به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،عبدالله مرادی-«ترامپ» در هفته های اخیر طی سخنانی ابراز داشته است که؛ «بدنبال تغیر نظام ایران نیستیم.» «می خواهم با همه کنار بیایم، حتی می خواهم با ایران هم کنار بیایم.» این سخنان در کشور به «نرمش» تعبیر گردید، حتی فراتر از آن سخنان «پمپئو» در سوئیس که اعلام کرد؛ آمریکا بدون بی شرط حاضر به گفتگو با ایران است، با واژه «عقب نشینی» توصیف گردید.
این سخنان را بگذارید کنار خبر سفر نخست وزیر ژاپن «آبه شینزو» به ایران، که این را هم برخی به مثابه آغاز مذاکرات با آمریکا تعبیر کرده اند. پس از آن نیز موجی از تحلیل ها که از «تغیر یکباره» رویکرد ترامپ می گفتند.
به وضوح برخی در کشور تلاش می کنند، این اتفاقات را «عقب نشینی» ترامپ بدانند تا راه برای «مذاکره» باز شود. چرا که پیش از این مسئولان کشور بر این تاکید کرده اند که؛ «با ایران به احترام سخن بگویید تا جواب بگیرید.» استدلال آنها نیز این است که؛ ترامپ از ادامه کارزار بی نتیجه «بولتون/پمپئو» ناامید شده و لذا بدنبال مذاکره است.
برخی دیگر کمی «شعارِ انقلابی» هم چاشنی می کنند که؛ «این مقاومت ملت ایران بود که سیاست ترامپ را به شکست کشانید و از ۱۲ پیش شرط به مذاکره بدون پیش شرط رسیده اند.» به نظر می رسد؛ این «نادم نمایی» از ترامپ مقدمه ای است تا او را در جایگاه یک رئیس جمهورِ «با ادب» نشانده و آغاز مذاکرات را توجیه نمایند.
اما آیا واقعا ترامپ آماده مذاکره است؟ آیا او در مقابل ایران عقب نشسته است؟ آیا نظر او به «یکباره» تغیر کرده است؟
برای پاسخ به این پرسش ها باید یادآور شد که آمریکا در سیاست اعلانی خود هیچگاه میز مذاکره را ترک نکرده بود، که حالا تقاضایش برای مذاکره تعبیر به «عقب نشینی» شود. سخنان می ۲۰۱۸م «پمپئو» در بنیاد «هریتیج» که در آن ۱۲ مولفه را در رابطه با ایران برشمرده بود، در واقع ۱۲ خواستهِ آمریکا برای یک توافق نامه جدید بود، نه ۱۲ پیش شرط برای مذاکره. او به واقع متن پیشنهادی برجام۲ را روی میز گذاشته است و منتظر تا ایران زنگ بزند.
آمریکا از چیزی عقب ننشسته است، بلکه در راستای همان راهبرد «فشار حداکثری» دارد گام هایش را بر می دارد. در راهبرد «فشار حداکثری» ترامپ نمی بایست یک طرفه و به نحوی «زمخت» به اعمال فشار بپردازد، بلکه بایستی مطابق رفتار «رونالد ریگان» در مقابل شوروی ضمن حداکثرسازی فشار، مکرر برای گفتگو اعلام آمادگی نماید و او حالا دارد همین کار را می کند.
این الگو را ابتدا «مایکل مک فائول» و «عباس میلانی» از دانشگاه «استنفورد» پیشنهاد کردند که؛ «ترامپ بین استمرار سیاست تعامل و سیاست تقابل کامل، راه سومی هم دارد که همان راه ریگان در مقابل اتحاد شوروی است» همانند نکته ای که «دنیس راس» گفته بود؛ «ترامپ باید مثل ریگان باشد که همزمان که اتحاد شوروی را آشکارا امپراتوری شیطانی معرفی می کرد و فشارها را افزایش می داد، برای مذاکره نیز اعلام آمادگی می کرد».
لذا این تلقی از ابتدا غلط بوده که سیاست ترامپ را صرفا فشار ارزیابی و آمادگی او برای مذاکره را با ذوق زدگی «تغییر یکباره» بنامیم. ترامپ با اعلام آمادگی برای مذاکره فقط تلاش می کند تا سیاست خود را در قبال ایران بهینه سازد.
دست آخر باید گفت؛ حتی اگر آمادگی آمریکا برای مذاکره واقعی هم باشد، زمان مذاکره را، اعلام آمادگی آمریکا مشخص نمی کند. بلکه زمان مذاکره را ایران باید مشخص کند. برای یک مذاکره موفق، زمان مناسب، هنگامی خواهد بود که ایران تحت شرایط اضطرار اقتصاد داخلی پشت میز مذاکره ننشیند.
یا دست کم میان اضطرار ایران با اضطرار آمریکا (به واسطه احیای توان هسته ای ایران و یا موازنه منطقه ای و ...) موازنه ای وجود داشته باشد. کسانی که برای مذاکره با ترامپ اشتیاق دارند، اگر به منافع ملی پایبندند، اول این موازنه را احیاء کنند، بعد مذاکره کنند.
انتهای پیام
نظرات کاربران