارند. آیا شما آن‌ها را به خاطر می‌آورید؟ این ائتلاف شورشیانی است که آمریکا قویاً از حمایت از آن‌ها خودداری کرده است؛ به این دلیل که از وفاداری و قابل‌اعتماد بودن آن‌ها نامطمئن بود.
 
■حمایت دیرهنگام آمریکا از اپوزیسیون میانه‌رو سوریه ■
 
پس از سه سال، و هنگامی‌که داعش پس از فعالیت‌های تروریستی در شمال سوریه به عراق هجوم برده است، آمریکا تازه فهمیده است که باید شریک بهتری میان اپوزیسیون سوریه بیاید، و کمک و آموزش به آن‌ها را شروع کند. ۵۰۰ میلیون دلاری که «باراک اوباما» به این امر اختصاص داده، خوب است ولی تأثیر آن به خاطر تأخیر کمرنگ شده است. در این میان در عراق تنها سنی‌های افراطی مخالف حکومت شیعه عراق زندگی نمی‌کنند؛ در این کشور سنی‌های معتدل بیشتری وجود دارند که تمایلی برای حکومت در زیر سلطه خلافت قرن سیزدهمی داعش ندارند؛ کردهایی استقلال‌طلبی نیز در این کشور وجود دارند– داعیه استقلالی که با بیانیه حمایتی که آن‌ها در پایان این هفته از «بنیامین نتانیاهو»، دریافت کردند، پیشرفتی نکرده است. شاید بخش نگران‌کننده ماجرا این باشد که این نبرد در هیئت فعلی‌اش- و در غیاب حرکتی سازنده به‌سوی راه‌حل‌های سیاسی مؤثر در عراق یا سوریه- نتایج احتمالی ناخوشایندی در پی خواهد داشت.
 
■ فاجعه‌ای که منطقه و جهان را برای دهه‌های آینده تهدید می‌کند■
 
مبارزه «اسد» و «مالکی»، علاوه بر ایران و روسیه، علیه داعش خوب است، اما نه درصورتی‌که یک‌طرف برنده میدان باشد یا همه‌چیز به‌طور مساوی پیش برود. پیروزی داعش و تسلط بر عراق، سوریه یا بخش وسیعی از منطقه، شامل بخش‌هایی از عراق و سوریه، فاجعه‌ای خواهد بود که منطقه و جهان را برای دهه‌های آینده تهدید می‌کند. اگر «اسد» و «مالکی» با کمک فراوان ایران پیروز شوند، فرمولی برای ثبات در منطقه‌ایجاد نخواهد شد؛ بلکه این احتمال به شورش‌ها و بی‌نظمی‌های بیشتری منجر خواهد شد. محتمل‌ترین نتیجه یعنی تساوی همه جز نیز نتیجه‌ای بهتر نخواهد بود؛ شمال غرب سوریه منطقه‌ای با کنترل اسمی حکومت، و با حمایت حامیان خارجی، خواهد بود؛ بخش‌هایی از سوریه و عراق دارای خلیفه‌ای داعشی خواهند بود؛ که به مقری برای افراط‌گرایی، که احتمالاً بیشتر منطقه را آلوده می‌کند و ازآنجا تلاش‌های تروریستی جهانی نشأت می‌گیرد، تبدیل می‌شود.
 
■ راهبرد آمریکا برای احتراز از درگیر شدن در جنگی دور از خانه■
 
این وضعیت، عوارض ماندن یا رفتن آمریکا را صورت‌بندی می‌کند. آمریکا با واگذار کردن کار ناخوشایند یک جنگ دور از خانه به دیگران، می‌تواند ریسک پیش روی خود را کاهش دهد؛ و مجبور است که به خود بقبولاند که این راهبرد به کار خواهد آمد. در این راهبرد فرض می‌شود که تمام طرف‌های جنگ خود و طرف دیگر را فرسوده می‌کنند، بر نبرد با یکدیگر متمرکز می‌شوند، و منافع آمریکا را کم‌وبیش به حال خود رها کنند؛ اما این احتمال را افزایش می‌یابد که نفوذ آمریکا کم شود یا به هیچ برسد – این روند ممکن است روزی (شاید خیلی نزدیک)، مستلزم کاری خطرناک‌تر و با ریسک بالاتر باشد، چه آمریکا بخواهد درگیر آن شود و چه نخواهد؛ بررسی این شرایط ما را به خط قرمز در اردن می‌برد. با نگاه به نقشه می‌توان دریافت که این خط قرمز کجا می‌تواند باشد. شما ممکن است بگویید که این خط قرمز در مرز اردن است چراکه هر نقصی در حاکمیت در این متحد قابل‌اعتماد و دژ میانه‌روی در خاورمیانه تحمل‌ناپذیر است.
 
■ اردن همواره یاور و حافظ منافع آمریکا منطقه بوده است■
 
اردن همواره یاور و حافظ منافع آمریکا بوده، در راه صلح با اسرائیل نقش سازنده‌ای داشته و ستون میانه‌روی و اصلاحات در منطقه بوده است، لذا هر تهدید علیه این کشور ممکن است، حتی کنگره آمریکا، قهرمانان سکون و سیاه‌چال دمکراسی، را مجاب کند که خواستار دخالت آمریکا شوند. هیچ‌کدام از این‌ها به معنای کم جلوه دادن اراده یا توان نظامی اردنی‌ها برای دفاع از خود نیست. بی‌شک ارتش اردن به نحوی عمل خواهد کرد که ارتش عراق نتوانست؛ اما زمان نه‌چندان دوری را تصور کنید که دولت اسلامی داعش به دنبال تثبیت موقعیت خود برآید، یا این دولت زمانی برای ریشه دواندن بیابد، منابع بیشتری را بخواهد و به تعرض به مرز اردن، شاید از طریق عراق و سوریه به‌طور همزمان، دست بزند. بی‌شک این تعرض محتمل است پس عواقب آن را در نظر بگیرید.
 
■ داعش می‌خواهد اردن را تحت لوای خلیفه داعشی درآورد ■
 
اگر به نقشه آن‌طور که هست نگاه کنیم می‌بینیم که نقشه در حال تغییر است – چنانکه پیش‌بینی «جفری گلدبرگ»، در این مورد نیز مانند بیشتر دهه قبل درست بوده است. امان در فاصله ۴۶۶ مایلی از فلوجه تحت کنترل داعش، قرار دارد، اما نصف این میزان از مرز عراق فاصله دارد. امان تنها در حدود ۴۰ مایل از مرز سوریه فاصله دارد و تقریباً به همین میزان از اورشلیم. اکنون به بیانیه داعش توجه کنیم که می‌گوید می‌خواهد اردن را تحت لوای خلیفه درآورد. داعش تا چه حد باید در اردن پیشروی کند که زنگ خطرها در آمریکا به صدا درآیند؟ تا چه حد قبل از اینکه اسرائیل احساس کند باید سیاستی تهاجمی‌تر برای دفاع از خود اتخاذ کند؟
 
■پرسش‌هایی پیرامون اقدامات احتمالی طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ■
 
پاسخ در منطقه چگونه خواهد بود؟ در فلسطین واکنش چگونه خواهد بود؛ جایی که اکنون وقوع انتفاضه سوم تبدیل به دغدغه بسیاری شده، و جایی که تنش‌ها اکنون در سطح بالایی قرار دارد؟ این نبرد تا چه حد پیچیده خواهد شد؟ آیا آمریکا و اسرائیل به نحو بالفعل وارد جنگی خواهند شد که منافع «اسد» و ایران را تأمین می‌کند؟ دخالت آن‌ها تا چه حد دیگر افراطیون را به واکنش وامی‌دارد؟ این وضعیتی است که در آن نفاق در میان متحدان صمیمی، مخرب‌تر از حمله دشمنان قسم‌خورده باشد.
 
■خطر گسترش تروریسم و تغییر نقشه منطقه ■
 
شاید اردن از دولت اسلامی داعش خیلی دور باشد؛ و شاید با ترکیب قدرت تهاجمی اردن، آمریکا، متحدان خلیج‌فارس و احتمالاً اسرائیل این دولت متوقف یا نابود شود. یقیناً ما آرزوی چنین وضعیتی را داریم؛ اما اگر یک گروه تروریستی از بین رفت و چند گروه دیگر جای آن را گرفتند چه؟ در این صورت نقشه جدید چگونه نقشه‌ای خواهد بود؟ هزینه نبردهایی که اتفاق می‌افتد، چقدر است؟ اکنون برای یافتن مقصر خیلی دیر شده است؛ مقصرهای زیادی برای این وضعیت می‌توان یافت. این مشکلات ترکیبی از اشتباهات چند سویه در تصمیم‌گیری، سوءنیت، اهداف مبهم و اراده غیر مصمم – هم در سطح منطقه‌ای و هم بین‌المللی- است. شکست‌های پی‌درپی، اشتباهات و عوارض مقاصد معارض در میان رهبران، افراط‌گرایان و مردمی بی‌تفاوت، درواقع آن چیزهایی بودند که سارایوو را تبدیل به یکی از وحشتناک‌ترین بخش‌های تاریخ کردند.
 
■ آمریکا باید برای تحت‌فشار قرار دادن داعش تا سرحد امکان تلاش کند ■
 
در این مورد اگر ما به دنبال دوری از فاجعه‌ای مشابه سارایوو هستیم، تمام کسانی که مسئول جنگ جهانی اول بودند- آمریکا، اروپا و ترک‌ها و سایر بازیگران منطقه‌ای – باید درس‌های مربوط به سرچشمه فاجعه سارایوو را به یاد بیاورند: انفعال و بی‌توجهی نسبت به بحران به تروریست‌ها اجازه رشد و خطرناک‌تر شدن را می‌دهد. اگر حمله محتمل و قابل‌تصور تروریست‌ها به آمریکا و متحدانش روی دهد، این مشکل دیگر مشکل کس دیگری نیست. این مشکل دیگر مشکل کس دیگری نیست، اگر تهدید تروریسم جهانی را افزایش دهد. اکنون اجازه دهیم ایران، روسیه، «اسد» و «مالکی» داعش را شکست دهند. اگر آمریکا بتواند از طریق اطلاعاتی، پهبادها نیروی هوایی یا مستشاران نظامی به این روند کمک کند، بگذارید چنین کند. بله آمریکا در کنار متحدانش باید برای تحت‌فشار قرار دادن اقتصادی داعش تا سرحد امکان تلاش کند، و به هر طریق باید این پیغام واضح را بفرستد که مرز اردن یا هرگونه حمله‌ای به امان خط قرمز آمریکاست.
 
■راه‌حل فراگیر سیاسی برای حل بحران در منطقه■
 
اما باید دانست که در میان تمامی احتمالات ممکن برای پایان این نبرد جدید تنها یک احتمال وجود دارد که به نفع آمریکا، متحدانش و منافع بلندمدت آمریکاست: یک راه‌حل سیاسی که به‌تمامی بخش‌های جامعه مجال سخن گفتن می‌دهد و زندگی فرقه‌های مختلف کنار یکدیگر و وضعیتی عادلانه برای آن‌ها را تضمین کند. بدین ترتیب ضروری است که از اپوزیسیون‌های معتدل فعال در عراق و سوریه حمایت شود- و همکاری با متحدان در منطقه برای پرورش و استقرار این حمایت تقویت شود. این به معنای دیپلماسی‌ای خستگی‌ناپذیر، مانند آنچه توسط «جان کری» دنبال می‌شود، و اراده برای اتخاذ مواضع محکم است. برای مثال درحالی‌که گفتگوهای هسته‌ای ایران بنا بر دلایلی معقول در مسیر دیگری پیگیری می‌شوند، آمریکا باید روشن کند که تهدید بی‌ثباتی منطقه‌ای را به‌اندازه تهدید سلاح‌های کشتارجمعی جدی می‌گیرد.
 
■ هزینه‌های انجام ندادن هیچ کاری یا کارهایی اندک برای آمریکا بسیار بالاست ■
 
(چنانکه ما دیدیم، پروژه از میان بردن سلاح‌های شیمیایی در سوریه، هرچند کاری نیکو بود، سلاح کشتارجمعی واقعی، یعنی «اسد»، و نبردی را رها کرده که تلفاتی حداقل ۱۰۰ برابر بیشتر از حمله شیمیایی که توسط «اسد» صورت گرفت، داشته است.) بدین ترتیب دولت آمریکا باید روشن کند که تحریم‌ها پابرجا خواهند ماند، مگر اینکه ایرانی‌ها نقشی سازنده برای یافتن راه‌حلی سیاسی برای این نبرد خطرناک و مسری ایفا کنند. این کاری ساده نخواهد بود. ریسک شکست بالاست؛ و احتمالاً دستاوردهای سیاسی داخلی اندکی در پی خواهد داشت. این مستلزم گونه‌ای چندجانبه گرایی فعال و سیاست واقع‌بینی است؛ امری که البته سخن گفتن از آن آسان است و عمل کردن به آن دشوار. این مستلزم درگیری فعال رئیس‌جمهور آمریکا و کابینه او برای همکاری با متحدان منطقه‌ای، متحدان اروپایی و سایر هم‌پیمانان آمریکا در جهان، مانند عملکرد آمریکا در موارد معدودی در سال‌های اخیر، است؛ اما برخی اوقات انتخاب‌های سخت حتی با عوارض طولانی، ارزشمند است؛ چراکه هزینه‌های انجام ندادن هیچ کاری یا کارهایی اندک بسیار بالاست. این درس سارایوو در ۱۹۱۴ بود.
انتهای پیام/

نظرات کاربران

تازه های سایت